امروز مصادف است با سالروز آزادسازی خرمشهر که به روز مقاومت و پیروزی نام گرفته است؛ از آن جهت که در این روز، سرنوشت جنگ و ملت ایران تحولی دوباره یافت و به همه جهانیان ثابت کرد که نیروی ایمان در برابر همه ارتشهای دنیا پیروز است و اگر امام امت معنای پیروزی را در ادای تکلیف الهی میدانست، از آن جهت بود که هیچ نیرویی در برابر خداوند سرنوشتی جز شکست ندارد و اگر به ظاهر چند روزی پیروزی را تجربه کند، بیگمان پیروزی نهایی از آن صالحان است.
آنچه در ادامه میخوانید، پیام زیبای حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت این پیروزی است که برای همه مردم ایران در آن روزها شیرینی دوچندان داشت و همچنین روایتی از صبح سوم خرداد سال ۶۱ است که با ابتکار بزرگ شهید خرازی توانستیم با کمترین تلفات و تنها در کمتر از یک روز، «خرمشهر» یعنی شهری را که نوزده ماه در تصرف دشمن بود و هزاران نیروی عراقی به همراه مهمات و تجهیزات هنوز در آن مانده بود به تصرف درآوریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است. مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهی و ضایعات کم و غنایم بیپایان و هزاران اسیر گمراه و مقتولین و آسیب دیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتی، این ابر جنایتکار دهر به تباهی کشیده شدند، سرافرازانه برای اسلام و میهن عزیز افتخار ابدی هدیه آوردید و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنین کار فداکارانی هستند که ستاره درخشنده پیروزیهای آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نور افشانی خواهد کرد.
هانای فرزندان قرآن کریم و نیروهای ارتشی، سپاهی، بسیجی، ژاندارمری، شهربانی و کمیتهها و عشایر و نیروهای مردمی داوطلب و عزیز هشیار باشید که پیروزی هر چند عظیم و حیرت انگیز است، شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست، غافل نکند و غرور فتح، شما را به خود جلب نکند که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسه شیطان به سراغ آدم میآید و برای اولاد آدم تباهی میآورد و من با آنکه به همه شما اطمینان تعهد به اسلام دارم، از تذکری که برای مؤمنان نفع دارد، باید غفلت نکنم، چنانچه از نصیحت به حکومتهای همجوار و منطقه دریغ ندارم و آنان میدانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پیروزمند ما از موضع قدرت سخن میگویند. من به پیروی از آنان به شما اطمینان میدهم که اگر از اطاعت بیچون و چرای امریکا و بستگان آن دست بردارید و با ما به حکم اسلام و قرآن کریم رفتار کنید، از ما جز خیر و پشیمانی نخواهید دید. قدرتهای بزرگ پیش از آنکه از شما استفاده نمایند، از شما طرفداری نمیکنند و شماها را برای منافع خویش به هلاکت میکشند.
اینجانب در پیشگاه مقدس خداوند تکلیف الهی خود را ادا نمودم. اکنون دست تضرع و دعا به سوی خالق یکتا بلند کرده و به قوای مسلح اسلام و فداکاران قرآن کریم و میهن عزیز ایران دعا میکنم و سلامت و پیروزی آنان را خواستار هستم. سلام و درود بیپایان بر فرماندهان قوای مسلح و بر رزمندگان فداکار و بر ملت دلیر ایران عزیز و سرشار از شادیها. (روح الله موسوی خمینی)
ابتکار بزرگ حاج حسین خرازی برای تصرف شهرگردانهای پیاده پس از عبور از دژ خرمشهر، از طریق گمرک به اروند رود رسیدند. با محاصره کامل خونین شهر و قطع ارتباط منطقه شلمچه با این شهر، بیش از پانزده هزار سرباز عراقی در آستانه اسارت قرار گرفته بودند.
ارتباط مخابراتی فرماندهان عراقی با یگانهای محاصره شده برقرار بود و به همین دلیل با بالگردهای نظامی از جناح جنوبی اروند رود تدارک میشدند. همچنین یگانهای زرهی دشمن از منطقه شلمچه برای شکستن محاصره فشار زیادی به نیروهای اسلام وارد میکردند.
چندین بار نیروهای عراقی به خاکریز تحت تصرف ما حمله کردند و هر بار توسط رزمندگان به رگبار بسته میشدند. باید تدبیری اندیشیده میشد تا وحدت نیروهای محاصره شده دشمن از بین میرفت و انگیزه مبارزه از آنها گرفته میشد. زیرا درگیر شدن ما با آنها برای ورود به شهر و گسترش جنگ شهری تلفات زیادی به همراه داشت.
حسین از اولین لحظات رسیدن نیروها به اروند رود، در خط مقدم مستقر شد و با یک دستگاه جیپ که داشت سر تا سر منطقه را کنترل میکرد. وی پیش از آغاز مرحله سوم عملیات، زمانی که گردانهای خطشکن را برای اجرای طرح مانور توجیه میکرد گفت: «باید هدف اصلی ما تصرف خرمشهر باشد. اگر تا بصره هم پیش برویم، مردم در انتظار آزادی خرمشهر هستند...».
در ساعات اولیه روز یکی از افسران دشمن به اسارت ما درآمد، حسین با او صحبت کرد و اطلاعات لازم از وضع عراقیها را در شهر به دست آورد. در کنار خاکریز نشسته بودیم، حسین برای ورود به شهر در فکر بود. پس از چند دقیقه دستور داد اسیر عراقی را به خط بازگرداندند. این بار حسین آقا او را بیشتر تحویل گرفت. کم کم از رفت و آمدی که دور و بر او بود اسیر عراقی فهمید که فرد مهمی است؛ اما باور نمیکرد که فرمانده لشکر باشد.
حسین به افسر عراقی گفت: «تو را به داخل شهر میفرستیم. با سربازان عراقی صحبت کن و بگو ما مردم بدی نیستیم و با آنها بدرفتاری نخواهیم کرد. آنها را قانع کن که نترسند و تسلیم شوند، وگرنه بسیاری از آنها زیر آتش کشته خواهند شد».
اسیر عراقی تحت تأثیر برخوردهای خوب بچهها قرار گرفته بود. خرمشهر زیر آتش سنگین طرفین درگیری بود. او اکراه داشت دوباره به میان عراقیها بازگردد اما وقتی به اهمیت کار خود پی برد، پذیرفت. از خاکریز بالا رفت و از راهی که در دید نبود به طرف ساختمان چند طبقه سفید رنگی که در گمرک خرمشهر بود حرکت کرد.
چند دقیقه قبل یک بالگرد دشمن که قصد داشت، مهمات برای نیروهای خود تخلیه کند با آتش رزمندگان اسلام سقوط کرده و نیروهای محاصره شده دشمن از لحاظ روحی در شرایط مناسبی نبودند. همه منتظر نتیجه ماندیم. دقایقی گذشت. ناگهان در کمال ناباوری دیدیم، هزاران عراقی به طرف ما میآیند. صدای الله اکبر و الموت لصدام آنها بلند بود، بیشتر آنان پارچهای سفید به علامت تسلیم در دست داشتند. شمار آنها آنقدر زیاد بود که میترسیدیم حتی بدون اسلحه بر ما غلبه کنند.
از آن نقطه حدود پانزده هزار نفر از سربازان دشمن به اسارت درآمدند. اسرای عراقی را در حال دویدن به طرف جاده اهواز هدایت کردیم. آن صحنه یکی از عجیبترین رویدادهای دوران دفاع مقدس بود.
ابتکار جالب حسین آقا، به نتیجه رسید و با کمترین تلفات ممکن و محاصره یک روزه خرمشهر به دست یاران امام باز پس گرفته شد. در حالی که در روزهای آغاز جنگ، مدافعان مظلوم این شهر بدون داشتن سلاحهای مورد نیاز، ۳۵ روز مقاومت کرده بودند.