فیلم «محمد» (ص) گرانترین اثر تاریخ سینمای ایران در طول سال جاری در صف اکران قرار میگیرد اما آیا باید انتظار بازگرداندن هزینه تولید این فیلم سینمایی را از گیشه سینما داشت و آیا چنین نگاهی درباره چنین اثری با منطق اقتصاد سینمای ایران و جهان سازگار است و در عین حال آیا این اثر دارای هیچ اشکال اساسی در روند تولید نیست؟
به گزارش «تابناک»؛ مجید مجیدی چندین سال اخیر روی مهمترین پروژه سینمایی دوران فعالیتش در این عرصه زمان گذاشت و گروهی از حرفهایترین سینماگران جهان را گرد هم آورد تا اثری بزرگ خلق کند که همسطح آثار بزرگ تاریخ سینما قلمداد شود و علاوه بر استقبال یک و نیم میلیارد مسلمان، مواجهه مثبت منتقدان، سینماگران و مخاطبان غربی را نیز در پی داشته باشد؛ اما تا اینجای کار، درهای جشنواره درجه یک خارجی بر روی فیلم «محمد» (ص) بسته مانده است.
این پروژه ترکیبی از حرفهای ترین چهرههای سینمای جهان را در تیتراژش دارد. «ویتوریو استورارو» که برای فیلمهای «اینک آخرالزمان» (۱۹۷۹)، «آخرین امپراتور» (۱۹۸۷) و «قرمزها» (۱۹۸۱) سه جایزه اسکار گرفته در مقام مدیر فیلمبرداری «محمد» (ص) فعالیت داشته است. «اسکات ای. اندرسون» برنده اسکار برای طراحی جلوه ویژه «باب» در ۱۹۹۶ که طراحی جلوه ویژه فیلمهای «ماجراهای تن تن»، «ترمیناتور ۲» «دروازه نهم»، «کینگ کنگ»، «استخوانهای دوستداشتنی» را در کارنامه دارد، طراحی جلوههای ویژه این فیلم از جمله حمله سپاه ابرهه را بر عهده داشته است.
«میلژن کرکا کلژاکویچ»، برنده جایزه «سزار» و «آکادمی فیلم اروپا» و همچنین نامزد دریافت جایزه «اِمی» (اسکار تلویزینی) طراح تولید، صحنه و دکور این فیلم بوده و طراحی گریم «محمد (ص)» هم به «جیانتو دِروسی» ایتالیایی سپرده شده که گریم فیلمهایی مانند «آخرین لشکر ـ The Last Legion» (طراح گریم)، «مردی با ماسک آهنی» (گریمور اصلی)، «روزی روزگاری در غرب» (گریمور) و «۱۹۰۰» (اثر ۱۹۷۶ - گریمور) را بر عهده داشته است.
همچنین «الله رخا رحمان» هندی که او را با نام «ای. آر. رحمان» میشناسند، آهنگسازی فیلم را انجام داده که تاکنون برنده جوایز بسیاری از جمله پانزده جایزه «فیلمفیر»، چهار جایزه ملی فیلم هند، دو جایزه «گِرَمی»، یک جایزه «بفتا»، یک جایزه «گلدن گلوب» و دو جایزه «اسکار» شده و مجله تایم در سال ۲۰۰۹ او را در لیست «تایم ۱۰۰» به عنوان یکی از صد فرد تأثیرگذار در جهان جای داده است.
«مایکل اُ کانر» انگلیسی و برنده اسکار نیز به عنوان طراح لباس «محمد (ص)» فعالیت داشته که سابقه دریافت جایزههای اسکار و بفتا برای «دوشِس» و نامزدی جایزههای اسکار و بفتا برای «جِین اِیر» را دارد و طراحی لباس «قاضی دِرِد»، «آخرین پادشاه اسکاتلند» و «عقاب» نیز در کارنامهاش دیده میشود. «جیان فرانکو فوماگالی» ایتالیایی نیز طراحی آکسسوار فیلم را عهدهدار است. او طراحی صحنهٔ نسخه سوم سهگانه مشهور «پدرخوانده» را در کارنامه دارد.
«لوکا لاچین» ایتالیایی هم که دستیار اول کارگردانان تعدادی از پروژههای اسم و رسمدار سینمای جهان از جمله «۰۰۷: کازینو رویال»، «۰۰۷: ذرهای آرامش»، «دار و دسته نیویورکی»، «تعادل» و... بوده، در «محمد (ص)» برنامهریز و دستیار مجید مجیدی بود اما همه اینها باعث نمیشود در نقد را بر روی این فیلم بست و به واسطه موقعیت استراتژیک این اثر، هرگونه نقد درباره این پروژه را محدود ساخت. با این وجود باید در نقد چنین تجربه ارزشمندی جانب انصاف را نیز رعایت کرد.
درباره این فیلم سینمایی، نقدهای فنی بسیار اندکی به نگارش درآمده و شاید بتوان جدیترین نقد درباره این اثر را متعلق به مسعود فراستی دانست که هیچ رسانهای حاضر به انتشارش نشد، تا «محمد» جزو انگشت شمار پروژههای تاریخ سینما باشد که از چپترین طیفها تا راستترین طیفهای فرهنگی و سیاسی به حمایت از آن پرداختهاند و این موضوع نیز جزو اتفاقات جالب و تامل برانگیز در تاریخ سینمای کشورمان محسوب میشود.
در این میان اما در هفتهها و روزهای اخیر و با فرارسیدن سال نو که موعد اکران فیلم «محمد» نیز خواهد بود، برخی با محاسباتی که دور از واقعیت نیست چنین تحلیل کردهاند که برای بازگرداندن هزینه تولید این فیلم در گیشه سینماهای ایران، باید 30 میلیون تماشاچی داشته باشد و با این اوصاف چنین تحلیل کردهاند که این اثر توان بازگرداندن هزینهاش را ندارد.
البته آنچه مسلم است، قرار نیست چنین پروژههایی با بازگرداندن تمامی هزینههایش همراه باشد و اساساً اگر قرار بر در پیش گرفتن چنین رویکردی باشد، نباید در پی تولید آثار ارزشمند درباره بزرگان تاریخی و مذهبیمان برآییم، چرا که با وضعیت کنونی سینمای ایران، تولید هیچ پروژه ارزشمندی اینچنینی درباره معصومین، قهرمانان دفاع مقدس و ادبا و فرهیختگان فاقد منطق اقتصادی مینماید و با این اوصاف نباید از دریچه دوربین به تاریخ نگریست.
با این حال میتوان به گونهای عمل کرد که چنین آثاری نیز مخاطب جهانی داشته باشد و هزینه تولید آثاری درباره تاریخ ایران و تاریخ اسلام را بتوان بازگرداند و صرف تولید پروژه دیگر نمود و چنین حوزهای را حتی سودآور ساخت، مشروط به آنکه در تولید یک اثر جهانی تنها در پشت دوربین از عوامل بینالمللی بهره برداری ننمود، بلکه چنین رویهای را در مقابل دوربین نیز به کار بست. در واقع بزرگترین خطای استراتژیک مجید مجیدی در مسیر تولید فیلم «محمد»، عدم به کار گیری بازیگران مطرح سینمای جهان در این پروژه است.
در واقع این امکان وجود داشت که با هزینه به مراتب بیشتر و شاید چند ده میلیون دلار بیش از آنچه تاکنون هزینه شده، برخی از ستارههای سینمای جهان را برای برخی نقشهای کلیدی این پروژه به خدمت گرفت و بدین ترتیب نه تنها اکران این فیلم را در سینماهای آمریکا و اروپا تضمین کرد، بلکه حضور تازه ترین اثر مجید مجیدی را در جشنوارههای بینالمللی قطعی نمود و در غیر این صورت، باید با این حقیقت کنار آمد که جشنوارههای بینالمللی در مقابل چنین اثری که بازیگران بینالمللی نیز ندارد به راحتی میتوانند، نگاه حذفی داشته باشند.
هرچند شاید نقش آفرینی برخی بازیگران این فیلم نظیر علیرضا شجاع نوری قابل توجه بود اما در فضای بینالمللی بازیگران این فیلم شناخته شده نیستند و رغبتی در مخاطب اروپایی و آمریکایی برای خرید بلیت ایجاد نمیکنند و به همین دلیل دور از منطق نیست که شاهد اکران وسیع این فیلم در آمریکا و اروپا و حتی آسیا نباشیم و در عین حال جشنوارهها نیز با توجه به آنکه حضور بازیگران مطرح سینمای جهان بر روی فرش قرمزشان منجر به جذب اسپانسرها بزرگ میشود، به چنین آثار گرایش بیشتری دارند.
بنابراین بهتر است، اگر تولید قسمتهای دوم و سوم «محمد» (ص) در دستور کار قرار میگیرد و یا پروژههای مشابهی کلید زده شود، در پی بازیگران بینالمللی نیز رفت و اکران فیلمهای ایرانی را رسماً به سینمای جهان تحمیل کرد و با تکیه انحصاری بر توان بازیگران داخلی -که سوای توانمندیشان اکثر در دنیا شناخته شده نیستند- عملاً به محدود کردن ناخواسته مخاطب فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران اقدام نورزید.