گرت پورتر، نویسنده آمریکایی که به تازگی کتاب وی با نام بحران غیرضروری درباره روند ایجاد بحران بر سر برنامه هستهای ایران به فارسی ترجمه شده است، در مصاحبه با محسن رفیقدوست، وزیر سپاه و مسئول تدارکات نظامی ایران در زمان جنگ تحمیلی، به زوایای پنهانی از چرایی تلافی نکردن حملات شیمیایی عراق و کار نکردن روی ساخت سلاح هستهای پرداخته است.
به گزارش «تابناک»، در این مطلب که در نشریه آمریکایی فارین پالیسی منتشر شده، آمده است: مذاکرات هستهای بین شش قدرت جهانی و ایران اکنون به این سبب با مانعی جدی روبهرو شده که ایالات متحده همچنان بر این خواسته اصرار میورزد که بخش بزرگی توان غنیسازی ایران برچیده شود. این درخواست با این بهانه توجیه میشود که ایران در گذشته قصد ساخت سلاح هستهای را داشته و بنابراین قابل اعتماد نیست.
در مقابل ایران استدلال میکند که سلاح هستهای مغایر اسلام است و برای اثبات این نظر به فتوایی از رهبر فعلی ایران استناد میشود. به رغم مبانی شیعی این نظر، آمریکا و اروپا همچنان ابراز بدبینی میکنند. در عوض آنها به مجموعهای از اطلاعات جاسوسی تأیید نشده استناد میکنند.
ولی برای فهم جدی از سیاست ایران نسبت به سلاح هستهای باید به دورهای خاص از جنگ هشت ساله ایران و عراق استناد کرد. این داستان که برای نخستین بار در اینجا کامل تعریف میشود، نشان میدهد که چرا ایران حملات شیمیایی صدام را تلافی نکرد؛ حملاتی که بر اثر آن بیست هزار سرباز و غیرنظامی ایرانی جان باختند و صد هزار تن دیگر به شدت مجروح شدند. این داستان ریشهدار بودن و جدیت رهبران ایران در مخالفت با سلاحهای شیمایی و هستهای را نشان خواهد داد.
منابع محدودی در ایران پیش از این به فتوای بنیانگذار جمهوری اسلامی در منع استفاده از سلاحهای شیمیایی به عنوان دلیل اصلی تلافی نکردن ایران در مقابل حملات شیمیایی صدام اشاره کردهاند، ولی جزئیات زمانی و چرایی صدور چنین فتوایی از سوی آیتالله خمینی تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
محسن رفیقدوست که در زمان جنگ مسئول تدارکات نظامی ایران بوده است، به عنوان یک شاهد عینی بیان میکند که رهبر انقلاب ایران، چرا نه تنها سلاحهای شیمیایی بلکه سلاح هستهای را نیز ممنوع کرد. وزیر سابق سپاه پاسداران که در اواخر ماه سپتامبر با وی در تهران گفتوگو کردم، فاش کرد که به آیتالله خمینی پیشنهاد کرده است که ایران کار برای ساخت سلاح هستهای و شیمیایی را آغاز کند ولی وی در دو دیدار جداگانه، سلاحهای کشتار جمعی را مغایر اسلام دانسته است.
رفیقدوست که در زمان رژیم سابق به زندان انداخته شده بود، در سال ۱۹۷۸ از زندان خارج شد. پس از بازگشت رهبر انقلاب از پاریس، رفیقدوست به مسئولیت حفاظت از آیتالله خمینی رسید. وی از بنیانگذاران سپاه است و در برخی از تصمیمات کلیدی مانند ایجاد حزبالله لبنان و نیز شروع برنامه موشکی ایران نقش داشته است.
رفیقدوست که اکنون طرفدار عملگرایی دولت جدید در سیاست خارجی است، به یاد میآورد که (امام) خمینی وی را از استقرار مقر سپاه در محل سفارت آمریکا منع کرده و به وی گفته، مگر قرار است اختلافات ایران و آمریکا تا هزار سال دیگر برقرار باشد.
رفیقدوست از من در دفترش در بنیاد نور پذیرایی کرد که از سال ۱۹۹۹ تاکنون رئیس آن است. وی که جوانتر از سنش یعنی ۷۴ سال نشان میدهد، هنوز هم مورد حفاظت است.
صدام حسین استفاده از سلاح شیمیایی علیه ایران را پس از متوقف کردن پیشرویهای این کشور در ایران و شروع موج حملات متقابل ایران در خاک عراق آغاز کرد. سلاح شیمیایی تنها راه مقابله با برتری نفری ایران بود. در اواسط سال ۱۹۸۳ نخستین نشانههای استفاده از گاز خردل علیه ایرانیها دیده شد و در اوایل و اواسط سال ۱۹۸۴ در جبهه جنوب، عراق به طور گسترده از گاز خردل و گاز اعصاب استفاده کرد. همین باعث شد تا گزینه جدیدی در برنامه جنگی ایران مورد توجه قرار گیرد.
رفیقدوست به من گفت که وی از چند دولت خارجی سلاحهای مناسب با تهدید جنگ شیمیایی را درخواست کرد، ولی همه این درخواستها رد شد. این مسأله باعث شد تا وزارتخانه تحت امر وی تصمیم بگیرد که باید هر چیزی که برای جنگ لازم است تولید شود. وی به یاد میآورد «شخصا همه محققینی را که دانشی در حوزه دفاعی داشتند، جمع کردم». گروههایی از متخصصان تشکیل شد تا کار روی نیازهای دفاعی را آغاز کنند و یکی از این گروهها گروه «شیمیایی، بیولوژیک، هستهای» نام داشت.
رفیقدوست گزارشی از همه گروههای تخصصی شکل گرفته آماده کرد و به دیدار (امام) خمینی رفت به این امید که مجوز کار روی سلاح شیمیایی و هستهای را دریافت کند. در این دیدار، تنها یک نفر دیگر یعنی احمد فرزند رهبر بنیانگذار انقلاب حضور داشت. هنگامی که (امام) خمینی گزارش را خواند به اسم گروه شیمیایی، بیولوژیک و هستهای واکنش نشان داد و پرسید «این چیست؟».
(امام) خمینی تولید سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک را نفی کرد و آن را مغایر اسلام دانست. رفیقدوست به یاد میآورد که «امام به من گفت که به جای تولید سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک ما باید اقلام دفاعی برای سربازان خود مانند ماسک گاز و آتروپین تولید کنیم».
رفیقدوست همچنین به (امام) خمینی گفت، «گروه طرحی برای تولید سلاح هستهای دارد». چنین هدفی برای ایران سال ۱۹۸۴، هدفی دور از دسترس بود زیرا وضعیت دانش هستهای ایران به هم ریخته بود و در آن زمان ایرانیها دانش غنیسازی اورانیوم و چگونگی استفاده از آن را نداشتند، ولی به هر حال (امام) خمینی راه را بر چنین برنامهای بست. رفیقدوست به یاد میآورد که امام به وی گفته «ما نمیخواهیم سلاح هستهای بسازیم».
در عوض، (امام) خمینی به وی دستور داد که این دانشمندان به سازمان انرژی اتمی فرستاده شوند. به گفته رفیقدوست، ان دستور امام راه را بر ایده پیگیری سلاح هستهای بست.
موضوع سلاحهای شیمیایی در اواخر ژوئن ۱۹۸۷ وارد مرحله جدیدی شد. هواپیماهای عراقی چهار منطقه مسکونی در شهر کردنشین سردشت را احتمالا با گاز خردل بمباران شیمیایی کردند. این نخستین باری بود که مردم غیرنظامی هدف حمله شیمیایی قرار میگرفتند و مردم راهی برای حفاظت از خود نداشتند. از بین دوازده هزار سکنه، هشت هزار تن آسیب دیدند و صدها تن جان باختند.
در حالی که ترس عمومی از حمله گستردهتر شیمیایی به دیگر شهرهای ایران در حال تشدید بود، رفیقدوست تلاش جدیدی برای داشتن امکان تلافی را آغاز کرد. وی همکاری با وزارت دفاع برای تولید گاز خردل را آغاز نمود.
رفیقدوست آشکارا امیدوار بود که وضعیت جدید و استفاده از سلاح شیمیایی علیه غیرنظامیان، میتواند باعث تغییر نظر (امام) خمینی شود. وی به من یادآور شد که (امام) خمینی از برنامه تولید دو عامل شیمیایی مطلع نبود. تا اینکه این کار انجام شد. وی به یاد میآورد که «در دیدار با امام، به ایشان گفتم که ما توان بالایی برای ساخت سلاح شیمیایی داریم» و سپس «نظر ایشان را در باره این توان تلافی کردن پرسیدم».
نماینده دائم ایران در سازمان منع سلاحهای شیمیایی جزئیات برنامه رفیقدوست را در سندی در تاریخ ۱۷ می۲۰۰۴ در این سازمان علنی کرد. ویکیلیکس بعدها اطلاعات این سند را منتشر کرد. این سند نشان میدهد دو وزارتخانه پیشسازهای شیمیایی برای گاز خردل را تولید و در شهریور سال ۱۳۶۶ تولید مواد شیمیایی لازم برای تولید سلاح شیمیایی (دو ماده سولفور خردل و خردل نیتروژن) را آغاز کردهاند، ولی همین سند نشان میدهد که دو وزارتخانه، این مواد شیمیایی را به شکل تسلیحاتی درنیاوردهاند؛ یعنی آن را به شکل گلوله توپ، بمب هواپیما و یا راکت درنیاوردهاند.
ولی، خطر امکان حمله شیمایی عراق به غیرنظامیان، تغییری در تصمیم رهبر ایران ایجاد نکرد. رفیقدوست به نقل از وی میگوید: «فرقی نمیکند در میدان جنگ باشد و یا در شهرها، ما مخالف این کار هستیم، تولید چنین سلاحهایی حرام است و شما فقط حق تولید وسایل دفاعی را دارید».
رفیقدوست به یاد میآورد که (امام) خمینی با لحنی جدی از وی پرسیده که «اگر ما سلاح شیمیایی تولید کنیم، آنگاه چه تفاوتی بین من و صدام خواهد بود؟»
این پایان برنامه رفیقدوست برای امکان تلافی بود. سندی که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، نشان میدهد تولید مواد متوقف شده، ساختمان نگهداری مواد در سال ۱۹۸۸ مهر و موم شد و تجهیزات تولید نیز در سال ۱۹۹۲ برچیده شده است.
به گفته رفیقدوست، (امام) خمینی دستور ممنوعیت کار بر روی سلاح هستهای را نیز تکرار کرد. «در مورد سلاح هستهای اصلا حرف نزن».
رفیقدوست میدانست که نظر (امام) خمینی یک فتوای دینی است و اگر چه به صورت نانوشته باشد ولی برای دولت لازمالاجرا است. رفیقدوست زمان دقیق این دیدار دوم را به یاد نمیآورد ولی احتمالا باید دسامبر ۱۹۸۷ باشد. نخست وزیر وقت ایران در سخنرانی در اواخر دسامبر ۱۹۸۷، اظهار داشت که ایران قادر به ساخت سلاح شیمیایی است و افزود که بخش مخصوصی برای ایجاد قابلت شیمیایی تهاجمی اماده شده ولی وی از اینکه بگوید ایران در واقع سلاح شیمایی را در دسترس دارد خودداری کرد، ولی به طور تلویحی مسائل شرعی را مورد توجه قرار داد. میرحسین موسوی از جمله گفت «ما این سلاحها را تنها زمانی میسازیم که اسلام به ما اجازه دهد و مجبور به این کار شویم».
چند روز پس از این سخنرانی، روزنامه انگلیسی ایندپندنت به فتوای (امام) خمینی علیه سلاحهای شیمیایی اشاره کرد. سید حسین موسویان مذاکرهکننده هستهای سابق ایران که اکنون در دانشگاه پرینستون مشغول کار است، برای من تأیید کرد که فتوای رهبر انقلاب در واقع در همان دیدار با رفیقدوست به دولت منتقل شده است.
در فوریه سال ۱۹۸۸، صدام حملات موشکی به شهرهای ایران را گسترش داد و تهدید کرد موشکهایش را به سلاح شیمیایی مجهز خواهد کرد. این مسأله باعث وحشت غیرنظامیان شد و بین یک سوم تا نیمی از جمعیت تهران در بهار آن سال از تهران خارج شدند.
به نظر میرسد همین تهدیدها در پذیرش پایان جنگ از سوی ایران نیز بیتأثیر نبوده است. (امام) خمینی در نامهای به این مسأله اشاره کرده است.
رویکرد فقهی بنیانگذار جمهوری اسلامی پس از سال ۱۹۸۹ نیز ادامه یافت. فتوای رهبر بعدی ایران علیه سلاح هستهای نیز در سال ۲۰۰۴ علنی شد، اگر چه غربیها تلاش کردند از اهمیت آن بکاهند.
پیچیدگیهای داخلی ایران و نبود اطلاعات دقیق، تحلیل فتوای آیتالله خامنهای را دشوار میسازد ولی نکته مهم این است که فتوای رهبر جدید ایران بدون هیچ سر و صدایی در میانه دهه ۱۹۹۰ میلادی و در پاسخ به درخواست نظر فقهی رهبر ایران در این باره از سوی مقامات دولتی صادر شده است. موسویان که از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۵ مسئول کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران بوده، دیدن این نامه را به یاد میاورد. نامه رهبر ایران هیچگاه علنی نشده است شاید به این دلیل که دولت ایران نیز بنا به دلایل استراتژیک مخالف سلاح هستهای بوده و همین دلیل، علنی کردن این فتوا را غیرضروری میساخته است.