توقف اکران «خانه پدری» پس از عدم بلیت فروشی برای سانسهای روز شنبه این فیلم در حالی قطعی بود که سلسله نشستهای پنهان برای جمعبندی در این باره نتوانست منجر به تغییر وضعیت شود و در نهایت سازمان سینمایی که در اکران این اثر تنها مانده بود، فیلم را پایین آورد اما در قبال ناکامی موقت متولی سینما در اکران آثار توقیفی، چه راههایی پیش روی سازمان سینمایی است؟
به گزارش «تابناک»؛ وضعیتی که این روزها سازمان سینمایی تحت مدیریت حجتالله ایوبی با آن مواجه است، بسیار شبیه به وضعیتی است که سازمان سینمایی در آخرین سال حضور جواد شمقدری در این مسئولیت با آن مواجه بود. تفاوت ایوبی و شمقدری در این بود که حتی عدم اکران فیلم در سینماهای شهرداری و حوزه هنری و سلسله حملات به رئیس سابق مانع از اکران نمیشد اما این بار توقف اکران سادهتر از حد تصور رخ میدهد و عمر یک تصمیم دو روز است.
سینماگران از این وضعیت به شدت عصبانی هستند و جلسه فوق العاده خانه سینما موید همین ناراحتی است، چرا که حتی رفتن برخی از چهرههای مطرح به حوزه هنری برای نشستهای آسیب شناسی سینمای اجتماعی نیز نتوانست این نهاد را در روزهای سخت همراه اهالی سینما نماید و دور از انتظار نیست که اتفاق رخ داده در ماجرای اکران «خانه پدری» برای فیلمهای دیگری نیز تکرار شود و در این فضا، طبیعتاً آنچه آسیب میبیند، سینمای ایران است.
در روزهای اخیر اتفاقات متعددی رخ داد؛ از تماسها و خط و نشانهایی که موجب نگرانی مدیران سینمایی حتی برای شخص کیانوش عیاری شد تا مدیر یک مجموعه دارای سینما که «خانه پدری» را با هدف آسیب ندیدن چهرهاش در تنها سالنی که در اختیار داشت اکران نکرد و بر برنامهاش برای انتخابات مجلس متمرکز شد تا برخی سینماگران با آگهی از انگیزه پنهان از عدم اکران این فیلم در آن سالن، قسم بخورند اجازه ندهند آن مدیر که یک سالن سینما در اختیار دارد در لیست انتخاباتی مطلوبش بتواند حضور یابد!
این اتفاقات بخش کوچکی از جنگ پنهانی که تا امروز در جریان بود و بالاخره مردی که باید تصمیم میگرفت این فیلم اکران شود یا اکرانش متوقف شود، علی جنتی بود. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز رسماً از توقف اکران این فیلم خبر داد و تاکید کرد این فیلم حداکثر میتواند اکران محدود و با رده سنی 16+ سال در مجموعههایی نظیر موزه سینما داشته باشد که البته بسیار بعید است این اتفاق در آینده نزدیک رخ دهد.
با این حال پیش از هر بحثی باید تاکید کرد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه در این دوره و چه در هر دوره دیگری میبایست در مسیر انقلاب و خط مشی روشن رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون مباحث فرهنگی فعالیت داشته باشد و از این منظر اینکه تصمیمی صحیح، در مسیر حق و انقلاب اخذ شود -ولو آنکه منجر به واکنشهایی شود- باید نصب العین امور مدیران ارشد این وزارتخانه حساس قرار گیرد و هر تصمیمی که با خط مشی تبیین شده توسط رهبری در تعارض باشد، ملغی است.
با در نظر گرفتن این پیش فرض، چه گزینههایی برای مدیران ارشد فرهنگی دولت، بالاخص مدیران سینمایی وجود دارد؟ علی جنتی و حجت الله ایوبی سه راه پیش رو دارند؛ سه راهی که به سایر حوزههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز قابل تسری است:
نخست؛ آغاز جنگ علنی با حوزه هنری و شهرداری است؛ این روش در دوره جواد شمقدری در پیش گرفته شده و ظاهراً ابزاری قانونی برای تنبیه نهادهایی است که اقدام به عدم اکران فیلم کردهاند. مدیران پیشین سازمان سینمایی در سال آخر مدیریتشان اقدام به عدم صدور حواله برای سینماهایی کردند که هشت فیلم را اکران ننمودند.
نتیجه در پیش گرفتن این روش، آغاز یک جنگ پنهان بود. سینماهای مهم نظیر سینما آزادی که بیشترین فروش سینماهای حوزه هنری را در اختیار دارد، ماههای متمادی فیلم تازه نداشت و سایر سینماهای حوزه نیز وضعیت بسیار دشواری یافتند تا بدین شکل تاوان ایستادن مقابل مقررات و عدم اکران فیلمهایی که مکلف به اکرانشان -مطابق با قوانین و اختیارات حاکمیتی وزارت فرهنگ و ارشاد- بودند را بدهند.
در مقابل اما سینماگران در بلندمدت از این طرح حمایت نکردند و سینماگرانی که فیلمهایشان در صف اکران بود، به دلیل عدم صدور حواله نمایش فیلمهایشان در سالنهای حوزه هنری که با احتساب سینما آزادی 25 درصد کل فروش کشور را در اختیار دارند، اعتراض داشتند و سفرهشان جدا کرده بودند. اوضاع بدین ترتیب پیچیده تر شد و در نهایت سازمان سینمایی در همان دوران مدیریت شمقدری از این روش کوتاه آمد.
این روش شاید برای سال پایانی مدیریتی سینمای ایران قابل اجرا باشد اما در شرایطی که مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان سینمایی، قصد دارند چندین سال با مدیران این دو نهاد همکاری داشته باشند و در مقعطی که روابط سازمان سینمایی با حوزه هنری و سازمان تبلیغات بهبود یافته، چنین جنگی حاصلی نداشت، چرا که اگر حاصلی داشت با توجه به هزینهای که حوزه هنری پس از عدم اکران 8 فیلم در گذشته پرداخته کرده بود، بر سر اکران خانه پدری همان روش گذشته را در پیش نمیگرفت.
دوم؛ تسلیم شدن کامل و عقبنشینی پیاپی همراه با سکوت است؛ اگر از بسیاری از سینماگران عصبانی بپرسید، راهی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دستور کار قرار داده، همین راهبرد میدانند و البته از آن به عنوان راهبرد یاد نمیکنند، چرا که هر بار تسلیم شدن در حوزه سینما به منزله از دست دادن تعدادی از سینماگرانی تلقی میشود که در ابتدای روی کار آمدن مجموعه فرهنگی این دولت حمایتی جدی داشتند و مطالبهشان چیزی در حد معجزه بود.
در این روش، کافی است هر عملی -از ممیزی کتاب تا موسیقی و تئاتر و فیلم- که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام داد و با نقدهایی مواجه شد، با یک عقبنشینی همراه شود و گاهی فراموش کرد که عنوان شده بود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پای مجوزهایش میایستد. این روش خطرناک ترین شیوهای است که میتوان برای متولی فرهنگ کشور متصور شد و طبیعتاً هیچ مدیر عاقل و دوراندیشی چنین راهبردی را در دستور کار قرار نمیدهد.
با این حال ظاهراً گاهی فشارها از جهاتی که حتی بیانش نیز ممکن نیست، چنان بر مدیران فرهنگی دولت مستولی میشود که چارهای به جز عقب نشینی باقی نمیماند! عقب نشینی لزوماً اتفاق بدی نیست، به خصوص اگر در قبال یک تصمیم اشتباه باشد اما اگر به زعم صاحب نظران حوزهای تخصصی نظر سینما، از یک تصمیم صحیح عقب نشینی کرد، پرهزینه خواهد بود و اگر این عقب نشینی از تصمیمات صحیح مکرراً تکرار شود، پشتوانهای برای مدیران باقی نمیماند.
البته تنها بحث از دست رفتن عقبه به عنوان عوارض عقب نشینی مطرح نیست و از آن مهمتر، این باور تقویت میشود که میتوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را از هر تصمیم که اراده کرد، عقب راند و اگر چنین باوری شکل بگیرد، دیگر هیچ حرکت مهمی در این نهاد -لااقل در دولت یازدهم- به سرانجام نخواهد رسید. بنابراین روشی که خطایی بزرگتر از جنگ است، تسلیم شدن و عقب نشینی مکرر همراه با سکوت است.
سوم؛ تغییر سریع استراتژی؛ تغییر روش پیش روی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد دولت و تیم فرهنگی دولت در خارج از این نهاد تنها راهی است که میتواند وضعیت سیستم فرهنگی دولت را تغییر دهد. یکپارچگی در تصمیم گیری و اجرای برنامههای فرهنگی، پرداخت هزینه برای ایستادگی پای تصمیمات صحیح ولو به قیمت سوال و استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد، گسترش جبهههای فعالیت و عدم تمرکز مفرط بر یک نقطه و... روشهایی است که باید در پیش گرفته شود.
با این حال پرسش مهم پیش رو این است که آیا مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه برنامهای دارند؟ شاید اگر بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد با رشد چشمگیری مواجه میشد، این تعبیر قابل دفاع بود که وزارت فرهنگ و ارشاد در قبال عقب نشینی در برخی مسائل، در حوزه زیرساختی گام بلندی را برداشته اما اکنون که این اتفاق رخ نداده، وعدههای بر زمین مانده تنها با تغییر استراژی در کوتاه مدت قابل تحقق است. آیا این تغییر استراتژی رخ خواهد داد یا روش دوم کاملاً در پیش گرفته خواهد شد؟