روزنامه اطلاعات نوشت:
يكي از ضعف هاي اساسي اقتصاد و حتي فرهنگ كشور اين است كه ما بخصوص در سالهاي پس از انقلاب، همواره در حرف هزينه رفاه را بالا برديم اما در عمل كمتر توانستيم هزينه رفاه را محاسبه و دريافت كنيم.
حتي بسياري از مقامات و مسئولين ما نيز در سخنرانيها و گفتهها و نوشتهها از مستضعفين، محرومين و طبقات فرودست جامعه صحبت كرده و در مقام حمايت و تعريف و تمجيد از آنان قلم فرسودند و خطابهها خواندند و در نقطه مقابل مرفهين را به عتاب و سخنهاي صواب و ناصواب نواختند اما آنچه در عمل اتفاق افتاد اين بود كه هزينه رفاه را از آنان نستاندند. و اغلب موفق نشدند حتي سهمي را كه كشورهاي حامي سرمايهداري از سرمايهداران به نفع فرودستان ميستانند از آنان بستانند. اينكه ما در نوشتهها و خطابهها به نكوهش و نقد سرمايهداري بپردازيم و يا به آنان ناسزا بگوييم و يا آنان را دزد و فاسد بخوانيم اما در عمل تمام راههاي ورود سرمايهداري و كسب ثروتهاي بادآورده و حتي نامشروع را ناخواسته يا نتوانسته باز بگذاريم و يا اينكه در مراقبت از معبرها و گردنهها و برجهاي نگهباني غفلت كنيم تا آنها راههاي نفوذ به سفره بيتالمال را بيابند و بتازند و به ثروتهاي كلان دست يابند و تازه پس از آنهم نتوانيم سهمي از آن را كه حق مشروع حكومت است برداريم، همه و همه از جمله عجايب روزگار ماست كه در حوزه فرهنگ، جامعه و اقتصاد كشور ما اتفاق ميافتد.
در كشورهاي پيشرفته نه به آدم مرفه و سرمايهدار بد و بيراه ميگويند و يا با خشم و غضب به او نگاه ميكنند و نه با بغض و كينه با آنان طرف ميشوند. اما اگر همان آدم يك سال مالياتش را نداد نقره داغش ميكنند و يا اگر در اعلام درآمدش تخلف كرد و يا از زير بار دادن ماليات فرار كرد مثل يك جاني چنان با او برخورد ميكنند كه ديگر از اين كارها نكند. رفاه را بد نميدانند، به جنگ رفاه هم نميروند اما هزينه رفاه را ميستانند و دريافت هزينه رفاه باعث ميشود كه بتوانند به طبقات فقير جامعه بهتر كمك كنند. در ايران اما نميدانيم به چه علت تنها به جنگ لفظي با رفاه ميرويم بدون آنكه هزينههاي رفاه را بستانيم. بگذاريد با چند مثال مسأله را روشن كنيم.
ميگوييم بايد به روستاييان كمك كرد و به مدد آنها شتافت. حال اگر يك روستايي بخواهد يك انشعاب برق تهيه كند چه رقمي بايد بدهد؟ هزينه انشعاب برق او با هزينه انشعاب برق برجسازي كه در بهترين منطقه تهران انشعاب برق خريداري ميكند چقدر تفاوت دارد؟ يك انشعاب برق در يك منطقه تجاري مرغوب و گران چرا بايد همان مقداري باشد كه در يك منطقه فقير و محروم؟ در آن منطقه اين انشعاب چه ارزش افزودهاي ايجادميكند و اگر نباشد چه؟ و جالب اينكه يارانه برق به همان نسبت كه به يك خانوار ساكن در يك روستاي دورافتاده تعلق ميگيرد به خانوار ساكن در گرانترين نقطه شهر هم اعطا ميشود. در مورد گاز، آب و خط تلفن و ساير خدمات دولتي نيز وضع همين است. در حقيقت هيچ هزينهاي بابت رفاه گرفته نميشود. حداقل مكانيزمي وجود ندارد كه يارانه به رفاه و مرفهين جامعه تعلق نگيرد.
شما ميخواهيد در بهترين نقطه شمالي و منطقه جنگلي ويلا داشته باشيد. اشكالي ندارد. لازم هم نيست به طرف بد و بيراه بگوئيم و يا با آبرويش بازي كنيم. ميخواهد استخر داشته باشد، اسب داشته باشد، هواپيماي اختصاصي داشته باشد(!) اشكالي ندارد. تنها بايد هزينههايش را بپردازد و حتي هزينه آب و برق و عوارض شهرداري و آسفالت و تلفن يك ويلا براي يك آدم مرفه نبايد همان هزينهاي باشد كه يك شهروند محلي كشاورز در همان منطقه ميپردازد. او بايد هزينههاي رفاه را بپردازد چون پانصد يا هزارمتر زمين را در يك منطقه كشاورزي معطل كرده و ميخواهد رفاه اختصاصي داشته باشد. پس بايد هزينه رفاه را بپردازد و اين عين عدل است.
اما ما چه ميكنيم؟ فردي كه يك مازارتي ميلياردي ميخرد آيا هزينهاي براي اين رفاه و عبور و مرور در خيابانها ميپردازد؟ وقتي براي بيمه مراجعه ميكند با فهرست و ليستي كه به شوخي شبيه است مواجه ميشود كه بيمه بدنه را براساس تعداد سيلندر محاسبه كردهاند و آنهم چقدر ناشيانه و ابتدايي! و نه براساس قيمت! راستي عوارض ساليانه شهرداري يك ماشين يك ميلياردي با يك ماشين ده ميليوني در سال چه ميزان با يكديگر تفاوت دارند؟ ماليات و عوارض ساليانه خانهاي كه متري پانزده ميليون معامله ميشود با خانهاي كه متري يك ميليون تومان هم مشتري ندارد چقدر از هم فاصله دارند؟ ماليات معاملات چطور؟
راستي چرا بايد در آمارهايمان بخوانيم كه طبقات مرفه جامعه ما 5 برابر بيشتر از طبقات ضعيف از يارانه انرژي استفاده ميكنند؟ يعني دولت و حاكميت با اينهمه دأب و داعيهي طرفداري از محرومان و مستضعفان، نميتواند؟ حال كه نميتواند ماليات مناسب و حقه را از مرفهين جامعه بگيرد، حداقل ديگر از سهم ملت و منابع ملي اينهمه يارانه به آنها ندهد!
ببينيد. صورت مسأله خيلي ساده است. وقتي ميتوانيم بگوئيم به مستضعفان جامعه خدمت كردهايم كه نتيجه اعمال و رفتار و برنامهريزيهايمان به برقراري بيشتر عدالت و كاهش فاصلههاي طبقاتي و ارتقاي سطح رفاه طبقات فرو دست جامعه بينجامد. وگرنه اگر قرار باشد مرتب دم از حمايت محرومان بزنيم و به مرفهين و صاحبان ثروت و مكنت بد و بيراه و ناسزا بگوئيم و در عمل حتي قادر نباشيم هزينههاي معمول و مرسوم و كاملاً قانوني و عرفي رفاه را از آنان بگيريم تنها خودمان را فريب دادهايم. به روشهاي دريافت ماليات نگاه كنيد. در اين سيستم سنتي و ناكارآمد چه ميزان فرار مالياتي وجود دارد؟ چند درصد از آنها كه بايد ماليات بپردازند ماليات ميپردازند... و چقدر؟ آيا با اين روشها توانستهايم از فاصلههاي طبقاتي كم كنيم؟ آيا توانستهايم به برقراري عدالت اجتماعي مدد رسانيم؟ اصولاً آيا براي رفاه، هزينهاي هم تعريف كردهايم؟