ماده 12 قانون جامع حمايت از حقوق معلولان، صدا و سيما را موظف کرده حداقل هفته اي دو ساعت از برنامه هاي خود را به توانمندي هاي معلولان در نظر گيرد.
به گزارش ابتکار، ده سال از تصويب اين قانون گذشته، سوال اين است آيا صدا و سيما به تکليف قانوني خويش عمل کرده است، در زمان تصويب اين قانون تعداد شبکه هاي تلويزيون و راديو به مراتب محدودتر بوده و گستردگي فعلي را نداشته، سوال اين است که شبکه هاي آموزش، خانواده، خبر، استاني و... چه ميزان از ساعات برنامه هاي خود رابه معلولان اختصاص ميدهند.
معلول بيچاره نيست!
سيدجمال رحمـاني، پژوهشگر امور معلولين در راستاي سياست هاي صدا و سيما در زمينه امور معلولان ميگويد: شبکه خبر تلويزيون هر نيم ساعت اخبار دارد، کانالهاي يک و دو سه و شبکه تهران نيز در ساعات مختلف گزارش خبري دارند، چه ميزان از اين خبرها مربوط به معلولان است؟ چه ايراد دارد خبرنگاران يا مجريان از قشر معلولان باشند؟ صدا و سيما به عنوان دانشگاه و نقش تاثيرگذارش در فرهنگ عامه مردم، بايد بيش از اين در توليد برنامه هاي خود به معلولان توجه کند. داشتن برنامه هاي مناسبتي (مثلا روز جهاني معلولان، هفته بهزيستي...) مشکلي از معلولان حل نميکند و بيشتر به شکل نمادين برنامه ها اجرا ميشود و در اکثر برنامه ها معلولان را آدم هاي بيچاره و ضعيف نشان ميدهد. در بقيه ايام سال نيز فراموش ميشوند. ده درصد از جمعيت کشور را معلولان تشکيل ميدهند، آنها در متن جامعه هستند و با ما زندگي ميکنند.
يک خصوصيت
معلوليت يک خصوصيت براي افراد معلول است ولي تمام هويت فرد نيست. جامعه نياز دارد که خود را با افراد معلول منطبق کند. حق تمام شهروندان است که از شرايط مساوي اجتماعي برخوردار باشند. رسانه ها بالاخص رسانه ملي نقش پررنگي در زمينه ايجاد فرهنگ واقعي معلوليت و حقوق اجتماعي آنها دارد. به نظر ميرسد رسانه ملي بايد در سياستها و برنامه هاي خود نسبت به معلولان تامل و تجديد نظر کند تا با فرهنگ سازي صحيح، کرامت و عزت آنها حفظ شود. سوژه سازي معلولين در بعضي برنامه ها که جهت جذب بيننده است يا بعضي اوقات جهت جمع آوري اعانه و کمک است، در شأن معلولان نيست.
تنها يک احترام
افراد داراي معلوليت انتظار دارند، رسانه ملي به آنها احترام گذاشته و توانايي هاي آنها به شکل واقعي نشان داده شود. فيلم سازان و برنامه سازان در آثار خود، برابري افراد معلول را با ساير افراد جامعه را در نظر گيرند و از ارائه تصويري غيرواقعي پرهيز، و حتي با دادن نقش و مشارکت آنان در برنامه هاي توليدي رسالت خويش را در اين مـــوضوع ادا کنند. در اغلب فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني هيچ گاه يک فرد معلول را در موقعيت يک فرد عادي نديده ايم، تلويزيون تصويري دوگانه از معلول نشان ميدهد. از يک سو فردي قابل ترحم و رقت انگيز قرار دارد که بايد به حال و وضعش تاسف خورد و در سويي ديگر معلول را فردي قهرمان نشان ميدهند. اين افراد به شکل شگفت آور و باورنکردني در فيلم نقش بازي ميکنند.
تقويت حس ترحم
رايج ترين شکل استفاده از معلولين در رسانه ملي تقويت حس ترحم و تحريک حس بخشندگي براي امور خير است که بيشتر براي تبليغات مراکز خيريه است. خنديدن به معلولين چيز تازه اي نيست؛ امروزه ويژگي بسياري از فيلم ها و سريال هاي کمدي، استهزاي افراد معلول است که بر اعتماد به نفس آنها تاثير منفي دارد و از حضور اجتماعي و مسئوليت پذيري آنها ميکاهد. متاسفانه در خصوص کودکان داراي معلوليت، اين امر شديدتر است. ســـوال اين است رسانه ملي در خصوص معلولان چه برنامه اي دارد؟ اخبار، سريال ها، نمايش هاي کارتوني، کلاً توليدات صدا و سيما براي افراد معلول بايد داراي چه خصوصياتي باشد؟ مهم تر از آنکه نگاه مسئولان اين رسانه بزرگ، نگاهي سنتي است که توانمندي هاي معلولان را ناديده گرفته و بيشتر نقص و ناتواني آنها به چشم ميآيد.
آيا راضي هستند؟
قسمت هاي ب، پ و ت ماده 8 کنوانسيون حقوق افراد داراي معلوليت که جمهوري اسلامي ايران نيز به اين پروتکل الحاقي پيوسته، کشورهاي عضو را به فرهنگ سازي و تشويق و ترغيب آحاد مردم از طريق رسانه ها جهت استيفاي حقوق معلولان پرداخته، از اين رو چه سازماني بيشتر از صدا و سيما که داراي مخاطبان زيادي در بين مردم است، ميتواند نسبت به شناخت صحيح از معلوليت در اذهان جامعه موثر باشد. آيا معلولان از برنامه هاي صدا و سيما در خصوص مسائل و مشکلاتشان راضي هستند؟
کور و چلاق و...!
بررسي هاي ميداني نشان ميدهد، قريب به اتفـاق آنها از برنامه ها و توليدات صدا و سيما که در آن سياه و سفيد نشان دادن مسئله معلوليت، ناتوان دانستن معلولين، قضاوت نادرست در خصوص علت بروز معلوليت، استفاده از کلمات کور، چلاق و... پخش برنامه ها در زمان هاي کوتاه و کم بيننده، برنامه هاي کليشه اي و کسالت آور، فضاي خاکستري و تيره از معلولان، عدم پخش مشکلات شهري معلولين، بي تحرکي و ساکن بودن معلولان تم موضوع است، گله مند و ناراحت هستند. به نظر ميرسد تا خود معلولين در رسانه صدا و سيما حضوري پررنگ نداشته باشند يا تا هنگامي که در نقش تهيه کننده، فيلمبردار، کارگردان، خبرنگار در توليد و محتوي رسانه نقشي نداشته باشند، نميتوان در انتظار بازنمايي صحيح و درست توانمندي معلولين در جامعه بود.
چرا احساساتي ميشويد؟
در اين صورت مخاطب عام رسانه متقاعد ميشود که تصوير و تعبيرش از دنياي معلولان چندان درست نبوده و زماني که معلولان در آثار توليدي مشارکت داشته باشند درک جهان معلولان قابل فهم تر خواهد بود. پيشنهاد ميشود، سازمان هاي غيردولتي حوزه معلولان با برگزاري جلسات بحث و بررسي مسائل و موضوعات مربوط به معلوليت را با مسئولان رسانه پيگيري کرده تا فضاي مناسبي جهت حضور و تعامل معلولان در محتواي برنامه هاي توليدي فراهم شود. اين سازمان ها نبايد مسئـوليت خود را در خصوص موسسات و سازمان هايي که کليشه اي منفي از معلولان نشان ميدهند فراموش کرده، حتي از طريق پيگيري هاي حقوقي نسبت به اين امر مهم واکنش نشان دهند. دست اندرکاران رسانه ملي نبايد هنگام سخن گفتن از معلولان احساساتي شوند و بايد بپذيرند نقص در معلولان واقعيتي است، اما پايان کار معلولان نيست.
افراد غير معلول در نقش معلول
در بسياري از فيلم ها و سريال ها افراد غيرمعلول نقش افراد داراي معلوليت را بازي ميکنند ولي به نظر ميرسد اگر از افراد معلول براي ايفاي نقش ها استفاده شود، تاثير بيشتري خواهد داشت. در همين زمينه ميتوان به بازي محمد رمضاني در فيلم رنگ خدا اشاره کرد. نتيجه آنکه صدا وسيما به عنوان رسانه فراگير و تاثيرگذار به طور معمول چهره و الگوي منطبق بر واقعيات انساني معلولين را ارائه نکرده است و برخلاف تصور دنياي واقعي معلولين، فيلم هايي که پخش ميشود، با واقعيات معلولين فاصله دارد.