شهروند در گزارشی به قلم سیدجاوید آلداوود، رئیس هیاتمدیره انجمن حمایت از حیوانات نوشت:
سازمان محیطزیست و مسئولانش بارها نشان دادهاند که تصمیماتشان از جنس محیطزیست نیست. به عنوان مثال در مناطقی که حفاظت شده است و خطر انقراض حیواناتش را تهدید میکند، مجوز شکار دادهاند. یا در منطقهای که دلفینها در آنجا زیست میکنند، مجوز ماهیگیری صادر کرد و چند دلفین به تور ماهیگیران افتادند. یا برای راهسازی و جادهکشی در جنگلها و مناطق بکر طبیعی یا مجوز صادر کردند یا شرکت راهساز زحمتی برای گرفتن ارزیابی محیطزیستی به خود نداده است و کارش را شروع کرده و صدای کسی هم درنیامده است.
یا اتفاقی که در شمال ایران هر روز میافتد و پرندههای مهاجر شکار میشوند و در بازار فریدونکنار فروخته میشوند و کسی هم با آنها کاری ندارد. یا وقتی که گونههای جدید جانوری را بدون تحقیق و بررسی به ایران آوردند و مسبب تبعاتی تلخ برای محیطزیست شدند. نمونهاش شانهدارها بودند که به شمال ایران آوردند اما حضورشان موجب نابودی تالاب انزلی شد یا علفهایی که داخل تالاب ریختند تا بلکه کار اقتصادی کرده باشند اما کمر به نابودی بیشتر تالاب بستند. یا مجوز پرورش شتر یا اجازه چرای دامی در مناطق حفاظت شدهای دادند که حتی یک برگ هم نباید در آنجا جابهجا شود. اگر در هر کشور دیگری در دنیا یکی از این اتفاقات رخ می داد، کل سازمان متبوع به هوا میرفت اما در ایران کسی از مسئولان سازمان محیطزیست بابت این همه اتفاق تلخ حتی حاضر به یک عذرخواهی ساده هم نشد.
سازمان محیطزیست همچنین باید آنقدر مقتدرانه عمل کند که تمام سازمانها و وزارتخانهها ارزیابیهای محیطزیستی را جدی بگیرند. نه اینکه نهادهای گوناگون برای اجرای طرحهای عمرانی خود هیچ وقعی به ارزیابی محیطزیستی ننهند و برای احداث چاههای نفت و لولههای گاز جنگلها را بتراشند. در هیچ کشور توسعهیافتهای در دنیا چنین رفتارهایی صورت نمیگیرد و محیطزیست برای همه در اولویت اول قرار دارد. نمونهاش جادهای است که در یکی از کشورهای دنیا در جنگلی انبوه ساختند اما نه با قطع درختان که برای جلوگیری از قتل عام گیاهان جاده را از روی درختها رد کردند.
نمونه دیگر تخریبهای گسترده و انفعال سازمان محیطزیست ایران در قضیه آب است. امسال شعار جهانی مربوط به معضل آب است. اما این آب چگونه حفظ میشود. مگرنه اینکه برای حفظ آب، نیاز به جنگل است. نه اینکه آبهای زیرزمینی باید توسط درختان و گیاهان کنترل و به جاهای دیگر هدایت شود و این چرخه حیات ادامه یابد اما آیا با قطع درختان و نابودی جنگلها در ایران میتوان به حل معضل آب امیدوار بود. چرا وقتی یک درخت در شهر قطع میشود، شهرداری خاطی را جریمه میکند اما سازمان نمیتواند جلوی قاتلان یک جنگل را بگیرد.
مثل همین قضیه سدشفارود که این همه سروصدا برایش به آسمان رسید اما ظاهرا سازمان کوتاه آمده و قرار است ساخت سد نهایی شود و درختان بیشتر جنگلهای گیلان قطع شوند. یا در گرگان که آمدند به خاطر چوب، جنگل را به حراج فروختند. روی سخن من هم بیشتر خطاب به خانم ابتکار است که سالهاست ریاست سازمان را برعهده دارند و پدر مرحومشان نیز فعال محیطزیستی بودهاند. میدانم که در حوزه قوانین، ضعف داریم یا سازمان محیطزیست قدرت اجرایی چندانی ندارد اما ایشان هم باید فعالیت بیشتری از خودشان نشان دهند. اصولا در کشور ما پست ریاست سازمان محیطزیست یک پست لوکس و ظریف است و به همین دلیل تمام رؤسای جمهور این پست را به یک خانم میدهند. خانمی که باید روزها در بیابان و کویر و شرایط سخت باشد. شرایط سختی که حتی برای من که یک مرد هستم، سخت و طاقت فرساست و از توانم خارج است.
نکته دیگر اینکه مسئولان سازمان باید کاملا به مسائل محیطزیست آشنا باشند نه اینکه فلان مسئول وقتی یک گوزن نر شکم گنده را ببیند فکر کند که ماده است و حامله. هرچند که معاونان سازمان همگی آدمهایی آشنا و دردمند و قوی هستند اما کسی که در جلسات هیات دولت شرکت میکند، شخص خانم ابتکار است و طبیعی است که یک خانم در حضور ۱۰ مرد که دغدغه محیطزیستی ندارند، نتواند جلوی جادهسازیها و اکتشاف نفت و لولهکشی گاز را بگیرد. در هر صورت مشکلات بسیار فراتر از اینها است و حرفهای در دل مانده نیز بسی بیشتر از اینها...