سومین ماه از سال اقتصاد و فرهنگ با رویکرد جهادی در حالی آغاز شد که بیعملی دستگاههای مسئول در حوزه فرهنگ طی دو ماه اخیر کاملاً برجسته شده و بسیاری از نهادهایی که مستقیم یا غیرمستقیم با عرصه فرهنگ ارتباط دارند، برنامه عملیاتیِ کاربردی که ظرفیت ایجاد یک جریان یا حتی حرکت فرهنگی موثر در ابعاد کلان و مستمر را داشته باشد، عرضه نکردهاند و برنامههای نمایشی به اوج رسیده است.
به گزارش «تابناک»، معادلات فرهنگی بسیار پیچیدهتر از معادلات اقتصادی است و شاید به همین دلیل کنترل بازار (حداقل در کوتاه مدت) بسیار سادهتر از مدیریت یک رفتار ضدفرهنگی است و شاید بتوان مدیریت مؤثر فرهنگی را یکی از نقاط ضعف استراتژیک ملموس در کشورمان تعبیر کرد که جبرانش نیز به سادگی ممکن نیست، چرا که ساختار این نهادها یک روزه شکل نگرفته که بتوان با مهندسی فرهنگی، تغییرات راهگشایی در آنها اعمال کرد.
شاید یکی از مهمترین دلایلی که رهبر انقلاب نیز فرهنگ را در کنار اقتصاد در شعار سال مورد تأکید ویژه قرار دادند، همین مدیریت ضعیف نهادهای موثر در عرصه فرهنگ باشد. این ضعف در تولید محتوا و جریان فرهنگی هنگامی پررنگتر جلوه میکند که شعار محوری سال بر افزایش گستره و نفوذ فرهنگ در ارکان گوناگون تأکید دارد و طبیعتاً انتظار دستاوردهای وسیعتر در این حوزه میرود.
با گذشت ۶۳ روز از آغاز سال ۱۳۹۳، شعار سال جنبه عملیاتی نیافته و با شیوه عملی که نهادها در پیش گرفتهاند، در ماههای آتی نیز احتمال تحقق این مهم و شکلگیری یک حرکت بزرگ چندان قابل تصور نیست. این موضوع در واقع نافی انجام برنامههای فرهنگی نیست، بلکه اتفاقاً متولیان متعدد فرهنگی کشور و همچنین دیگر نهادهایی که لزوماً فرهنگی نیز نیستند، برنامههایی را در نظر گرفتهاند؛ اما عمده این برنامهها چیست؟
در ده ماه پیش روی احتمالاً بخش اصلی بودجه فرهنگی را همایشها با محوریت فرهنگ بر باد خواهند داد، به گونهای که در همین دو ماه اخیر، میتوان از چندین همایش بیحاصل نام برد که در نهایت کوچکترین دستاوردی برای سخنرانها و شنوندگان و دیگر متولیان و مؤثرین حوزه فرهنگی به جز بیان برخی بدیهیات در قالب بایدها و نبایدها و بحث بر سر اجرا و عدم اجرایشان نداشته و تنها کارکردشان این است که به خوبی کارنامه عملکرد سالیانه را در سرفصل «فرهنگی» پر میکنند.
رقیب جدی همایشها نیز، تفاهمنامهها هستند که امسال بازار گرمی خواهد داشت. دستگاههای متعدد علاقه ویژه به امضای تفاهمنامه فرهنگی با دستگاههای فرهنگی دارند و در مقابل دستگاههای فرهنگی نیز استقبال میکنند؛ اما آیا واقعاً در کشورمان آنقدر سوءتفاهم هست که چند دستگاه برای اداره یک امر باید تفاهمنامه همکاری امضا کنند و جزو عملکرد سالیانه بیاورند؟!
بیگمان لزوماً نباید تفاهمنامه را به کل منع و همه همایشهای فرهنگی مورد اشاره را تعطیل کرد؛ اما امکان تجمیع و همچنین تغییر وضعیت آنها در این راستا ـ که دستکم یک دستاورد ملموس (متناسب با میزان بودجه خوریشان) داشته باشند ـ و نیز تفاهمنامه را میان دستگاههای هم عرض نظیر سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در مواردی که همواره اختلاف برانگیز بوده، امضا کرد و در واقع موضوعی برای انجام تفاهم وجود داشته باشد.
شاید بتوان بخش وسیعی از بودجه چنین همایشهایی را صرف شکل دادن اتاقهای فکری کرد که علاوه بر استخراج و پیشنهاد تجربیات موفق دیگر کشورها در حوزه فرهنگ که قابلیت اجرایی در کشورمان دارند، به تولید اندیشههای کاربردیِ بومی همت بورزند که این بزرگترین نیاز است. در واقع فرهنگ کشور بیش از آنکه نیاز به اجرا داشته باشد، تشنه فکر و برنامههای کاربردی است و متأسفانه این همایشها در سالهای اخیر نتوانستهاند، اتاق فکر مناسبی برای حوزه فرهنگ باشند و طبیعتاً افزایش کثرت و گسترهشان در سال اقتصاد و فرهنگ با رویکرد جهادی نیز تغییری در ماهیتشان پدید نمیآورد.
باید بپذیریم یک ایده فرهنگی موثر تنها با ارائه در سطح جامعه به سرعت فراگیر میشود و اساساً ذات توسعه فرهنگی در گسترش از طریق مردم و نه دستگاههای اجرایی است و نهادهای مسئول تنها باید چاشنی مؤثری برای ایجاد یک انفجار و موج فرهنگی باشند و سپس ابعاد این موج تا آن سوی مرزها گسترش خواهد یافت. سابقه نشان داده از دل این همایشها اندیشههای ناب فرهنگیِ دارای کارکرد اجرایی و موج ساز در سطح جامعه که غاطبه مردم با آن همراهی کنند، بیرون نمیآید. ای کاش قدری دلمان برای بودجههای فرهنگی کشور بسوزد و تصور کنیم برای تربیت فرزندانمان هزینه میکنیم و به این ترتیب با وسواس سراغ بهترین معلمان برویم.