توضیح دکتر عماد افروغ: متن زیر مصاحبه ای بوده که در دوره احمدی نژاد، از سوی یکی از روزنامه نگاران روزنامه اعتماد با بنده انجام شده و تا کنون بنا به دلایلی فرصت چاپ نیافته است. روزنامه نگار روزنامه آرمان تلاش کرده با حفظ وجه تئوریک قضیه آن را کاربردی و به روز کند. بنابراین تنها سوال ایشان ناظر به شرایط کنونی است و جواب بنده یا کلی است و یا ناظر به دولت های گذشته.
روزنامه آرمان: اكنون كه تقریبا یك سال از آغاز به كار دولت می گذرد، بازار نقد،تعریف و تمجیدها هنوز داغ است.البته نباید فراموش كرد كه این روزها بازار تخریب ها هم داغ است. و هر چه هست با نام نقد دولت از آن استفاده می شود. عملكرد فرهنگی یك سال دولت، شرایط نقد و انتقاد و جریان شناسی انتقاد موضوع گفتوگوی آرمان با دكتر عماد افروغ است.
در طول یك سال از فعالیت دولت یازدهم؛ نقدهای متفاوتی از سوی اشخاص مختلف به عملكرد دولت وارد شده است. در ابتدای امر بفرمایید شرایط نقد در كشور ما چگونه است و عملكرد فرهنگی دولت را چگونه ارزیابی می كنید؟
مسلم است نقد در کشور آنطور که باید و شاید جا نیفتاده است و همیشه موانعی بر سر نقد وجود داشته است بهطور کلی نقد از جایگاه خوبی برخوردار نیست و این عدم جایگاه مناسب میتواند هم به منتقد برگردد و هم به کسی که موضوع نقد قرار گرفته است، آن کسی که موضوع نقد واقع شده هم میتواند به ویژگیهای شخصی اش برگردد و هم تا حدودی به ویژگیهای ساختاری ای که در آن اعمال قدرت میکند. آنکه به منتقد برمی گردد این است که هنوز فهم دقیقی از نقد ندارد و تفکیکی بین نقد و تخریب ایجاد نکرده است و ما شاهد این هستیم که بین ماقال و من قال خلط شده است و به جای الگوی رفتار ی افراد شخصیت آن ها مورد نقد قرار میگیرد و این نهایت سطحی نگری است که امروز سکه رایج شده است و به جای اینکه فکر افراد مورد نقد قرار گیرد شخصیت آنها هدف قرار گرفته میشود.
اگر بخواهیم بحث تاریخی كنیم، آیا شرایط نقد همیشه در ایران همین طور بوده یا در دوره هایی تعدیل داشته است؟
نه، افت و خیز داشته و بهترین دوره نقد ما دوره اول انقلاب بوده یعنی دوران جنگ و ده ساله اول ما در این دوره یک نقد درون گفتمانی داشتیم و یک اصولگرایی اولیه حاکم بوده است. روزنامه ها آزادانه نقد میکردند، تا زمانی که برخی از آن ها خط قرمز ها را شکستند که مسلماٌ هیچ جامعه ای این را بر نمی تابد. در آن موقع بود که یک مقدار انقباض ایجاد شد. زمانی که جنگی پیش میآید معمولا تمرکزگرایی ایجاد میشود اما ما در دوران جنگ شاهد هستیم که امام اجازه تفکیک میدهند مانند تفکیک مجمع روحانیون از جامعه روحانیت. قائل شدن به تفکیک و فاصله گرفتن از نگاه توده وار یکی از مولفه های توسعه سیاسی است که امام در اوج جنگ این مسئله را رعایت کردند و همچنان انتخابات در اوج جنگ برگزار میشود و اگر نگاهی به آرایش سیاسی مجالس اول و دوم بیندازیم میبینیم آرایش متنوعی بوده تا بعد از سال 67 که کم کم مجالس قطبی میشوند و مجالس قطبی مجالس خوبی نیستند چون جامعه ما قطبی نیست و یک جامعه طیفی است و یک مجلس طیفی میخواهد و این روند قطبی شدن هر روز بیشتر میشود. بنا بر این این دوره یکی از بهترین دوره ها بود. دوره بعد دوره پراگماتیسم یا دوره توسعه اقتصادی است. این دوره را هم نسبت به دوره قبل نمی توان نمره خوبی داد و شرایطی که در حال حاضر میبینیم( دوره احمدی نژاد) یعنی خود شیفتگی و کم توجهی به مشورت در آن دوره هم این مسائل بود و من تفاوت زیادی بین پراگماتیسم فعلی(دوره احمدی نژاد) و پراگماتیسم پس از جنگ قائل نمی شوم. دوره آقای خاتمی به اسم توسعه سیاسی مطرح شده بود و از اقتضائات توسعه سیاسی تفکیک بود، به رغم اینکه متاسفانه یک ذهنیت توسعه یافته هم در آن دوره نبود و ما شاهد برخورد حذفی بودیم اما فضای نقد باز بود و نقد روان تر بود و من فراموش نمی کنم که اکثر کتابهای من در آن دوره جوانه زد و ما در آن زمان نسبت به ماکیاولیسم سکولار هشدار میدادیم و در طول دوره 8 سال احمدی نژاد اوج بی اخلاقی را میبینیم.
ما زمانی به اصلاح طلبان هشدار میدادیم که مراقب نفوذ لیبرالها و سکولارها باشند که دچار استحاله از درون نشوند به طور کلی در دوره آقای خاتمی ما بیاخلاقی نداشتیم و نقد وجود داشت، اما مشکلات خاص خود را هم داشت. در سال 86 بحث اصول گرایی توده وار را در مورد دولت فعلی(احمدی نژاد) مطرح و چندین نقد را به رغم سنگین بودن فضای نقد مطرح کردیم. روشنفکری و منتقد بودن هزینه دارد و آن وقتی نیست که همه میگویند شما هم بگویید بلکه از آن وقتی است که هیچکس نمیگوید شما بگویید و من در آن جا چالشها و موانع را اشاره کردهام که در حال حاضر به وضوح شاهد آن هستیم یکی از آنها این است که سطح چالشهای نخبگی ما مانند سنت مدرنیته جهانی شدن و غیره تقلیل پیدا کرده به چالشهای توده وار و چالشهای احساس گرایی و نکته دوم بازگشت ابزار گرایی و عملگرایی در دوران جدید است یعنی ما دوباره برگشتیم به زمان پس از جنگ یعنی من در الگوهای رفتاری تفاوت چندانی میان رئیس دولت سازندگی و رئیس دولت فعلی قایل نیستم. مسئله سوم نگاه کمیت گراست که اگر در دوران پس از جنگ بحث عدد و رقم بود در حال حاضر هم بحث عدد و رقم هست. در دوران احمدی نژاد کیفیت فدای کمیت شده در واقع در هیچ دوره ای ما شاهد توسعه فرهنگی نبودیم و اخلاق فدای توسعه شده است و در دوره احمدی نژاد ما شاهد بی توجهی به حقوق فرهنگی مردم هستیم و بی برنامگی داشتیم مداهنه و تملق گری ریا، دورویی و همینطور مسئله و از همه مهمتر عدم توجه به اصل طلایی اخلاق است و بی اخلاق ترین رفتارها در دوره احمدی نژاد رخ داد.
در شرایط حاضر عدم توجه به نقدها ناشی از ساختار دولت هاست یا از افراد نشات گرفته؟
ما باید توجه داشته باشیم که نقد اثر خود را در جامعه میگذارد و بخش رسمی و مدنی آنرا تحت الشعاع قرار میدهد و مردم را آگاه میکند و این عدم توجه به هردو برمی گردد. ما چند وجه ساختاری داریم که باید در مورد آنها فکر اساسی بشود و ما را فاقد روحیه نقد پذیری میکند. یکی رابطه قدرت- ثروت است. ما در جامعهای بسر میبریم که جهت قدرت به ثروت بیشتر نمود دارد تا ثروت به قدرت یعنی قدرت دولتی ست که به ثروت میانجامد و بنا بر این به لحاظ ساختاری افرادی که وارد قدرت میشوند چشم به ثروت هنگفتی دارند که در پس قدرت دولتی قرار دارد یعنی قدرت سیاسی بیشتر، قدرت اقتصادی بیشتر و قدرت فرهنگی بیشتر و اگر مطالعه میدانی شود در مورد میزان بهرهمندی افراد قبل از قدرت دولتی شان و بعد از قدرت دولتی شان متوجه این مسئله بیشتر خواهیم شد و میبینیم به محض به قدرت رسیدن افراد حزب میزنند، روزنامه میزنند و... و بنا بر این این مسائل مانع از وجود نقد میشود و باعث میشود افرار دست به عصا راه بروند و ما نمی توانیم منتقد خوبی باشیم. دیگری اعتماد گرایی مفرط . مردم نباید اعتماد کامل به صاحبان قدرت داشته باشند و باید شرایطی فراهم کنند که دائماٌ صاحبان قدرت پاسخگو باشند یعنی در واقع صاحبان قدرت اول باید برادریشان را ثابت کنند نه اینکه مردم برای اثبات عدم کفایت مسئولی به در و دیوار بزنند.
درک غلط از تاریخ. ما به علت حکومت اسلامی که تشکیل دادیم خواه نا خواه ذهن ها برمی گردد به صدر اسلام حال باید ببینیم رابطه ما با دوران صدر اسلام چگونه باید باشد آیا آمده ایم شبیه سازی مصداقی کنیم. بگذارید من در این رابطه یک مسئله را بیان کنم ما جزء اولین منتقدان دولت نهم بودیم. در این زمان به ما گفتند طلحه و زبیر، در آن موقع در مصاحبه ای من گفتم: بفرمایید علی این معادله کیست؟ وقتی مسئله را با مشکل مواجه دیدند به رئیس دولت گفتند مالک اشتر الآن آنهایی که شبیه سازی مصداقی میکردند آیا باز به ایشان میگویند مالک اشتر؟!! و آیا فکر نمیکنید که این شبیه سازی ها به فضیلت اسلام و این شخصیتها لطمه وارد میکند؟! شما دارید از تمام شخصیتهای مطلوب نزد مردم بهره برداری سیاسی میکنید. و اصلاٌ منطق این شبیه سازی ها چیست؟! و چرا این شبیه سازی ها را تنها صاحبان قدرت انجام میدهند و چرا فقط خوبها را برای خود برمی دارند. بنابر این این شبیه سازی ها هم با قدرت رسمی گره خورده و هم غیر اخلاقی است.به هر حال ما یک حکومت دینی تشکیل دادیم و من مدافع آن هستم اما باید دقت کرد این شبیه سازی ها عبرت گیری باشد نه مصداقی . و همانطور که حضرت علی (ع)، نقل به مضمون، میفرمایند" در تاریخ چنان سیر کردم که همانند یکی از آنان شدم " و این کلام اشاره به عبرت گیری دارد. مسئله دیگر مصلحت گرایی و مصلحت اندیشی است که فقط به صاحبان قدرت بر نمی گردد و ممکن است به خود منتقد بر گردد و منتقد دچار خود سانسوری و ترس شود .
یعنی معتقدید دولت را نباید مورد نقد قرار داد؟
خیر، نقد دولت و یا هر كس دیگری در جامعه امروزی ما موانعی دارد كه من این موانع را به صورت فهرست وار بیان میکنم 1- عدم آشنایی با مفهوم نقد 2 – نگاه کارکردی به نقد نداریم جوامعی که نقد پذیر بودند و نگاه کارکردی داشتند و رجالی که نقد پذیر بودند معمولا دارای جوامع بهتر و شکوفا تری هستند 3- روش مند و مستند نبودن نقد است که معمولا به صورت کلی گویی و برخوردهای هیجانی است .اما از طرف فردی که موضوع نقد قرار گرفته عدم سعه صدر آن و عدم تحمل آن است که در ساختارهای مختلف معانی و دلالتهای مختلف دارد. 5 – مسئله احساس گرایی و عاطفه گرایی است اگر جامعه ای بیش از حد احساسی و عاطفی شد بر پایه این پیش فرض اصلی که بین عقل و نقد رابطه است، جامعه احساسی مفرط جامعه ای است که رابطه خوبی با تفکر ندارد 6 - خرافه گرایی جامعه ای که اهل خرافه باشد براحتی میتوان آن را فریب داد و یک تغایری بین خرافه گرایی و عقل گرایی وجود دارد.7- روحیه تقلید و گرتهبرداری که این گرته برداری همراه با شبیه سازی است که در این شبیه سازی هر چیزی که خوب است از آن صاحبان قدرت و هرچه بد است نصیب منتقد میکنند. 8- سنت گرایی اجتماعی. این سنت گرایی اجتماعی رابطه ای با گرته برداری دارد یعنی ما فکر میکنیم هر چه در گذشته اتفاق افتاده قبل باز تولید است نمیشود که گذشته را باز تولید کرد جامعه حرکت دارد و ثابت نیست و ما بهترین نگاهمان به رابطه دین و جامعه یک رابطه عموم خصوص من وجه است و جامعه برای خود اصالت دارد اما اشتراکاتی هم با دین دارد و این اصالت و استقلال باید مورد توجه قرار گیرد هرچند که جهت را دین بدهد.9-اخباری گری،جمود گری،تحجر و ابزار گرایی است.متاسفانه این اخباری گری و بی توجهی به عقل و بی توجهی به قرآن و چسبیدن به یکسری روایات آن هم گزینشی مانع نقد است و نباید فراموش کرد که حضرت امام(ره) فرمودند که این انقلاب آمده که با بخش انحرافی اسلام مقابله کند. 10- مقدس مآبی: بطور کلی ساختار برخی دولت ها این دلالت را دارد که عدهای به اشتباه صاحبان قدرت را قدسی بپندارند در حالی که هیچ صاحب قدرتی مقدس نیست بلکه معیارها مقدساند و افراد مقدس نیستند و این یکی از موانع جدی نقد است که پایین تری ها بالا تری ها را مقدس بپندارند و اعتماد بیش از حد بکنند،11- مصلحت اندیشی کاذب. مصلحت اندیشی یک سم مهلک ساختارهای ایدئولوژیک است یعنی ما با این بهانه که در شرایط حساسی بسر میبریم و دشمن داخلی و خارجی وجود دارد جلوی حقیقت را بگیریم در حالی که لازمه نقد حقیقت است. 12- اغوا. ضرافتها و تدابیری است که صاحبان قدرت بهکار میگیرند و آنهایی که بر آنها اعمال قدرت میشود اصلاٌ متوجه نمی شوند که مشکل کجاست و این مفهومی است به نام اغوا و فریب یعنی همان هژمونی یا استیلای فرهنگیست یعنی برخی صاحبان قدرت تدابیری اتخاذ میکنند که شما احساس می کنید عین حقیقت و صواب است اما در عین حال فریب در پس آن وجود دارد.13. خود منتقدان اصحاب دست صاحبان قدرت شوند و منافعی داشته باشند یعنی بدنبال منافع خود باشند و نه برای حقیقت.
یعنی نقد را بیان میکنند که به منفعتی برسند؟
بله برخی این گونه اند و برخی اصلاٌ نه اینکه به منفعتی برسند یعنی اصحابی که ما انتظار داریم زبان گویای ما باشند و حافظه تاریخی ما باشند، یا اصلا نقد نمی کنند یا یکی به نعل میزنند یکی به تخته و یا به گونه ای با پیچیدگی های خاصی که ما فکر میکنیم نقد میکنند در حالی که هژمونی صاحبان قدرت را پیاده میکنند و در واقع یکی از موانع نقد همین نقد نمایی صاحبان نقد است.