روز گذشته، کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی کشورمان در جامجهانی ۲۰۱۴ و جدیترین گزینه فدراسیون فوتبال برای هدایت تیم ملی در جامملتهای آسیایی پیشرو، بدون بستن قرارداد و هیچ گونه توافق با پایان مدت روادیدش، تهران را ترک کرد تا در فاصله کوتاه باقی مانده به جامملتهای آسیا، تیم ملی کشورمان دچار سردرگمی بزرگی شود؛ رخدادی که نظیرش را سه سال و نیم پیش، قبل از امضای قرارداد با کارلوس کیروش تجربه کرده بودیم و البته تجربه تحقیرآمیزی هم بود.
به گزارش «تابناک»، سه و سال نیم پیش، تیم ملی در شرایط نابسامانی بود. جامجهانی ۲۰۱۰ و جامملتهای ۲۰۱۱ از کف رفته بود و فدراسیوننشینها به دنبال استخدام یک مربی زبده برای تیم ملی بودند. هر روز نام یک مربی از صفحات روزنامهها و از دهان فدراسیوننشینها بیرون میآمد و سرانجام آن صحنه تاریخی ورود خاویر کلمنته به ایران پیش آمد که مدیران فدراسیون نزدیک بود روی پلههای فرودگاه همدیگر را هل بدهند تا کنار کلمنته عکس بگیرند.
اما هرچه بود، فدراسیون پرانتقاد کفاشیان، سه و سال نیم با کارلوس کیروش قرارداد امضا کرد تا جامجهانی ۲۰۱۴ را نه در خانه که در برزیل پیگیری کند و البته این اتفاق هم افتاد.
بنا بر این گزارش، اکنون اما و در حالی که روز دوشنبه گذشته، پس از نشست کفاشیان و کیروش یکی از توافق ۹۹ درصدی و دیگری از توافق ۱۰۰ درصدی برای امضای قرارداد صحبت میکردند، یکباره همه چیز از بین رفت تا کیروش پس از چهار روز حضور در ایران بدون امضای قراردادی، تهران را ترک کند؛ رخدادی که شاید با تلاشهای انجام گرفته فوتبال ما را به شرایط سه سال و نیم بازگرداند.
کیروش، قربانی جنگ پنهان قدرامضای قرارداد دوباره با کارلوس کیروش از آن دست مواردی است که مطالعه دقیق پیرامون آن، میتواند دادههای جدیدی از رفتارشناسی افکار عمومی ایرانیها و رفتارهای مدیران ایرانی به اهل فن بدهد.
پس از آن روزهای جامجهانی که همه، مرد پرتغالی را تنها چهره شاخص تیم ملی در برزیل میدانستند و با القاب عجیب و غریبی از او یاد میکردند، اکنون همان افراد با نیش و کنایه او را زیادهخواه و مغرور و تحقیرکننده ایرانیها میخوانند. اینکه حتی اهالی رسانه نیز ـ که در روزهای جامجهانی با حمایت از کمپینهای تمدید قرارداد کارلوس کیروش، خواستار ماندن کارلوس در ایران بودند ـ این روزها به صف مخالفان او و قراردادش پیوستهاند، نشان از یک موج عجیب و غریب در ورزش ایران دارد!
درواقع کارلوس کیروش در ایران، قربانی جنگ قدرت پنهانی شده که هنوز ابعادش ناشناخته است. اینکه چرا هفته پیش، برخی در راستای تمدید نشدن قرارداد کارلوس کیروش گام برداشتهاند، نه به خود کیروش و کارکردش، که به درگیری چند سالهای که در مدیریت فوتبال ایران با کفاشیان وجود دارد، برمیگردد. در یک هفته گذشته، مجموعه رسانهای و مدیریتی در ورزش ایران ـ چه از وزارت ورزش و چه از خود فدراسیون ـ با فرستادن سیگنالهای مختلفی به کفاشیان، این پیام را به او دادهاند که تمدید قرارداد با کارلوس کیروش، میتواند به قیمت پایان زودهنگام ریاست او در فدراسیون تمام شود؛ چه اینکه بیتدبیری کفاشیان در مذاکره با کیروش، به تنهایی این امکان را برای استیضاح او در هر مجمع عمومی فدراسیون فراهم میکند.
اما باید گفت، در اینکه علی کفاشیان با بیتدبیری خود، امکان دفاع از همه منافع فوتبال ایران را ندارد و کیروش در سه سال و نیم اخیر، مدیر در سایه این فدراسیون بوده، یک موضوع است و اینکه کارلوس کیروش، خود مربی با دانش و خوبی برای اداره تیم ملی ایران در جام ملتهای پیشروست، موضوعی دیگر که در هفته گذشته با تلاش خیلیها، اولی قربانی دومی شد و بسیاری از اهالی رسانه تا مدیران ورزشی عالیرتبه کشور، دشمنی با علی کفاشیان را بهانهای برای قربانی کردن کارلوس کیروش کردند.
پیامهای دربسته از خیابان سئول
مجموعه وزارت ورزش و جوانان بر این باورند، هیچ دخالتی در توافق نکردن کارلوس کیروش و
فدراسیون ندارند؛ اما وقتی اجزای ماجرا را کنار هم میگذاریم، میبینیم که فشارهای غیرمستقیم وزارت ورزش، نقش اول عدم توافق را بازی میکنند.
وقتی روز دوشنبه دو طرف از توافق نهایی سخن میگویند، وزیر ورزش در اصفهان در مصاحبهای، علی کفاشیان را به استیضاح تهدید کرد و همین موجب شد تا مذاکرات از عصر دوشنبه در هالهای از ابهام فرو رود و دیگر هیچ اتفاق مشخصی در آن رخ ندهد. هرچند علی کفاشیان در برنامه نود اعلام کرد که وزیر به عنوان یکی از اعضای مجمع فدراسیون، حق دارد نسبت به کار فدراسیون انتقاد کند و این انتقاد به معنی دخالت دولت در فوتبال نیست، شخصا معتقد است وزیر، مانع امضای قرارداد فدراسیون با کیروش شده است.
وزیر یک روز پیش نیز در کنفرانس خبری هفته دولت، حسابی کارلوس کیروش را سورپرایز کرد و اعلام نمود، پس از جامجهانی، مربیان بهتری هم بودند که برای حضور در ایران اعلام آمادگی کردند و فدراسیون باید روی گزینههایش به خوبی تمرکز میکرد.
گودرزی با کنایه به شکست ایران در بازی با آرژانتین، آن را شکست آبرومندانهای خواند که همه با بهبه و چهچه از آن تعریف میکنند. مجموعه این فشارها، علی کفاشیان را از روز دوشنبه در تنگنایی قرار داد که نتوانست قرارداد نهایی را با کارلوس کیروش امضا کند.
هرچند وزیر ورزش اعلام میکند در امور فدراسیونها دخالت نمیکند، بر این باور است، با توجه به اینکه بودجه و امکانات فدراسیونها را دولت تأمین میکند، کمی تا قسمتی حق دخالت در امور فدراسیونها را دارد.
او در نشست خبری خود گفت: «ساختمانها، زمینها، بودجهها و همه چیز در اختیار وزارت ورزش یعنی دولت است، اما دولت اجازه ندارد به فدراسیونها از گل کمتر بگوید. این اشتباه است». فدراسیون فوتبال تنها در آستانه جامجهانی، ۷.۵ میلیارد از وزارت ورزش کمک مالی دریافت کرد.
با این حال، تجربه تعلیق فوتبال ایران این اجازه را به وزیر ایران نمیدهد که مستقیم علی کفاشیان را برکنار کند. برای همین، وزیر به عنوان یک عضو، البته یک عضو پر نفوذ و با قدرت، مجمع عمومی اعلام میکند، در صورتی که در قرارداد کیروش، ملاحظات لازم صورت نگیرد، با تشکیل مجمع، کفاشیان را استیضاح میکند.
نگاهی به تحولات امروز فوتبال ایران، نشان میدهد که تفاوت چندانی از زمانی که علیآبادی دادگان را از فدراسیون حذف کرد تا امروز وجود ندارد و فوتبال و ورزش ما، هنوز به آن بلوغ لازم نرسیده تا فرآیندههایش را به صورت دموکراتیک برگزار کند و پای اشتباهاتش بایستد و هزینههایش را بدهد.
بررسی کارکرد کفاشیان و نحوه مدیریت او موضوعی است که همه البته کم و بیش از آن خبر دارند و هماکنون نیز در حوصله این بحث نمیگنجد؛ اما آنچه مهم است، اینکه در این میان، سرنوشت تیم ملی در جامملتهای آسیا و حضور کارلوس کیروش با کارنامه مشخص در فوتبال ما قربانی جنگ قدرت شده است؛ جنگ قدرتی که شاید نتیجهاش را بعد از سرخوردگی اجتماعی پس از جام ملتها ببینیم.