سرقت مسلحانه هشتمیلیارد تومان لوازم خانگی از انباری در شهرری یکی از بزرگترین سرقتهایی است که امسال انجام شده است. متهم این پرونده جوانی 24ساله به نام داود است که توسط کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران دستگیر شد و همچنان در بازداشت به سر میبرد.
داود در گفتوگو با شرق ماجرای سرقت را شرح داده است:
چقدر درس خواندهای؟
تا اول دبیرستان خواندم.
بعد از ترک تحصیل چه کردی؟
بیکار بودم و هرکاری از دستم برمیآمد میکردم. کارگر بودم.
سابقه کیفری داری؟
نه. سابقه خلاف ندارم. فقط چند سابقه درگیری دارم.
چرا سرقت مسلحانه انجام دادی؟
مشکلات مالی داشتم.
هرکسی که مشکل مالی دارد باید سرقت مسلحانه انجام بدهد؟
نه اشتباه کردم.
چرا مشکل مالی داشتی؟
در یکی از درگیریها یکی را زده بودم و باید 25میلیون تومان دیه میدادم. برای اینکه زندانی نشوم و آبرویم نرود پول نزول کرده بودم و برای پرداخت آن چارهای نداشتم.
مشکل تو 25میلیون تومان بود اما 8میلیارد تومان سرقت کردی.
نمیدانستم وسایلی را که دزدیدهام چقدر میارزد فکر کردم نهایت 300 تا 400 تومان ارزش داشته باشد.
نقشه سرقت را چطور طراحی کردی؟
به تنهایی. هیچ همدستی نداشتم. فقط نشستم فکر کردم و نقشه کشیدم.
از کجا فهمیدی آن انبار محل خوبی برای سرقت است؟
یکی از اقوام دورمان نگهبان آنجا بود و من هر چند وقت یکبار به او سر میزدم، او هم از انبار و صاحبکارش برایم میگفت که چه آدم پولداری است. کمکم من هم از او حرف کشیدم و فهمیدم میتوانم برای دزدی به آنجا فکر کنم. بعد نقشه کشیدم و چند خاور کرایه و کارگر استخدام کردم تا وسایل را بدزدم و به دو انبار دیگر ببرم.
چه شد که دستگیر شدی؟
راننده یکی از ماشینهایی که کرایه کرده بودم کارت شرکت باربری از جیبش در محوطه انبار افتاده بود. از همان طریق توانسته بودند راننده را پیدا کنند و او هم انبار من را نشان داده بود.
اعتیادی داری؟
نه مصرف ندارم.
میخواستی با پولی که از سرقت به دست میآوردی چه کار کنی؟
من که نمیدانستم آن وسایل این همه میارزد. وقتی دستگیر شدم تازه فهمیدم هشتمیلیارد پول آن کاسه بشقابهاست. یکی را بهعنوان نگهبان انباری که اموال دزدی را به آنجا برده، استخدام کرده بودم یک ظرف چینی به او داده بودم. وقتی دستگیرش کرده بودند داشت در آن ظرف خربزه میخورد. خودش تعریف میکرد وقتی ماموران دستگیرش کردند به او گفتند تا حالا در ظرف 400هزار تومانی غذا نخورده بودی که خوردی. من اصلا نمیدانستم آن یک تکه بشقاب 400هزار تومان ارزش دارد.
مگر میشود سارقی نداند چه چیزی را میدزدد؟
با خودم فکر کردم هر ماشینی که بار میزنیم نهایت 40 تا50میلیون میشود و سرجمع 300 تا 400میلیون تومان زدهام. حتی میخواستم بعضی از ظرفها را که کارتنشان خراب شده بود دور بریزم. خدا را شکر این کار را نکردم.
چند همدست داشتی؟
فقط یکنفر که آنهم هرویینی بود و در ازای دریافت 500هزارتومان حاضر شد برایم کار کند. بقیه افرادی که در اجرای این کار همراهم بودند روحشان هم از ماجرا خبر نداشت.
چرا فقط یکنفر؟
به هرکس که گفتم چه نقشهای دارم نیامد. برای همین تصمیم گرفتم خودم تنهایی این کار را انجام دهم.
باورش کمی سخت است که هیچ همدستی نداشته باشی.
باور کنید هیچکدام از افراد از ماجرا خبر نداشتند. از کارگرهایی که ظرفها را بار زدند تا راننده و صاحب گاراژی که اموال را بعد از دزدی به آنجا برده بودم هیچکدامشان از ماجرا خبر نداشتند. هرکدامشان دستمزدشان را گرفته بودند و کارشان را کردند.
بعد از اینکه آزاد شدی چه میخواهی بکنی؟
بستگی دارد زود آزاد شوم یا دیر.
اگر زود آزاد شوی چه میکنی و اگر دیر آزاد شوی چه؟
اگر زود آزاد شوم باید به فکر جبران باشم. باید دنبال کار بگردم اما فکر اینکه دیر آزاد شوم را نکردهام. حتی فکرش هم آزارم میدهد.
چند خواهر و برادر داری، آنها چه میکنند؟
شش خواهر و برادر دارم. آنها همه در کار و روزی حلال هستند.
ازدواج کردهای؟
نه.
زیاد شرارت میکردی؟
نه اصلا، یکی، دو مورد درگیری هم که داشتم بهخاطر گرفتن حق مردم بود. اصلا طاقت این را ندارم که ببینم به یکی زور میگویند.
دزدی، تضییع حق دیگران نیست؟
چرا اما این آدمی که من اینها را از او دزدیدهام فوقمیلیاردر است. حواسم بود کسی را بدبخت نکنم. چیزی که دزدیدم برای صاحبش مثل هزارتومانی بود.
بههرحال مال دیگری بود. آیا درست است با این تصور هرکسی مال مردم را بدزدد؟
اشتباه کردم. زیر فشار بودم. هرکسی جای من بود فکر این چیزها را نمیکرد.
دعوایی که بهخاطرش به دیه محکوم شدی هم در دفاع از شخصی دیگر بود و آیا آن شخص در پرداخت دیه به تو کمک کرد؟
او ضعیف بود و کتکش زده بودند من هم برای دفاع از حق او دعوا کردم اما او وضع مالی خوبی نداشت و نمیتوانست در پرداخت دیه به من کمک کند.
آیا اگر باز هم مورد مشابهی پیش بیاید همین کار را میکنی؟
صددرصد. من نمیتوانم ببینم حق دیگران را میخورند تا حالا بهخاطر خودم درگیر نشدهام همیشه بهخاطر این و آن بوده، حق کسی را هم ناحق نکردهام حتی یک سر سوزن اما از بابت سرقت پشیمانم، زیر فشار بودم و مغزم کار نمیکرد. دیگر این کار را نمیکنم. بیرون که آمدم از کارگری پول درمیآورم.
قبل از سرقت به زندان فکر کرده بودی؟
آدم اگر در جوانی زندان برود سخت است و نمیتواند آبروریزی را تحمل کند اما اگر در پیری حبس بکشد برایش مهم نیست. من در این سن باید خودم را از منجلاب بیرون بکشم. امیدوارم شاکی هم لطف کند و من را ببخشد.
اگر در این سرقت کسی کشته میشد چهکار میکردی؟
من دستوپای نگهبان انبار اصلی را بسته بودم اما حواسم به او بود، هر 20دقیقه به او سر میزدم و حتی آب هم به او میدادم.
تو که میگویی پول نداشتی. پول برای پرداخت دستمزد کارگران و کرایه 10 خاور را از کجا آوردی؟
در محوطه انبار مقدار زیادی هم ضایعات بود. خاور اول آنها را بار زد و برد، آدمی که اجیر کرده بودم ضایعات را فروخت و آنها را سهمیلیونو500هزارتومان فروخت. با آن دستمزدها را دادم.
اسلحه را از کجا آوردی؟
اسلحه قلابی بود. از اسباببازیفروشی 150هزارتومان خریده بودم و همانروز سرقت در راه برگشت آن را از پنجره بیرون انداختم تا اگر ماموران در راه شک کردند دردسر نشود. به خدا مغزم هنگ کرده بود و از روی تنگدستی این کار را کردم.