يك بار پيش از آنكه آفتاب روز چهارشنبه بالا بيايد پاي چوبهدار رفته و در 38 سالگي سردي طناب را دور گردنش حس كرده، همان روز كه خانواده اولياي دم با فرياد اعلام كردند بخشيديم! حالا او 40 ساله و همچنان منتظر اجراي حكم قصاص است و اگر دو ميليارد تومان به حساب اولياي دم واريز نكند اين بار زبري طنابدار بيشتر گلويش را فشار ميدهد، آنقدر كه بميرد! اين جملات شرح حال عليرضاست كه روزها و شبهايش در زندان رجاييشهر ميگذرد.
به نوشته اعتماد، گفتوگو با او در زندان رجاييشهر انجام شد و آنچه ميخوانيد تنها گفتهها و تعريفهاي خودش از ماجراست و «اعتماد» آمادگي انتشار توضيحات مسوولان قضايي و اولياي دم را دارد.
شما مرتكب قتل شدي، خودت هم اين موضوع را پذيرفتهيي، از روزهايي كه تصميم به اين كار گرفتي تعريف كن.چندين سال با مرحوم« ع» كار ميكردم، او مالك يك كارخانه توليد، فايل، كمد و... در جاده ماهدشت كرج بود و به دليلي كه نميدانم از كار اخراجم كرد. او يك برگه سفيد امضا از من گرفته بود و به همين دليل پس از اخراج از كارخانه نتوانستم براي احقاق حقم كاري كنم. شرايط بد اقتصادي و فشاري كه روي من بود مرا به اين فكر انداخت كه او را بترسانم و براي همين اسلحهيي از كرمانشاه تهيه كردم و چون ورودم به كارخانه ممنوع شده بود در روز 30 خرداد سال 85 به مقابل كارخانه رفته و منتظر ماندم كه خارج شود. هنگام شب زماني كه مرحوم « ع» از كارخانه خارج شد، همدست ديگرم به بهانه پرسيدن آدرس جلويش را گرفت و من در همين فرصت از در عقب سوار ماشين خودرو شدم.
گفتي كه ميخواستي مرحوم« ع» را بترساني، اين حرف يعني قصد كشتنش را نداشتي، راه ديگري جز اسلحهكشي براي ترساندن مقتول نبود؟!واقعا قصد كشتن آقاي « ع» را نداشتم، او 41 ساله بود و زن و بچه داشت به همين دليل واقعا قصد كشتنش را نداشتم اما نميدانم چطور شد كه اين اتفاق افتاد و امروز حتي بازگو كردنش حالم را بد ميكند. از كاري كه كردهام پشيمانم.
همدستت كجاست؟به 10سال حبس محكوم شد.
ازدواج كردي؟مجردم و ساكن كرج بودم، خانوادهام هم ساكن كرمانشاه هستند.
از خانواده مقتول چه ميخواهي ؟از آنها ميخواهم كه مرا ببخشند؛ من از كاري كه كردهام پشيمانم اما از ماندن در زندان هم خسته شدهام، هشت سال است كه در زندانم و بهترين روزهاي زندگيام در زندان سپري شده؛ زمان دستگيري من 32ساله بودم و حالا 40 سال را رد كردهام.
به هر حال مرتكب قتل شدي و اين هم تاوان كاري است كه انجام دادهيي، براي رضايت چه كار كردهيي؟يك بار تا پايدار پيش رفتم، روز بيستم دي ماه سال 91 بود كه پاي چوبهدار خانواده مقتول گفتند كه مرا بخشيدهاند و تنها چند شرط دارند. من و خانوادهام از اين موضوع بسيار خوشحال بوديم اما حدود 20 روز بعد وقتي برادرم به دادگاه رفته بود، فهميديم يكي از شروط اولياي دم براي رضايت پرداخت دو ميليارد تومان به آنهاست و اين رقم را براي جلوگيري از ايجاد مزاحمت از سوي من براي خودشان اعلام كردهاند.
حدود دو سال از آن روز گذشته، نتوانستي اين پول را جور كني؟واقعا تهيه دو ميليارد تومان برايم غير ممكن است و خانوادهام نيز چنين پولي ندارند، آنها اگر تمام زندگيشان را در شهرستان بفروشند يك پنجم اين رقم را هم نميتوانند تامين كنند.
پس چه كار ميكني؟
چند بار خانوادهام قصد ملاقات با خانواده مقتول را داشتند كه نشد، من از وضع آنها هم با خبرم، خانوادهام شرايط خوبي ندارند و از طرف ديگر به خانواده مرحوم «ع» هم حق ميدهم اما تحمل اين شرايط برايم سخت شده به قاضي پروندهام و رييس دادسراي ناحيه 27 نامه نوشتم و خواستار تعيين تكليف وضعيتم شدم چون پول ندارم بايد سالها در زندان بمانم و حتي تصور اين موضوع هم برايم عذابآور است.
صحبتت با اولياي دم چيست؟از اولياي دم ميخواهم كه مرا ببخشند، من واقعا از كاري كه مرتكب شدهام پشيمانم و ميخواهم حالا كه بيشتر از نيمي از عمرم سپري شده و بهترين سالهاي آن را نيز در زندان بودم براي باقيمانده عمرم برنامهريزي كنم. من واقعا نميتوانم دو ميليارد تومان را تهيه كنم و اگر برايم مقدور بود، خيلي بيشتر از اين مبلغ را نيز به خانواده مرحوم «ع» تقديم ميكردم. آنها عزيزشان را از دست دادهاند و من بابت اين كار واقعا متاسفم اما من و سه برادر و سه خواهرم حتي اگر با هم جمع شويم نميتوانيم يك پنجم اين مبلغ را تهيه كنيم. خواهش من از آنها اين است كه مرا ببخشند و فرصت زندگي دوباره به من بدهند.