مرضیه نبیزاده :
مائیم و همیشه بی قراری مائیـم و هـزار زخـم کـاری
با این بدهی به اول بـرج کی می رسم ای خدا؟به زاری
هر عید که می شود معـلم آلـوده به گرد شـرمـسـاری
با دوش خمیده می روم راه از بس که به دوش ما سواری
با دست گچی ز پا فتادیـم دستی نرسـیـدمـان به یاری
ما وارث شـغل انـبـیائیم؟ پیـغـمـبر دیـگریـم؟ آری؟
از فقر به کفر ما رسیدیم ما را به پیـمـبـران چه کاری
با سرفه به انتها رسیدیم با حـنـجـره هـای رازداری
* * *
در پرده ی دیگر نمایـش گـفـتند تـو شمع روزگاری
فی الحال بسوز و روشنی ده تـا سال دگر ورتـبـه داری
غـر زد شـکم گرسنه و گفت: چه تبصره های خنده داری
تـو صـورت سـرخ و شـاد اما من صورت زرد انحـصاری
من یادِ تو داده ام به مـکتب آئـیـن و سـر کـلاه داری
تـا صدر جـلسـه ای نـشینی ! آیـا تـو مـرا به یـاد داری؟
ای وای به من زماست بر ماست باتـختـه سـیاه و یـادگاری
یـاد تو نـداده بـوده ام کـه بر عشق چه قیمتی گذاری
*مرضیه نبی زاده - دبیر علوم اجتماعی