دكتر حشمتالله فلاحتپيشه در سرمقاله رسالت نوشت:
قتل خبرنگار آمريكايي توسط گروه داعش منجر به خواست عمومي مردم آن كشور براي اقدام عليه اين گروه تروريستي شد. "باراك اوباما" در واكنش به اين شرايط گفت: "داعش به هيچ ديني تعلق ندارد." اما نگفت كه اين گروه مخوف و اهداف ضدانساني آن به كدام "راهبرد" و "استراتژي" تعلق دارند. بيشك او نميتواند افكار عمومي آمريكا و دنيا را قانع كند كه ريشه مديريت راهبردي داعش و تروريسم سلفي امروز دنيا به آمريكا و سازمان "سيا" بازگشته و هنوز هم حلقههاي ارتباطي دستگاه اطلاعات خارجي ايالات متحده با تروريستها برقرار است. مقاله حاضر، اين بازي غيرانساني را در قالب موضوع "داعش و لايه پنهان قدرت نرم" آمريكا بررسي ميكند.
راهبرد "قدرت نرم" براساس نظريه "ژوزف ناي" در سياست خارجي ايالات متحده اعمال ميشود. هدف از ارائه و اعمال چنين راهبردي، مديريت تحولات و هژموني جهاني دنياي پس از جنگ سرد توسط قدرت پيروز، آمريكاست. استفاده از ابزارها، سازمانها و متحدان بينالمللي، جنگ نيابتي، ديپلماسي توام با فشار، مديريت پيچيده لايههاي مختلف تحولات و مسائل جهاني و كار فرهنگي و رسانهاي، از جمله شاخصهاي راهبرد "قدرت نرم" به شمار ميآيد.
"ژوزف ناي" معتقد است جهان داراي سه لايه است كه كاربرد "قدرت سخت" و اعمال بيمحاباي قدرت نظامي مانع توجه به ظرايف و پيچيدگيهاي آن ميشود. به اعتقاد او، دنياي امروز و نظم سياسي آن همچون يك صفحه شطرنج سه بعدي است. بعد بالايي آن، عرصه قدرت نظامي است كه آمريكا در اين عرصه قدرت اصلي است. اما اعمال اين قدرت در دو لايه ديگر، الزاما نتيجه بخش نخواهد بود، چون بسياري از تحولات و بازيهاي امروز دنيا غيرنظامي ميباشد.
سطح يا بعد دوم شطرنج، بعد اقتصادي است. در اين بعد برخلاف شرايط دهه 1970 ميلادي ديگر آمريكا قدرت اصلي نيست، بلكه بازيگران ديگري همچون گروه بريكس (برزيل، روسيه، هندوستان، چين و آمريكاي جنوبي) از راه ميرسند كه هژموني "دلار" و ديگر شاخصهاي اقتصادي قدرت آمريكا را تهديد ميكنند. منتقدان راهبرد سخت آمريكا معتقدند دلمشغولي آن قدرت به حوزه اول يعني حوزه كاربرد "جنگ و نظاميگري" منجر به از دست رفتن فرصتهاي اقتصادي مختلف شده و در عين حال، قدرتهاي رقيب بيشترين استفاده را از اين غفلت راهبردي ايالات متحده بردهاند. در راس قدرتهاي جديد "چين" قرار دارد كه پيشبيني ميشود تا سال 2025 م به هژموني اقتصادي آمريكا پايان دهد.
به طور مشخص از سال 2001 ميلادي تاكنون سلسله لشكركشيهاي آمريكا از افغانستان تا عراق باعث تحميل هزينههاي نظامي جديد به آن كشور شد و بخش عمدهاي از بدهي 17 تريليون دلاري آن قدرت ناشي از بودجههاي نظامي فوقالذكر است. يكي از استدلالهاي "اوباما" براي پايان دادن به حضور نظامي در عراق، كاهش بودجه نظامي فوقالذكر بود.
بعد و لايه سوم صفحه شطرنج مورد اشاره "ژوزف ناي" لايه پنهان و زيرين شطرنج است. جايي كه شاخصهاي گذشته قدرت ملي و بينالمللي اثر چنداني در آن ندارد. "تروريسم"، "پولشويي"، "مبادلات ممنوعه بانكي"، "فروش غيرمجاز" اسلحه، مواد مخدر و قاچاق انسان، "هكرها و اخلالگران حوزه ارتباطات و اطلاعات"، بازيگران و بازيهاي اين حوزه را تشكيل ميدهند. ژوزف ناي معتقد است مديريت لايه زيرين صفحه شطرنج از عهده هيچ بازيگر دولتي برنميآيد ولي نبايد از آن غافل بود، چون اين عرصه نيز از حوزههاي اعمال قدرت است.
اين توصيه ميتواند مجوز حضور غيررسمي دولتها بويژه آمريكا در ميان ياغيان نظام بينالمللي امروز و حتي بازي در قالب قواعد رفتاري آنها باشد.
اين حوزه، محدوده عمل دستگاههاي اطلاعاتي است و با توجه به عملكرد 20 سال اخير سازمان "سيا"ي آمريكا، مديريت راهبردي آن قدرت در ارتباط با بازيگراني همچون تروريستهاي امروز دنيا انكارناپذير است. تروريسم افراطي به اصطلاح اسلامي از طالبان و القاعده سال 1373 تا داعش سال 1393، مصاديق اين بخش از راهبرد نرم ايالات متحده ميباشند.
به طور كلي يك گروه تروريستي همچون داعش، در لايه پنهان شطرنج سياسي امروز دنيا سه نياز اصلي و حياتي خود را برآورده ميكند:
1- مديريت و فرماندهي
2- تامين و گردش مالي
3- تجهيز تسليحاتي
داعش در شرايط كنوني سه نياز حياتي خود را از طريق آمريكا و متحدانش و بويژه با واسطههاي نه چندان پنهان تامين ميكند و اگر مقابله با اين گروه تروريستي، يك راهبرد واقعي و عملي در آمريكا محسوب ميشد، سه شاهرگ حياتي فوقالذكر داعش بايد هدف قرار ميگرفت اما در عالم واقع اكنون فرماندهي و مديريت داعش، تامين مالي و تجهيز نظامي آن در برخي پايتختها و مرزهاي كشورهاي همسايه عراق و سوريه صورت ميگيرد كه متحدان منطقهاي آمريكا به حساب ميآيند. تركيه، عربستان سعودي، قطر و برخي ديگر از كشورهاي عربي و غربي از جمله اين كشورها هستند كه در صورت اجراي موافقتنامههاي امنيتي خود با آمريكا، به راحتي سه شاهرگ اصلي داعش را قطع خواهند كرد. اما آمريكا كه هر گونه سياست تنبيهي و تحريمي خود را با استفاده از متحدان جهاني و منطقهاي خويش سامان ميدهد، راهبردي براي مقابله با داعش ندارد و اين موضوع، واقعيت پنهان شده ذيل حملات هوايي نامنسجم آمريكا به برخي مواضع داعش در "جبهه شمالي" است.
نتيجه اينكه اعمال قدرت، نفوذ و مديريت در لايههاي زيرين و پنهان جهان امروز از جمله بخشهاي عملياتي شده راهبرد نرم ايالات متحده ميباشد و تحليل سياستهاي آن قدرت در منطقه بويژه در موضوع اخير داعش بدون توجه به اين واقعيت ناقص خواهد بود.