صادق زیباکلام، استاد دانشگاه در سرمقاله شرق نوشت:
آخرين و جديدترين اتهامي که برخي از اصولگرايان تندرو به واسطه آن اصرار بر استيضاح دکتر فرجيدانا داشتهاند، اين بوده که سياستهاي مشاراليه باعث افت علمي در دانشگاهها شده است. مقصود اصولگرايان این است که به واسطه فضاي سياسي آزادي که وزير علوم دولت يازدهم در دانشگاهها به وجود آورده، دانشجويان درس و بحث و علم را رها کرده و همه هموغمشان، فعاليتها و مباحث سياسي شده است؛ در نتيجه دانشگاههاي کشور دچار افت علمي شدهاند. در واقع، اين اتهام آنقدر بيپايهواساس است که انسان نميداند از کجا منشا گرفته است.
هرکس که کوچکترين آشنايي و ارتباطي با محيطهاي دانشگاهي داشته باشد، نميتواند به اين اتهام واکنش ناباورانه نشان ندهد، زيرا سال تحصيلي 93-92 اتفاقا يکي از آرامترين سالهاي تحصيلي اخير بود. اساسا در هيچيک از دانشگاههاي کشور وضعیت اينگونه نشده بود که دانشجويان صرفا به دنبال فعاليتهاي سياسي، درس و کلاس را رها کرده باشند. چقدر خوب ميشد اصولگراياني که نگران افت علمي يا تحصيلي در دانشگاهها هستند حداقل چند نمونه ارايه ميدادند که در اين دانشگاه يا آن يکي، اينگونه شده و اين تعداد دانشجو مشروط شدهاند يا شواهد و قراین ديگري که حکايت از افت تحصيلي در نتيجه فعاليتهاي سياسي- صنفي دانشجويان در سال گذشته داشته باشد.
تناقض بعدي اين اتهام در اينجاست که در حقيقت دانشجويان را به جماعتي بيمسووليت تقليل ميدهد که بايد حتما آنها را کنترل کرد. به عبارت ديگر، اگر فضاي سياسي در دانشگاه باز باشد، دانشجويان ما درس نميخوانند و صرفا به دنبال فعاليت سياسي ميروند. اين نگاه جدا از آنکه توهين به قشر دانشجو کشور است در عين حال مبين آن است که گوينده اين سخن، اساسا هيچ آشناييای با سابقه 60، 70ساله جنبش دانشجويي ايران ندارد. دانشگاههاي ما، در طول تاريخ جنبش دانشجويي، هم شاهد فعاليت سياسي دانشجويان بودهاند و هم از سوي ديگر شاهد درسخواندن آنان. در دهههای گذشته دانشگاههاي ما مملو از فارغالتحصيلان برجستهاي بود که درعينحال در دوران دانشجويي کاملا فعاليتهاي سياسي نيز داشتهاند.
تناقض سوم اين اتهام، آنجاست که غيرمستقيم ميگويم، در دانشگاهها نميشود فضاي سياسي برقرار کرد چون آنوقت دانشجوها درس نخواهند خواند. معناي اين حرف اين است که اصولگرايان اعتراف ميکنند که حداقل در فاصله سالهای 88 تا 92 که آنان کنترل وزارت علوم و دانشگاهها را در دست داشتند، اجازه فعاليت سياسي و فضاي باز در دانشگاهها نميدادند. اما واقعيت این است که اصولگرايان نه خيلي نگران افت علمي و تحصيلي دانشجويان هستند و نه نگران اينکه فضاي باز سياسي و محدودکردن سايه سنگين کميتههاي انضباطي بر سر دانشگاهها، باعث افت علمي آنها شود. اگر اصولگرايان مخالف آقاي فرجيدانا خيلي نگران وضع تحصيلي دانشجويان بودند، حداقل، يکبار در فاصله سالهای 88 تا 92 از وزارت علوم دولت آقاي احمدينژاد درخصوص هزاران دانشجو محروم از تحصيل سوال ميکردند. نه! مشکل اصولگرايان این است که متوجه شدهاند تعداد قابلتوجهي از دانشجويان کشور و محيطهاي دانشگاهي از نظر سياسي با آنها همراه و همسو نيستند.
به همين دلیل ميخواهند هرطور شده جلو اين فضاي باز سياسي در دانشگاهها را بگيرند. ميتوان از اصولگرايان پرسشي ساده کرد که اگر دانشجويان به جاي حمايت از مخالفان شما، از شما حمايت ميکردند آيا باز هم مخالف فعاليتهاي سياسي در دانشگاهها بوديد؟ آيا اگر دانشجويان از شما طرفداري ميکردند، شما همچنان نگران افت تحصيلي و علمي دانشگاههاي کشور ميبوديد؟ اتفاقا اگر وزارت علوم دولت يازدهم يک گام درست براي دانشگاههاي کشور برداشته باشد، زدودن فضاي امنيتي و نگراني از کميتههاي انضباطي در دانشگاهها بوده است.