نگاه ميكنند بدون آنكه حرفي بزنند، هركدام با خصوصيات اخلاقيشان جاندار بودنشان را نشان ميدهند. از جوان گرفته تا ميانسال، همه دور هم جمع شدند، ناي ميانسالها از جوانها بيشتر است، فرسودهترند اما بيشتر ميخندند. جوانها مانند يك سلبريتي كه طرفدارانشان دورشان را احاطه كردهاند عصبياند، شايد كمي هم مغرور. فضا بسيار شلوغ است، گويا مراسم، همچون مراسم فرش قرمز باشد.
به گزارش اعتماد، مردم در رفت و آمدند، با عشق راه ميروند و با عشق ميايستند و به چشمان اين جاندارهاي به ظاهر بيجان نگاه ميكنند. اين ماشينها بايد نام داشته باشند همانگونه كه در انيميشن «ماشينها» همهشان نام دارند. فضا، گويي بازديدكنندگان را به ياد انيميشن «ماشينها» مياندازد. تنها تفاوتشان در لمس كردنشان است.
هجدهمين «همايش عمومي كلوپ فراگير اتومبيلهاي امريكايي در ايران» در پيست اتومبيلراني مجموعه ورزشي آزادي برگزار شد. استقبال چشمگير بود، صد البته نه استقبال از سوي مردم عادي، بلكه كساني كه زندگيشان و عشقشان ماشين است. افراد داخل پيست همه ساده و بيآلايش هستند با تيپهايي كاملا معمولي، نه خاص نه هنري، با دوربيني به دست از كنار هم رد ميشوند. مردان و زنان ميانسال، همه يكجا جمع شدهاند و از قدمت اتومبيلها ميگويند، دختران و پسران جوان از رنگ و كلاسيك بودن اتومبيلها تعريف ميكنند. پسر بچهها هر كدام به دور اتومبيلها ميچرخند، گويا دلشان ميخواهد سوار شوند و گاز دهند، دختر بچهها بر سر رنگ اتومبيلها اختلاف نظر دارند، دختر بچهيي با تيپ كاملا پسرانه به دوست همسن خودش ميگويد: «ميدوني رنگ بژ چه رنگيه؟ من اون رنگي دوست دارم»
دوستش كه لباسي به رنگ سبز چمني و دخترانه بر تن دارد، ميگويد: «اصلا اين طور نيست من عاشقه رنگه نارنجيم، اون ماشين نارنجي رو نگاه كن داره مياد، من ميخوام اونو بخرم.» ما موفق شديم قانونشكني كنيم. حالا همه نسلها، يكجا جمع شدهاند. به همان ميزان كه دختري چهار ساله با فضا ارتباط برقرار ميكند مردي مسن با عشق هرچه تمامتر به اتومبيلها چشم دوخته است.
آشتي نسلها با هم را ميتوان در يك نگاه ديد، اين همه نزديكي، شوري در وجود انسان ايجاد ميكند كه دلش ميخواهد زمان بايستد و عكاس باشي تا يكسره از اين رويداد عكس بگيري، عكس بگيريم و در آلبومهايمان بگذاريم، اينكه ما توانستيم همگي كنار هم با يك ميزان علاقه و شور جمع شويم و لذت ببريم نوعي تحول است. گويي صاحبان اين اتومبيلها فرزندشان را به بغل گرفتهاند و زيباييشان را به رخ ديگر رقبا ميكشند. هر كدام پشت اتومبيلي نشستهاند و به داخل پيست ميآيند. مردم تا وقتي كه اتومبيل ترمز ميكند و ميايستد چشم به زيبايياش دوختهاند، راننده پياده ميشود و مردم دور اتومبيل جمع ميشوند. عكس ميگيرند و لمسشان ميكنند، گاهي كلاسيك بودن و قدمتشان را به رنگهاي متنوعشان فراموش ميكنند؛ رنگهايي ناب كه شايد هيچوقت و در هيچ خياباني ديده نشود. دكتر كامران علويزاده، رييس «كلوپ فراگير خودروهاي امريكايي، ايران» در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: 18 سال است كه چنين فستيوالي در حال اجرا است. سالانه دو بار اين فستيوال برگزار ميشود.
هرچند در سالهاي اوليه برگزار كردنش بسيار مشكل بود، زيرا محيط بهگونهيي بود كه مساله امريكايي بودن اتومبيلها، براي مسوولان قابل هضم نبود.
اما در حال حاضر فستيوال فراگير خودروهاي امريكايي به صورت قانوني در حال برگزاري است.
فضاي مجازي و عشق ماشين امريكاييهمانطور كه انتظارش ميرفت، صفحه فستيوال «فراگيراتومبيلهاي امريكايي، ايران» در شبكه اجتماعي فيسبوك سر و صداي زيادي بر پا كرده است. اين صفحه با بيش از 22 هزار هوادار در حال فعاليت است كه خود نشاندهنده استقبال مردم از چنين اتومبيلهاي كلاسيك دهه 70 است. رييس كلوپ فراگير خودروهاي امريكايي، ايران، در مورد استقبال مردم در شبكههاي اجتماعي به نكته جالبي اشاره ميكند: «در صفحه قرار در فيسبوك براي روز جمعه، بيش از ده هزار نفر، به ما پيوستند و در روز برگزاري فستيوال، ميتوانم به يقين بگويم بيش از پنج هزار نفر، آمدند و از اين اتومبيلها بازديد كردند.»
به روايت او، افرادي كه از اين اتومبيلها بازديد كردند، مردم عادي نبودند، كساني بودند كه با اين اتومبيلهاي قديمي زندگي كردهاند و با عشق و علاقه براي ديدنشان آمده بودند: «برخي از بازديدكنندگان، اتومبيلهاي كلاسيك قديمي را به خوبي ميشناسند. چنين اتومبيلهايي طرفداران خاص خودشان را دارند و بهشدت پرمخاطب هستند. به هر حال روز جمعه و در اين هواي گرم هر كسي حاضر نيست بيايد و در اين فستيوال شركت كند، قطعا عشقي پشت اين بازديد است يا حرفه شخصي خودشان كه اتومبيل و اتومبيلراني است.»
اوراقي نيستند؛ سرمايهاند«بايد خوب ازش نگهداري شود»، اين ديالوگ پيرمردي است كه زير زبان زمزمه ميكنند.
قيافهاش بامزه و مهربان است، ميخندد با اينكه سني ازش گذشته، رنگش با سنش ميخواند. مشكي است با چشماني گرد، پيرمرد راست ميگفت، بايد خوب از شورولت دولوكس (Chebrolete Deluxe) نگهداري شود، زيرا با قدمتترين اتومبيلي است كه در اين جمع قرار دارد. اغلب، قدمت اين اتومبيلها بالاست، عمر برخي از اين خودروها به بيشتر از70سال هم ميرسد و شايد صاحبان اين اتومبيلها با چنگ و دندان تا به امروز جزيي از زندگيشان را حفظ كرده باشند.
كامران علويزاده در مورد چگونگي نگهداري اتومبيلهاي كلاسيك و نوع برخورد مسوولان با چنين اتومبيلهايي ميگويد: «در حال حاضر تعداد اتومبيلهاي شركتكنندهدر فستيوال 270 دستگاه است. متاسفانه گاهي ميبينيم كساني در مورد اين اتومبيلهاي كلاسيك نظر ميدهند كه از نظر فني هيچ حرفي براي گفتن و هيچ صلاحيتي براي اظهارنظر كردن ندارند. در حال حاضر مشكل بزرگ مسوولان قدمت اتومبيلهايي است كه بالاي 30 سال عمر دارند و ميگويند بايد اوراق شوند يا اتومبيلهايي كه مصرف سوخت بالايي دارند و از نگاه مديران بايد اسقاط شوند. با اين حال صاحبان اتومبيلهاي كلاسيك از اتومبيلها مراقبت ميكنند و حتي براي تست معاينه فني ميبرند. البته بايد دو موضوع را هم از همديگر مجزا كرد. گاهي اوقات افرادي را با اتومبيلهاي قديمي در خيابان ميبينيم كه مشخص است فقط براي تفريح و دور زدن به خيابان آمدهاند. با اين حال تعداد زيادي از اين اتومبيلها جنبه كلكسيوني پيدا كردهاند و فقط بايد در محلي از آنها نگهداري شود و به نوعي چنين اتومبيلهايي ديگر سرمايه محسوب ميشوند.»
علويزاده در مورد پلاك اتومبيلها و نيز استفاده كردن چنين اتومبيلهايي در سطح شهر ميگويد: «اتومبيلي كه پلاك نداشته باشد به هيچ عنواني در فستيوال قرار نميگيرد، تمامي اتومبيلهاي كلاسيك داراي پلاك هستند و برخي از اتومبيلها قابليت اين را دارند كه به صورت وسيله نقليه استفاده شوند و تمام وقت زير پاي صاحبشان قرار گيرند.»
وي همچنين درباره هزينههايي كه صرف چنين اتومبيلهايي ميشود آمار جالبي ميدهد: «كساني هستند كه بابت ماشيني كلاسيك كه كاملا فرسوده شده است 8 ميليون پرداخت ميكنند و حدود 200 ميليون برايش هزينه ميكنند و آن ماشين فرسوده را به يك ماشين درجه يك كلاسيك دهه 70 تبديل ميكنند.»
جواني و عشق به قديميهادختر و پسر دورش جمع شدهاند. عكس ميگيرند و به نفر بعدي راه ميدهند تا جلو بيايد و از ديدن اتومبيل شورولت كوروت (chebrolet corvette) محروم نشود، اتومبيلي كه براي جوانان تداعيگر نوعي اثر باستاني است، چرا كه گرانترين و معروفترين اتومبيل در ميان همه است. اتومبيلي كه باعث ميشود يادآور اسبي سفيدرنگ شوم، رنگش سفيد است و بسيار بزرگ، بزرگ و كشيده، درست مانند كشتياي سفيد رنگ، شايد تفاوتشان در محل قرارگيريشان باشد.
كشتي سفيد، در اقيانوسي بيكران و خيرهكننده قرار دارد، اما اتومبيلي به همان ميزان زيبايي در پيستي شلوغ و در هوايي بسيار گرم، هرچند كه اين نقصها، كوچكترين لطمهيي به زيباييش وارد نميكند. در اين ميان جواناني هستند كه با علاقه هر چه تمام وقت خود را صرف اين اتومبيلهاي جاندار ميكنند و اكثرا ميگويند: عشق اول و آخر ما زنده كردن تمام اتومبيلهايي است كه آنها را فرسوده مينامند اما به نظر ما اين اتومبيلها سرمايهاند.
ابراهيم درخشان، دانشجوي رشته طراحي صنعتي و يكي از اعضاي كلوپ «فراگير خودروهاي امريكايي، ايران» يكي از همين طرفداران است و ميگويد: «تمام تلاش ما اين است كه بتوانيم طراحي اتومبيل را كه يكي از زيرشاخههاي طراحي صنعتي است، به صورت علمي وارد صنعت ايران كنيم. اما در حال حاضر بيشترين دغدغه ما مساله تحريم است زيرا براي يك قطعه اتومبيل كه به سختي هم يافت ميشود، بايد هزينههاي بسيار گزافي را بپردازيم. اما با تمامي اين مشكلات كنار ميآييم و با ذوق، عشق و علاقهيي كه به اين حرفه داريم تمامي سدها را ميشكنيم. بزرگترين آرزوي ما اين است كه اتومبيلهاي كلاسيكي كه پلاك قديمي دارند، اوراق نشوند و داراي پلاك جديد شوند؛ زيرا اين اتومبيلها، اتومبيلهاي معمولي نيستند و هيچوقت هيچ جاي دنيا، سرمايه را اوراق نميكنند.»
اتومبيلها با صدايشان فرياد ميزنند كه ما هنوز زندهايم و زندگي را دوست داريم. ما جان داريم و اگر كسي ما را بكشد بايد محكوم شود. نگاه ميكنند و ميخندند، گويا برايشان زندگي شيرين است. در لحظه زندگي ميكنند، بدون آنكه ترسي از اوراق شدن داشته باشند.