صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران در سرمقاله شرق نوشت:
یقینا «جبهه پایداری» و طرفداران آقای احمدینژاد که مدتها بود در دور شکستپشتشکست افتاده بودند، از پیروزی دیروز بهوجد آمدند. احتمالا خود آنها هم خیلی مطمئن نبودند که پیروز خواهند شد آن هم با نیمی از آرای کل مجلس. اما واقعیت آن است که استیضاح دیروز بیشوپیش از آنکه یک پیروزی برای «جبهه پایداری» و یک شکست برای دولت یازدهم و حامیان اصلاحطلبش باشد، در حقیقت شکستی غیرمستقیم اما سنگین برای اصولگرایان سنتی میانهرو به رهبری «جبهه پیروان» بود.
اگر بپذیریم که بدنه اصولگرایان معتدل و میانهرو مجلس از دولت یازدهم دستکم بهصورت مشروط حمایت میکردند، در هر صورت رای دیروز نشان داد یا آنها در حمایتشان از دولت خیلی صادق نبودهاند یا آنکه برخلاف تصورشان، تندروها و «جبهه پایداری»ها توانستهاند پایگاه خود را در میان اصولگرایان به نحو چشمگیری افزایش دهند. پیروزی دیروز «جبهه پایداری» باید اصولگرایان میانهرو را نگران کند که جریان اصلی اصولگرایی به کجا دارد میرود و رهبری چهرهها و شخصیتهای تاثیرگذار آن، چقدر همچنان تاثیرگذار هستند؟
اما استیضاح دیروز، یک پیروز دیگر هم داشت؛ پیروزی که نه در عرصه برد و باخت سیاسی که در عرصه اخلاق بود. فرجیدانا حاضر نشد یا به خودش اجازه نداد که از هر سلاحی برای حمله به دیگران بهرهبرداری کند. برخلاف برخی مخالفان که از هر حربهای برای حمله به وزیر و مخدوش کردن عملکرد وی بهره گرفتند، او حاضر نشد رفتار غیراخلاقی انجام دهد. فیالواقع دفاع اصولی، مستدل و بالاتر از همه اخلاقمدارانه فرجیدانا، بهترین گواه درستی وی بود؛ برخلاف مخالفان که بیش از آنکه به عدد و رقم و آمار و حقایق تکیه کنند، روی شعارهای تند و تهمتهای سیاسی تندتر بدون درنظرگرفتن اخلاقیات، تمسک جسته بودند.
بهعنوان مثال، فرجیدانا با آنکه آمار بیش از 700 بورسیه متخلف را در دست داشت اما حاضر نشد نام یکنفر از آن 700نفر را از تریبون علنی مجلس اعلام کند. جدای از سازماندهی و انضباط تحسینبرانگیز «جبهه پایداری»ها، رفتار مدافعان وزیر در هالهای از نابسامانی و بلاتکلیفی قرار گرفته بود. بگذارید از شخص آقای رییسجمهور شروع کنیم. ایشان میتوانستند سفر به اردبیل را اندکی به تاخیر بیندازند نه آسمان به زمین میآمد نه زمین به آسمان میرفت. حضور ایشان در مجلس باعث میشد تا موافقان فرجیدانا با قوت قلب و حرارت بیشتری از وی دفاع کنند. شاید ایشان هم مثل خیلیهای دیگر، باور نمیکرد که پایداریها بتوانند نیمی از آرا را به خود اختصاص دهند. از رفتار رییسجمهور سوالبرانگیزتر و شگفتانگیزتر، موضعگیری و رفتار اصولگرایان حامی دولت بود. حتی یکنفر از چهرههای سرشناس اصولگرا که مدعی حمایت از دولت هستند حاضر نشدند پشت تریبون مجلس آمده و قرص و محکم از فرجیدانا دفاع کنند. در حالیکه پایداریها تمام مهرههای اصلی خود را بهصورت سازماندهیشده و متشکل «به خط» کردند.
سوال اساسی آن است که واقعا گناه فرجیدانا چه بود؟ مخالفان فرجیدانا البته دلایل مختلفی را برای علت نارضایتی از وی ذکر کردند اما اگر کسی در نطقهای آنان دقیق میشد، بهنظر میرسید که علتالعلل همه نارضایتیها، یک نکته اساسی بود. اینکه فرجیدانا فضایی را که اصولگرایان پس از سال 88 در دانشگاهها ایجاد کرده بودند تغییر داده و آن فضای سنگین امنیتی را که کمیتههای انضباطی در محیطهای دانشگاهی ایجاد کرده بودند را کنار زده بود و در نتیجه دانشجویان میتوانند بدون ترس از کمیتههای انضباطی، دوباره به سمتوسوی فعالیتهای سیاسی بروند. یعنی همه دلایل دیگرشان علیه فرجیدانا یک طرف، فضای باز سیاسی که در دانشگاهها ایجاد شده یک طرف دیگر. به نظر میرسد این علت اصلی ناخرسندی تندروها از فرجیدانا بود اما بعید بهنظر میرسد دولت یازدهم بتواند خیلی این سیاست را تغییر دهد. هر کس دیگری هم جایگزین فرجیدانا شود چارهای نخواهد داشت مگر اینکه اجازه ندهد آن فضای حزنانگیز مجددا بر دانشگاههای کشور حاکم شود.
سوال اساسی دیگری که بعد از استیضاح مطرح میشود درخصوص چشمانداز آینده سیاسی مجلس نهم، تعامل آن با دولت یازدهم و سرانجام تاثیر استیضاح بر عملکرد دولت روحانی است. بگذارید با آخری شروع کنیم. 19میلیوننفر به آقای روحانی رای دادند که او سیاستهای اصولگرایان و احمدینژاد را ادامه ندهد. علیالقاعده اگر مردم خواهان تداوم سیاستهای دوران احمدینژاد بودند، به نامزد مورد حمایت «جبهه پایداری» رای میدادند. اما مردم نشان دادند خواهان تداوم آن وضع هشتساله نیستند بنابراین آقای روحانی نمیتواند از سیاستهای فعلی وزارت علوم پاپس بکشد. اگر چنین شود، پشت به آن 19میلیون کرده است. درخصوص مجلس نهم نیز همانطور که گفتیم راهبران میانهرو اصولگرا یقینا لازم است به خود آمده و تدبیر و چاره بیندیشند.
مگر آنکه تصور کنیم در حقیقت آنان خیلی هم از زمینخوردن فرجیدانا و دولت یازدهم ناراحت نبودند و نشدند. اگر این وسوسه را کنار بگذاریم و بپذیریم که آنان در حمایت خود از دولت یازدهم صادق هستند، در آنصورت آنان خیلی بیشتر از دولت یازدهم از دیروز در شوک و حیرت فرورفتهاند. تندروها حتی زحمت شنیدن تلاشهای لحظه آخر رییس مجلس را هم به خود ندادند. آنان دیروز نشان دادند که برای رهبری اصولگرایان میانهرو، وجهی قائل نیستند و بالاخره میرسیم به از حالا بهبعد «جبهه پایداری»ها. آنان با توجه به پیروزی غیرمترقبهای که بهزعم خودشان به دست آوردند یقینا رویارویی با دولت روحانی را شدت خواهند بخشید. هدف بعدی آنها وزارت ارشاد خواهد بود و ظرف چند هفته آینده تلاش خواهند کرد علی جنتی را هم به صحن علنی بکشانند. اما هدف غایی این جریان، تغییر مسیر مذاکرات هستهای است. برای این منظور چارهای ندارند جز اینکه بلایی را که بر سر فرجیدانا آوردند بر سر ظریف هم بیاورند. شاید حتی ظریف را نسبت به جنتی در اولویت قرار دهند یعنی تا قبل از پایان تمدید چهارماهه مذاکرات برای رسیدن به یک توافق جامع.
میماند یک سوال ساده از اصولگرایان بهویژه «جبهه پایداری»ها پیرامون تعریف مردمسالاری. مردمسالاری را هرطور که تعریف کنیم مردم یا دستکم شصتوچنددرصدی که در انتخابات 24خرداد شرکت کردند بهراستی خواهان چه نوع سیاستهایی در وزارت علوم بودند؟ سیاستهایی که دوره احمدینژاد اجرا میشد یا سیاستهایی که فرجیدانا ظرف 9ماه گذشته به اجرا گذاشته بود؟