نزدیک به نیم قرن پس از درگذشت جلال آل احمد در شرایطی از چهار دفترِ یادداشتهای روزانه این نویسنده که گفته میشود گم شده بودند، رونمایی شد، که نقاط کشف این دفاترِ مشتمل بر حجم بالایی از نوشتهها و نقاشیهای صاحب «خسی در میقات»، نگرانی همیشگی را پیرامون سرنوشت آثار واپسین چهرههای برجسته عرصه فرهنگ نظیر دستنوشتهها، نقاشیها، سازها و... بسیار پررنگ ساخت و این پرسش را پیش آورد، آیا نباید نهادی در این زمینه، متولی رسمی و قانونی شده و سازوکار قانونی مشخصی نیز برای آن تعریف شود؟
به گزارش «تابناک»، در آغاز تنها شایعه وجود حجم بالایی از دستنوشتههای جلال آلاحمد و سیمین دانشور، زوج نویسنده برجسته کشورمان وجود داشت و در حد گمانهزنی مطرح میشد تا آنکه سرانجام نخستین بار علی دهباشی، منتقد مشهور ادبی و سردبیر مجله بخارا، شفاف از حجم بالای نوشتههای دور از دسترس جلال خبر داد و با ارائه اطلاعات دقیق، زمینهساز کنکاش وسیع افکارعمومی برای مشخص شدن سرنوشت دستنوشتههای خارج از دسترسِ خالق «سنگی بر گوری» شد.
دهباشی در نخستین روزهای اردیبهشت ماه از وجود هشت هزار صفحه یادداشت شخصی منتشر نشده از جلال آل آحمد خبر داد و گفت: «آل احمد در این یادداشتها جزئیات اتفاقاتی که در سالهای 1330 تا بعد از آن بر او گذشته را نوشته است؛ اما متأسفانه این نوشته ها در خانواده آلاحمد مانده و هنوز منتشر نشده است.»؛ اطلاعاتی که مشخص نبود منبعش کجا بوده، ولی چنان دقیق بود که هیچ تکذیبی از سوی بستگان جلال در پی نداشته باشد.
اکنون در شرایطی که هنوز سرنوشت «کوه سرگردان» آخرین اثر سیمین دانشور مشخص نیست و حتی خواهرش وجود چنین کتاب و دستنوشتههای دیگری از جلال را انکار میکند، محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد، از پیدا شدن چهار دفتر یادداشتهای روزانه این نویسنده خبر داد و گفت، این دفترها را پس از تخلیه خانه سیمین دانشور و جلال آلاحمد از قسمتهای مختلف خانه؛ زیر تختخواب یکی از خدمتکارها، یکی از کشوهای کتابخانه جلال و لای رختخوابهای خانه پیدا کردهاند؛ اتفاقی عجیب و غیرقابل هضم، به ویژه آنکه محلهای کشف این دفاتر نیز به خودیِ خود بر عجیب بودن چنین اظهارنظری افزوده است.
خواهرزاده جلال آل احمد درباره جزییات پیدا شدن خاطرات این نویسنده گفت: در کتابخانه جلال، روبهروی جایی که پله میخورد، یک فایل فلزی با چهار کشو بود. یکی از این کشوها را باز کردم و دیدم یکی از این کتابچهها لای روزنامه باطلهها افتاده است. به همین راحتی و به همین نابهنگامی. آقای فرجام میگفت بعضی از این نوشتهها را لای رختخوابها و یکی از آنها را زیر تختخواب کشور خانم، خدمتکار بیسواد خانه پیدا کردهاند. خود من به دلیل اختلافاتی با سیمین خانم از سال 74 دیگر آنجا نمیرفتم.
دانایی فر بخشهایی از خاطرات جلال را نیز که در این دفاتر آمده به همراه برخی روحیات جلال ذکر کرده؛ از جمله به بحث اعتقادات او بازمیگردد. خواهرزاده جلال تأکید کرده، داییاش در این خاطرات کامل شرح داده که چگونه مسأله دین و مذهب را برای خود حل میکند. در این خاطرات همین طور ماجرای مرگ نیما و وصیتنامه نیما را شرح داده است. جزییات این چهار دفتر که البته تنها حدود 2500 صفحه است، منضمم به برخی طراحیها و نقاشیهای جلال به این شرح اعلام شده است؛
1) جلد اول/ کتابچه عمودی 19/5 در 12/5 سانتیمتر / جلد گالینگور آبی نفتی ابلق با شیرازه چرمی / خود مرحوم جلال در آغاز جلد دوم خاطراتش، این کتابچه را چنین معرفی کرده است: "دفتری با جلد مقوایی... روی کاغذهای بیخط ترمهمانند قدیمی با مارک غیر حاجب ماوراء بیرق و احمدشاه و شیر و خورشید و غیره..." / صفحات شمارهگذاریشده / اولین صفحه شماره 1 و آخرین صفحه شماره 324 / اولین تاریخ 18/5/1334 و آخرین تاریخ 18/9/1337 / دو روی صفحات نوشته شده / رنگ قلم متفاوت.
2) جلد دوم/ کتابچه عمودی 21 در 11/5 سانتیمتر / جلد گالینگور سبز پررنگ طرحدار / تقویم سررسید بانک ملی ایران سال 1336 / صفحات شمارهگذاریشده / اولین صفحه شماره 325 و آخرین صفحه شماره 1072 / اولین تاریخ 18/9/1337 و آخرین تاریخ 24/9/1339 / دو روی صفحات نوشته شده / رنگ قلم متفاوت.
3) جلد سوم/ کتابچه عمودی 21 در 11/5 سانتیمتر / جلد گالینگور آبی طرحدار / تقویم سررسید بانک ملی ایران سال 1339 / صفحات شمارهگذاریشده/ اولین صفحه شماره 1073 و آخرین صفحه شماره 1788 / بدون صفحات 1273 و 1274 / اولین تاریخ 26/9/1339 و آخرین تاریخ 2/9/1342 / دو روی صفحات نوشته شده / رنگ قلم متفاوت.
4) جلد چهارم / کتابچه عمودی 21/3 در 17 سانتیمتر / جلد مقوای سفید با روکش پلاستیک سفید طرحدار با مارک فروشگاه فردوسی تهران / صفحات شمارهگذاریشده / اولین صفحه شماره 1789 و آخرین صفحه شماره 2150 / اولین تاریخ 3/9/1342 و آخرین تاریخ 3/10/1346 / دو روی صفحات نوشته شده / رنگ قلم متفاوت.
آن گونه که محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد توضیح داده، نوشتههای جلال در سه نسخه کپی در اختیار سیمین دانشور، شمس آل احمد و پرویز داریوش بوده و اصل نوشتهها نیز در دسترس این سه وارث بوده و این سه تن آگاهانه نسبت به مفقودسازی این آثار اقدام کردهاند. دانایی انگیزه این کار را افشاگریهای فاش و فجیع راجع به مکنونات قلبی و احساساتش درباره همه چیز از جمله راجع به همین سه تن بیان و تأکید نموده که جلال در نوشتن خاطراتش هم هیچ مرزی را رعایت نمیکرد.
این وضعیت علاوه بر تقویت نگرانی درباره سرنوشت آثار دیگر نویسندگان از جمله آثار گم شده همسر جلال، سیمین دانشور خالق اثر ماندگار «سووشون»، این پرسش را پیش آورد که آیا وقت آن نرسیده تا نهادی متولی تغییر این وضعیت شود و مشخص باشد، پس از درگذشت هنرمندان، کدام نهاد اختیارات و وظایف قانونی لازم را برای رسیدگی به میراث معنوی و فرهنگی باقی مانده از چهرههای برجسته فرهنگی کشور را دارد. مسلماً هنرمندان بیش از آنکه نگران باشند در قطعه نامآوران دفن نشود، نگران این هستند که چه بر سر آثار واپسینشان که عمومی نشده خواهد آمد و متأسفانه هنوز نهادی در این زمینه وجود ندارد.
هرچند وزارت فرهنگ و ارشاد در سالهای گذشته، همواره ورود جدی در این زمینه داشته و تلاش کرده درصدد حفظ این آثار برآید و در مواردی شاهد ورود سازمان میراث فرهنگی و حتی شهرداریها نیز بودهایم، حقیقت این است که به لحاظ قانونی متولی در این زمینه وجود ندارد و تنها اهرم پیگیری، مطالبات افکارعمومی است. ثبت برخی خانههای مفاخر ایران زمین در دهههای اخیر و تبدیل به خانه موزه را میتوان یکی از دستاوردهای توجه وسیع افکارعمومی قلمداد کرد.
متأسفانه، این وضعیت باعث شده در دهههای اخیر ضمن حفظ برخی یادگارهای هنرمندان بزرگ، بسیاری از این آثار به ویژه نقاشیها و همچنین سازهای گرانبها و شاخص کشورمان ـ که معدود آثار به جای مانده از سازندگان شهیر ساز و در اختیار برخی نوازندگان شاخص و مطرح بوده ـ از کشور خارج شود و به لحاظ قانونی نیز ظرفیت و متولی مواجهه با این وضعیت نباشد، زیرا بسیاری از آنها به گونهای نبوده که سازمان میراث فرهنگی بتواند با قوانین موجود از آنها حراست و از خروجشان از کشور نیز جلوگیری کند و حتی گاهی این نهادها در این زمینه اطلاع نیز نیافته اند.
بیگمان هر هنرمندی خواهرزادهای ندارد که نگران هزاران جمله حبس شده داییاش باشد؛ به ویژه که آثار باقی مانده نقاشیهایی از جنس مینیاتور یا قالیهای ظریف ابریشمی و یا سازهای برجسته و تاریخی باشد، امکان قرار گرفتنشان در معرض عموم بسیار محدود است و ریسک خروجش از کشور نیز بسیار بالاست. شاید وقت آن رسیده باشد، نهادی مشخص در وزارت فرهنگ و ارشاد یا سازمان میراث فرهنگی با تعریف اختیارات قانونی وسیع و اعتباراتی وسیعتر برای خرید آثار به جای مانده با هدف رسیدگی با میراث معنوی هنرمندان پس از درگذشتشان باشد؛ اما باید تا زمان شکل گیری چنین مرکزی به شنیدن چنین اخباری عادت کرد.