هاشمي، خاتمي و ناطق محور ائتلاف قرار مي گيرند؟
آغاز عصر ريش سفيدي در جريان اصلاح طلبي
به نظر ميرسد ناطق نوري به دليل دلخوري از جريان اصول گرايي و عدم موفقيتش در ايجاد يک وحدت رويه در اين جريان، در کنار هاشمي و خاتمي، يک مجلس قدرتمند نزديک به جريان اصلاح طلبي و اعتدال را شکل دهند. بدين ترتيب و با نگاه به فضاي سياسي کشور ميشود گفت که اصول گرايان پايان عصر شيخوخيت در اين جريان را با رفتار سياسي خود اعلام کردند و در مقابل عصر ريش سفيدي در جريان اصلاح طلبي آغاز شده است.
ابتکار نوشت:
ريش سفيدي يا شيخوخيت دو واژه اي است که چند سال گذشته در ادبيات سياسي کشور به خصوص اردوگاه اصولگرايي جايي براي خود باز کرده بود، مکانيسمي است برگرفته از يک کنش اجتماعي مردم ايران که طي آن حل مسائل و مشکلات پيش آمده در گروه هاي اجتماعي مانند خانواده، محله، طايفه و واحد هاي اجتماعي ديگر را به دست افراد مورد اعتماد وبا تجربه جامعه مي سپردند و معمولا نيز نتايج مثبتي از آن حاصل مي شد.
اصولگرايان به عنوان جناح سياسي قدرتمندي که بخشي از پايگاه خود را مديون روش هاي سنتي بوده نيز تلاش کرد از اين مکانيسم سنتي بهره ببرد. به همين خاطر براي رسيدن به تصميمات سياسي به جاي استفاده از مفاهيم مدرني مانند حزب، راهکارهاي سنتي مانند «ريش سفيدي و شيخوخيت» را در دستور کار قرار داده بود که البته در استفاده از آن چندان موفق نشد.اما به نظر مي رسد که اصلاح طلبان استفاده از اين تجربه شکست خورده اصولگرايان را در دستور کار خود قرار داده اند. مروري کوتاه بر استفاده اصولگرايان در اين زمينه خود گوياست.
ناطق نوري و شيخوخيت شکست خورده اصولگرايي
انتخابات سال 84 و ظهورچهره اي جديد به نام محمود احمدي نژاد بدون ترديد بسياري از مناسبات سياسي ميان گروه ها و جناح هاي سياسي را به هم زد که يکي از آن ها مفهوم ريش سفيدي بود. حضور چهره هاي متعدد اصولگرا در انتخاباتي که دولت اصلاح طلب سيد محمد خاتمي برگزار مي کرد، يکي از معضلاتي بود که جناح اصولگرايي - که هشت سال قبل از آن دولت را به اصلاح طلبان واگذار کرده بود- با آن دست به گريبان بود. به همين خاطر بزرگان اين جناح تصميم گرفتند که با محوريت شيخ علي اکبر ناطق نوري مکانيسمي بينديشند که تنها يک نامزد اصولگرا در ميدان بماند. دعوت ناطق نوري از گروه هاي مختلف اصولگرا به يک نتيجه رسيد و آن اجماع برسر علي لاريجاني. اما يک نفر اين توافق را نپذيرفت و آن محمود احمدي نژاد بود که سبب شد تابقيه نامزدهاي اصولگرا نيز در ميدان بمانند. محمود احمدي نژاد در آن انتخابات پيروز شد و بنيادي نهاد که تا 10 سال بعد مانع عملکرد ريش سفيدهاي اين جناح گرديد. ناطق نوري از آن روز به بعد نه تنها تن به هيچ شيخوخيتي نداد که آغاز جدايي خود از اردوگاه اصولگرايي را نيز کليد زد.
مهدوي کني و يزدي مقهور گروه هاي نوظهور اصولگرا
اگرچه در انتخابات خرداد 88 اصولگرايان چندان اختلافي برسر حمايت از محمود احمدي نژاد نداشتند و بعدها آن چنان که غلامعلي حدادعادل و احمدي توکلي گفته اند، از سر «اضطرار» بوده است، اما درانتخابات مجلس نهم که دو سال پس از انتخابات جنجالي خرداد88 و در غياب رقيب هميشگي (يعني اصلاح طلبان) صورت مي گرفت، اصولگرايان با حضور گروه جديدي با عنوان« جبهه پايداري» مواجه شدند که هم از افراد جوان حامي به محمود احمدي نژاد بودند و هم به نوعي نقش وي را در جريان شيخوخيت سال 84 برعهده گرفتند. آن ها عليرغم تلاش هاي دو آيت الله متنفذ جريان اصولگرايي يعني مهدوي کني و شيخ محمد يزدي به هيچ وجه به ريش سفيدي اين دو تن گردن ننهادند و نارضايتي اين دو را به جان خريدند. اين موضوع اما در انتخابات خرداد92 نيز تکرار شد. حضور چهره هاي متعدد اصولگرايي در گردونه انتخابات لزوم اجماع را بيش از پيش براي نگه داشتن سکان قوه مجريه در جريان اصولگرايي افزايش داده بود. اما آنچه که در پايان رخ داد شکست اين جناح با 5 نامزد حاضر در انتخابات بود. به گونه اي که تنها اين جبهه پايداري و نامزد آنان نبود که تن به ائتلاف نداده بودند، بلکه چهره هاي ديگر اصولگرا نيز شيخوخيت را رد کرده و عليرغم درخواست هاي بزرگان اين جناح تا آخر در رقابت ماندند و اصلاح طلبان توانستند با کناره گيري محمدرضا عارف نتيجه را به نفع خود رقم بزنند.
حبيب الله عسگر اولادي ريش سفيد آزرده خاطر
در کنار دو آيت الله مهدوي کني و يزدي يک چهره غيرروحاني همواره تلاش هاي خود را مصروف اجماع اصولگرايان مي کرد و آن حبيب الله عسگراولادي مبارز قديمي و چهره باسابقه اصولگرايي بود. او نيز در هرانتخاباتي دست به کار مي شد و همه گروه ها را به وحدت زير خيمه اصولگرايي مي خواند. اما او نيز نتيجه اي بهتر از آيت الله مهدوي کني وآيت الله يزدي به دست نياورد و سرانجام با دلي آزرده از نافرماني جوانترهاي اصولگرا اين جهان را ترک گفت.
ريش سفيدي در اردوگاه اصلاح طلبي
اصلاح طلبان اگرچه چهره اي مدرنتر از خود به نمايش گذاشته اند که با تحزب و مکانيسم هاي مربوط به انتخاب از طريق مراجعه به افکار عمومي مانند نظر سنجي و مواردي از اين قبيل، نزديکي بيشتري دارد، عملا توجه کمتري به اين مکانيسم سنتي نشان داده اند. امري که شايد اگر رخ مي داد، انتخابات رياست جمهوري 84 با پيروزي محمود احمدي نژاد به پايان نمي رسيد و معادلات سياسي ايران و هردوجناح سياسي به گونه اي ديگر رقم مي خورد و بالاتر از آن وضعيت کنوني ايران، چيزي متفاوت از امروز را تجربه مي کرد.
انتخابات 92 تمرين شيخوخيت در اردوگاه اصلاح طلبي
اصلاح طلبان اما در انتخابات خرداد92 روشي متفاوت در پيش گرفتند. پس از رد صلاحيت آيت الله هاشمي رفسنجاني، فضايي به وجود آمد که لزوم ساماندهي آراي بدنه اصلاح طلبي و اعتدالي جامعه را بيش از گذشته نشان مي داد به همين خاطر آيت الله هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي به عنوان دو چهره اي که توانايي نفوذ بر افکار عمومي وهمچنين گروه هاي سياسي غير اصولگرا را داشتند دست به کار شده ضمن دعوت مردم به حضور، مقدمات کناره گيري دکتر محمدرضا عارف و اجماع برسر نامزدي دکتر روحاني را فراهم آوردند که نتيجه آن شکست اصولگرايان و پيروزي نامزد نزديک به اصلاح طلبان و اعتدال گرايان بود.
اما اين دو تنها افراد داراي اين ظرفيت نيستند که اين روزها در اردوگاه مخالف اصولگرايان حضور دارند. بازي روزگار حجت الاسلام علي اکبر ناطق نوري را نيز در اين موقعيت قرار داده است. وي که همين يک دهه پيش تلاش کرده بود محور اقدامات ريش سفيدانه در اردوگاه اصولگرايي قرار گيرد، آنقدر از اين جناح دور شده که اين روزها بسياري از تحليل گران او را در کنار آيت الله هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي يکي از ظرفيت هاي اصلاح طلبي براي رسيدن به ائتلاف مي دانند.سايت نامه نيوز در گزارشي در اين باره چنين نتيجه گيري مي کند که« تجربه موفق اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري باعث شد تا اين جريان براي انتخابات مجلس دهم نيز به دنبال استفاده از روش باشد.
اصلاح طلبان اين بار به دنبال وارد کردن يک چهره جديد به فضاي انتخابات است و آن کسي نيست جز ناطق نوري، عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز تهران. اصلاح طلبان تصميم گرفتهاند در کنار خاتمي و هاشمي، از نفوذ ناطق نوري در ميان جريانهاي معتدل اصول گرايي استفاده کند تا به اين بهانه بتواند سبد راي خود را گسترده تر از گذشته کند.
محدوديتهاي حسن روحاني به عنوان رئيس قوه مجريه براي ورود مستقيم به انتخابات مجلس باعث شد تا اصلاح طلبان، ناطق نوري را بهترين گزينه براي پياده سازي اين تئوري بدانند.»
به نظر ميرسد ناطق نوري به دليل دلخوري از جريان اصول گرايي و عدم موفقيتش در ايجاد يک وحدت رويه در اين جريان، از اين پيشنهاد و تئوري استقبال کند و در کنار هاشمي و خاتمي، يک مجلس قدرتمند نزديک به جريان اصلاح طلبي و اعتدال را شکل دهند. بدين ترتيب و با نگاه به فضاي سياسي کشور ميشود گفت که اصول گرايان پايان عصر شيخوخيت در اين جريان را با رفتار سياسي خود اعلام کردند و در مقابل عصر ريش سفيدي در جريان اصلاح طلبي آغاز شده است.