وحید معتمدنژاد در شرق نوشت:
موسسه «گالوپ»، ایران را بعد از عراق جزو کشورهای غمگین دنیا قلمداد کرده است. از درستی یا نادرستی آن که بگذریم، آنچه در قلمرو این بحث، فضای گفتوگو باز است، نامبردن از فرهنگی مشترک در این دوکشور و سایر کشورهایی است که با فرهنگ ما تجانس دارند. غم و اندوه در بسیاری از اوقات در کشور ما با گریه همراه بوده، گریه در فرهنگ ملی و مذهبی ما و در مراسم خاص عبادی دینی از جایگاه خاصی برخوردار است که از طریق محرکهای بیرونی مثل دیدن صحنههای دلخراش یا محرکهای درونی است که بر اثر تفکرات و احساسات خاص دینی و ترحم به پدیدهای غیرعرف اجتماعی در فرد حاصل میشود و در ایران بیشتر ریشه دینی دارد.
از این منظر مردم ایران را میتوان در دو مقوله مردمی با حس دینی نسبتا غمگین و همچنین مردمی با حس روحی، روانی و اجتماعی نسبتا شاد که کاملا مقابل هم هستند، تقسیمبندی کرد. به عبارتی دیگر، گریه تجسم عینی تاثرات درونی و عاطفی و دارای اقسام گوناگونی است که بر اساس شرایط روحی بروز میکند.
گریه ترس و هراس که بیشتر در کودکان نمود دارد. گریه جلب ترحم که در واکنش به اثری طبیعی بسیار موثر و برانگیزاننده است. گریه غم و اندوه، انعکاس غم درون است و با واکنشی تخلیه میشود. گریه شوق و شادی که پس از دورهای غمین به شادیهای کاذب میرسند. و سرانجام گریه تقوا و رشد روحانی است که با ابراز عجز و پشیمانی در پیشگاه ذات احدیت به معبود نزدیک میشود.
هر پنج مورد در فرهنگ ایرانی چه در مراسم شادی و چه غم از یک مفهوم ماهوی برخوردارند.
و وصفالحال مردم کشورمان است، اما اینکه کدامشان به آن یکی میچربد محیطی است که در آن واقع شده و احساس، غلیان میکند. که از آن محیط میتوان محیطی دینی یا مراسم عزیزی ازدسترفته یا مراسمی شاد کرد.
در دل این بحث از گریه و عزاداری بنا بر «سنتهای الهی و آیینهای مذهبی» و «آداب و رسوم ملی و بومی» که ریشه در آداب و رسوم ما ایرانیان دارد، هم باید نام برد که میتوان از آن بهعنوان شاخص و نماد دینخواهی نیز یاد کرد.
با این تعاریف نمیتوان ملت ایران را ملتی غمگین نامید چون هم پایبند به اصول ملی و بومی است و هم پایبند به اصول دینی و مذهبی. آنجاکه شادی حکم کند شادی را به رخ میکشند و آنجا که ترحم و تعبد بر مقدسات باشد، میگریند.
اما اینکه، این «موسسه» ایران را جزو کشورهای غمگین یاد کرده، تلفیق نابجای این دو مقوله است هرچند کتمان نمیکنیم ایرانی چنانچه توقعات او در هر شرایطی برآورده نشود به قهری ناخودآگاه فرو میرود و از این رهگذر عبوس و سرخورده میشود و از طرفی احکام دولت نیز در حالات گوناگون وی تاثیر بسزایی دارد.