تهرانیهای امروز برج میلاد دارند، خطوط مترویشان چندرنگه شده و طول بزرگراههایشان به بیش از ٥٥٠ کیلومتر رسیده، به فروشگاههای بزرگ و شلوغ شهروند و مالهای متعدد و پلههای برقی و اتوبوسهای کولردار عادت کردهاند و خوب میدانند که به فاصله چندصدمتر میتوانند به کدام ایستگاه مترو برسند.
به گزارش شرق، تهرانیها اگرچه در یک دهه اخیر از تونلهای جدید و اتوبانهای دوطبقه گذشتهاند؛ اما هنوز در ترافیکاند، اگرچه یک دریاچه بزرگ و محصور در شهرشان دارند؛ اما محیط زیستشان فدای توسعه کالبدی شهرشان شده است. تهران و تهرانیها با بیش از ٩٠ هزار میلیارد تومانی که شهردارشان در یک دهه گذشته از پول خودشان در شهر خرج کرده، خیلی پیشرفت کردهاند، اما کیفیت زندگیشان هنوز دچار کمبودهایی است و در برخی سرانهها نظیر بهداشت و آسیبهای اجتماعی مشکل دارند. حال باید پرسید آیا سهم پایتختنشینان از شهری که با پول آنها دکوربندی شده، همینقدر است؟ نقش شهردار و شهرداری تهران در میان همه این هستها و نیستها چیست؟
زندگی ٩ میلیون تهرانی، ١٠ سالی است به تصمیمهایی که قالیباف، مدیران و مشاورانش در ساختمان هشتطبقه خیابان بهشت میگیرند، گره خورده است.
بعد از اینکه محمود احمدینژاد از شهردار تهران بودن به رئیسجمهور ایران بودن رسید، اعضای شورای شهر تهران که در این تبدیلشدن نقش مهمی داشتند، به این نتیجه رسیدند که میتوانند با یک انتخاب دیگر، شانس فرستادن یک شهردار دیگر به پاستور را برای خود ایجاد کنند. ازهمینرو بود که در مقابل گزینههای مختلف، ازجمله علیآبادی که پیشنهاد محمود احمدینژاد بود، محمدباقر قالیباف را انتخاب کردند و تا امروز نهتنها او را بهعنوان شهردار انتخاب کردهاند؛ بلکه تا جایی که از دستشان برمیآمده برای رئیسجمهورشدنش هم کوتاهی نکردند.
محمدباقر قالیباف برخلاف شهردار قبل از خود، معروف بود. تا قبل از او فقط مردان سیاست و شخصیتهای سینمایی این اندازه بین مردم معروف بودند. قالیباف پس از انتصاب به سمت فرمانده نیروی انتظامی و آوردن بنزهای شیک و لندکروزرهای مدرن در ناوگان پلیس و برقرارکردن خطوط ارتباطی بین مردم و پلیس، درصدد برآمد ساختار این نهاد را اصلاح کند و در این راه موفقیت قابلقبولی به دست آورد. این موفقیت در کنار سابقه جبهه و جنگ و تعامل با دوستان قدیمیاش او را تبدیل به یک نامزد برای ریاستجمهوری کرد؛ نامزدی که بعدها برای رسیدن به این جایگاه یک شهر را تغییر داد. قالیباف پس از ناکامی در رسیدن به پاستور، راه خیابان «بهشت» را در پیش گرفت.
این مدیر مشهدی از همان ابتدای کارش در شهرداری به دلیل تکمیل پروژههایی نظیر برج میلاد و تونل رسالت که سالهای سال روی زمین مانده بودند، به تهرانیها گفت: «هیچوقت فکر نمیکردم یک روز من از مشهد بیایم و اینها را تکمیل کنم».
فرصت طلایی داشتن تریبونالبته عملکرد قالیباف در این پروژهها قابلقبول بود و اعتبار خوبی را کسب کرد و با این پشتوانه سراغ پروژههای بزرگ و جدید دیگری برای تهرانیها رفت و خلاصه در سالهای اول فعالیت او، چادر افتتاحهای شهرداری تهران هرچند روز یک بار در گوشهای از شهر برپا میشد و قالیباف پشت تریبون میرفت و برای مردم حرف میزد. شاید به این واسطه هیچ نامزد ریاستجمهوری و شهردار تهرانی، به اندازه او فرصت حرفزدن مستقیم با مردم و نشاندادن عملکرد در یک دهه را نداشته است. البته او در دو سال اخیر و پس از انتخابات ٩٢ نهتنها پروژه بزرگی را شروع نکرد، بلکه تعداد افتتاحهای مناطق بهویژه ایستگاههای مترو و پلهای درونشهریاش کاهش چشمگیری داشته است.
فاصله با دولت ادامه داردرابطه قالیباف با دولتها در ١٠ سال گذشته چندان تعاملی نبوده است و همین شرایط، او را در اقدامات اجرائی و حتی سیاسی تنها میگذاشت. هشت سال دولت نهم و دهم در تقابل با دولت گذشت و نهتنها کمکی به شهر و شهردار تهران نشد بلکه سهم دولت در بخشهای مختلف از جمله حملونقل عمومی پرداخت نشد و به عبارتی دولت در آن هشت سال سهم تهران را خورد، اما شهرداری تهران در دو سال اخیر هم رابطه خوبی با دولت یازدهم نداشته و کماکان نحوه پرداخت یارانهها به حملونقل عمومی و سایر پرداختهای دولت به شهرداری همانند گذشته است. اگرچه شهردار تهران در دولت یازدهم یکبار آن هم با پادرمیانی احمد مسجدجامعی –رئیس وقت شورای شهر – و همراه او میهمان هیأت دولت بود، اما گویا دیوار اختلافها بلندتر از این حرفها بود و با یک جلسه مشکلی حل نشد.
قالیباف پل صدر و تونل نیایش را همانند بسیاری از پروژههای شهری با هزینه مستقیم شهرداری اجرا کرد. او در شرایطی که عملکردش در نوسازی بافتهای فرسوده و تاریخی تهران با انتقادهایی روبهرو بود، منطقه ٢٢ و برجهای آن را خلق کرد و در کنارش یک دریاچه ساخت تا تهرانیها در چاردیواری آپارتمانهای کوچکشان دلشان نگیرد. گرچه کلاسهای موسیقی فرهنگسراها جمع شد، اما نهضت جشنهای شادِ شاد تابستانی در پارکهای مختلف و با هزینههای بالا راه افتادند.
شانس داشتن یک شورای بیدردسراز ١٥ نفر شورای شهر، اول هفت نفر مخالف قالیباف بودند، اما کمکم شکل و تعداد مخالفان شهردار تهران تغییر کرد و قالیباف در دوره چهارم، شورایی را همراه خود دید که جز چند عضو که آنها هم بهتنهایی اثرگذار نیستند، مخالفی ندارد. واقعیت این است که اعضای شورای شهر تهران در ١٠ سال اخیر (دوره دوم، سوم و چهارم) «مصلحت ندانستند» از همه اختیارات شورای شهر استفاده کنند. تفاوتی ندارد شورای دوم، سوم یا چهارم، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. به این ترتیب شورا برای قالیباف در یک دهه اخیر، شورایی بیخط بوده و قالیباف نهتنها نگرانی از جهت شورا نداشت، بلکه با استفاده از برخی همراهیها در شورا اقدامها و برنامهریزیهایی انجام داد.
فهرست بلندبالای عمرانی و ترافیکیپروژههای عمرانی و ترافیکی شهر تهران آنقدر زیاد است که برای فهرستکردن آنها فقط میتوان سراغ بزرگترینهایشان رفت. کارهای خوب شهردار تهران کم نیست؛ از مترو گرفته که حالا خطوطش چندرنگه شده و آنقدر گسترش یافته که ممکن است درون شبکه آن گم شوید تا پارک پرندگان و دلفیناریوم و دریاچه مصنوعی چیتگر. رهاورد سفرهای قالیباف به چین در دوران تحریم، استفاده از فایننسهایی بود که تبدیل به اتوبوسهای قرمز و جدید تندرو شد. او اگرچه مشکلات اتوبوسرانی و رانندگان آن را کامل حل نکرد، اما شبکه پراکنده اتوبوسرانی تهران را منسجم کرد و بعدها خودشان ترجیح دادند اسم BRT را به اتوبوسهای تندرو تغییر دهند، اما این نام بین مردم ماند.
اتاق شیشهای که قالیباف وعده دادشهردار تهران در آغاز ورود به ساختمان شهرداری بهخوبی درک کرد که وارد یک مجموعه با چندلایه مدیریتی شده است و خیلی زود فهمید این چندلایهبودن بهویژه در اسناد مالی و حسابرسی نهادینه شده است. این را همه قبول دارند که رسیدگی به حسابوکتابهای شهرداری با این طول و عرض کار هرکسی نیست و شاید اگر قالیباف یک حسابرس کارکشته و زیرک نظیر محمد پورزندی نداشت، بارها و بارها با مشکل مواجه میشد. حسابرسی که بهخوبی توانست سؤالهای کمیسیون بودجه دوره سوم شورا را جواب دهد. فردی که رسول خادم در توصیف عمق ذکاوت و تدبیر او درمانده بود. قالیباف از همان روزهای اول قول داد همهچیز در شهرداری از صدر تا ذیل در اتاق شیشهای در معرض دید همه مردم باشد، اما خیلی زود قطر این اتاق شیشهای ضخیمتر شد تا جایی که امروز گزارش تفریغ بودجه سال ٩٢ را «محرمانه» و گزارش حسابرسی هم «خلاصه» به اعضای شورای شهر ارائه میشود.
تبدیل حسابرسی نقدی به تعهدی، اقدام خوب قالیباف بود، اما مسئله اینجاست که این سیستم فقط آنچه را در حسابوکتابها وجود دارد یا به نام شهرداری ثبت میشود، در نظر میگیرد و شامل همهچیز شهرداری نمیشود. قرار بود ساماندهی سیستم مالی در شهرداری از پایینترین سطح؛ یعنی نواحی آغاز شود و تا کوچکترین بخش شهرداریهای مناطق برود، اما این اقدام مهم و اساسی رخ نداد و کماکان شهرداریهای مناطق با استقلالی ویژه کار خودشان را میکنند. اگرچه سازمانهای حسابرسی در سالهای اخیر به شکل مستقیم در کار شهرداری وارد شدهاند، اما در همه این سالها حتی یک بار هم گزارش منفی ارائه نشده و شهرداری باوجود همه نارضایتیها و حتی تخلفهای آشکار شهرداران مناطق و مدیران شهری، مانند برکناری اخیر شهردار منطقه ١١ بهدلیل تخلف در پاساژ علاءالدین که رسانهای هم میشدند و به گوش مردم هم میرسیدند، بارها دستگاه نمونه معرفی میشد.
قلک شهرداری در منطقه یک تا ٣ ماندمناطق یک تا سه و البته مناطقی مثل پنج، ٢١ و ٢٢ جزء محدودههایی بودند و هستند که از قدیمالایام بهدلیل بالایشهربودن یا داشتن زمینهای باز برای ساختوساز، پتانسیل خوبی برای کسب درآمد داشتند و عملکرد شهرداری در این مناطق نشان داد که نتوانست قلک شهرداری را در نقطهای دیگر مستقر کند تا به این اندازه درآمد داشته باشد. او به راحتترین راه ممکن که در دسترس شهرداران قبلی هم بود، اما از آن استفاده نکردند، متوسل شد و در این مناطق مجوزهایی داد که تبعات آن شاید سالها بعد آشکار شود. چنانچه آخوندی، وزیر راه، در گفتوگویی با «شرق» اعلام کرد منطقه یک تبدیل به منطقهای از قفسهای بزرگ به جای خانه شده است.
به گفته بسیاری از کارشناسان و اعضای شورای شهر تهران، قالیباف در این ورطه پرخطر و پرپول و حادثهخیز، دفاع قابلقبولی نمیتواند داشته باشد و این عملکرد ضعیف و اشتباه در حوزهای بوده که باید بیشترین مراقبت و توجه را درباره آن اعمال میکرد.
تعداد قابلتوجه شهرداران متخلف در این مناطق که عزل یا جابهجا شدند، گویای همین دلنگرانیها بوده است، اما مسئله اینجاست که کارگاه عمرانیای که قالیباف در ١٠ سال گذشته برای تهران فعال کرد، مانند یک چاه شده که هرچقدر درون آن را پر میکند، تمام نمیشود. اتفاق دیگر، بارگذاری بیش از حد در منطقه ٢٢ تهران بود، منطقهای که قرار بود تنفسگاه تهران باشد، اما حالا تبدیل به دشتی از برجهای سربهفلککشیده شده که گلهبهگله در کنار هم سبز شدهاند. شهردار تهران در این حوزه یک اشکال و پاشنه آشیل هم داشت و آن نداشتن یک معاون توانا برای سپردن همه امور ساختوساز به او بود؛ مدیری که جلوی رفتار سلیقهای و درآمدمحور شهرداران مناطق در ساختوساز را بگیرد یا آنها را محدود کند و برای این حوزه مثل حوزه ترافیک و عمرانی خیالش را راحت کند. مترو برگبرنده قالیباف بوده و هست؛ او بعد از کنارگذاشتن پروژه منوریل همه تلاش خود را برای اثبات کارایی مترو کرد و در این ١٠ سال باوجود بیمهری دولت، پول تهرانیها را به زیرزمین برد و برایشان همزمان تونل و ایستگاه ساخت و قطار خرید. او هر چند وقت یک بار، یک ایستگاه مترو را با پلهبرقی افتتاح میکرد و مزه این افتتاحها آنقدر زیاد و شیرین بود که تهرانیها هرجا کارگاه ساختمانی میدیدند خوشحال میشدند که بهزودی یک ایستگاه مترو در نزدیکی آنها سبز میشود. نباید همه دلایل به یک نفر ختم شود، اما واقعیت این است که با رفتن محسن هاشمی از مترو، روند کار مترو کند شد و تناسب تونل، ایستگاه و قطار به هم ریخت و معضل جدیدی به نام پلهبرقی بهدلیل تحریم، زمان افتتاحها را عقب انداخت. از سوی دیگر شهردار تهران که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری بود به گفته شورای سوم، اعتبارات مترو را به سمت پروژههای دکوری و بزرگ تهران سرازیر کرد و اینگونه بود که غول مترو مدتزمان طولانی است که زیر زمین خوابیده است.
و اما جعبه سیاه شهرداریقالیباف یک معاون دارد که تابهحال با رسانهای غیر از شهرداری مصاحبه نکرده است. شخصا تلاش زیادی کردهام تا با عیسی شریفی، معاون امور مناطق و قائممقام شهردار، گفتوگویی داشته باشم، اما تاکنون میسر نشده است. او کمترین میزان حضور در رسانهها و افتتاحها و جلسههای عمومی را داشته و به همین دلیل کمتر او را میشناسند، اما او مهمترین مسئولیت را دارد. قالیباف مسئولیت هماهنگی امور مناطق را که همیشه بیشترین معضل شهرداری تهران از این ناحیه بوده به او سپرده است، پس باید هم اعتماد و هم قابلیت زیادی وجود داشته باشد. جستوجو درباره شریفی و معاونت امور مناطق در ١٠ سال گذشته در رسانهها نتایج زیادی به شما نمیدهد و به همین دلیل نمیتوان یک ارزیابی مشخص و بیرونی از عملکرد این معاونت و معاونش داشت.
جدای از این موارد در جریان رقابتهای انتخاباتی اخیر قالیباف، چند بار شائبه تغییر یا کنارهگیری این معاون مطرح شد، اما جابهجایی انجام نشد. میتوان این معاون و معاونت را بهواسطه دسترسی به عملکرد شهرداریهای مناطق، جعبه سیاه شهرداری دانست که تاکنون با درهای بسته به کارش ادامه داده و حالا باید این سؤال را مطرح کرد که دلیل تغییرنکردنِ این معاون، رضایت از عملکرد است یا دلیل دیگری در میان است.
اعتماد به زنان و مدیریت همسرقول قالیباف برای دادن نقش بیشتر به مدیران زن در حدِ مدیریتهای پایین و میانی بود و تنها زنانی که به آنها اعتماد کرد، یکی مسئول امور زنان شهرداری بود که قاعدتا مدیر آن نمیتوانست یک مرد باشد و دوم زهرا مشیر - همسر خودش- بود که نقش مشاور او در امور بانوان را داشت. این دو زن مسئولیت پروژههای اجتماعی قالیباف ازجمله رسیدگی به امور زنان آسیبدیده اجتماعی و سرپرست خانوار و... را برعهده دارند. همسر قالیباف هم جزء معدود مدیران اوست که به رسانهای غیررسانههای شهرداری اعتماد ندارد.
مرهم قالیباف کفاف زخمهای تهران را ندادقالیباف در این ١٠ سال برنامههای مختلفی برای کاهش آسیب در تهران داشت و حتی در بسیاری از موارد پایش را بسیار بیشتر از گلیم شهرداری دراز کرد تا زخمهای تهران را بپوشاند، اما گویا هم دستهای شهرداری تهران با همه گستردگی به آسیبها نمیرسید و هم زخمها خیلی عمیق بودند. نمیتوان تلاشهای شهرداری تهران برای نجات کارتنخوابها و زنان و مردان معتاد و کودکان کار را با وجود همه اشکالات و کمبودها و حتی تخلفها نادیده گرفت. در شرایطی که تهران آماج سیل بیتوقف مهاجرت، فقر و آسیب خانمانسوز اعتیاد است شهردار تهران با سابقه قویای که در نیروی انتظامی و شناخت نقاط آسیبپذیر تهران داشت، گرمخانههایی برای کارتنخوابها ساخت، مراکزی برای نگهداری زنان کارتنخواب و معتاد -باوجود مقاومت اجتماعی- ایجاد کرد و کودکان کار را براساس قانون، جمعآوری و فراتر از وظیفه ساماندهی کرد. همه اینها جدا از اقدام هایی کالبدی بود که برای کاهش آسیب در شهر انجام شد؛ ایجاد فضاهایی برای زندگی و حضور جمعی مردم، ایجاد پارکهای بزرگ منطقهای مثل بوستان ولایت یا تبدیلکردن زندان قصر به یک مجموعه زیبای فرهنگی، تبدیل زمینهای پرماجرای عباسآباد و برج میلاد به یک قطب گردشگری، ایجاد پارکهای ویژه بانوان و قراردادن لوازمی برای ورزش همگانی به شکل رایگان در پارکها و... از جمله مواردی بود که او برای افزایش روحیه نشاط و سلامتی مردم و کاهش آسیب در نظر گرفت. پیادهروسازی و پیادهراهسازی یکی دیگر از اصلاحات کالبدی برای شهر بود که اگرچه اعتبارات قابلتوجهی در دلش خرج شد و در برخی موارد مثل ١٧ شهریور با انتقاد و اشکال روبهرو بود، اما درنهایت فضایی خوب را برای رفاه و راحتی تردد شهروندان به وجود آورد.
یک دهه حضور خاکستری در حوزه فرهنگ و هنرقالیباف در تمام این سالها سعی کرده دل خانواده فرهنگ و هنر را به دست بیاورد. شهرداری تهران، هم فیلم ساخته و هم مرکز حرفهای تئاتر راه انداخته. انواع جشنوارههای هنری را هم برگزار کرده است. قالیباف سینما آزادی را دوباره احیا کرد و دل سینماییها را بهدست آورد و علاوهبر آن پردیسهای سینمایی و فرهنگی مجهز را در شمال و جنوب تهران برپا کرد و سرانه فرهنگی تهران را تغییر داد، اما همه این اقدامها نتوانست ضعفهای حوزه فرهنگ را بپوشاند. شهرداری تهران در این سالها بسیاری از خانههای تاریخی را در خلأ بیپولی میراثفرهنگی خریداری و تبدیل به فضاهای فرهنگی کرد، اما از سویی دیگر بسیاری از خانههای تاریخی منطقه ١٢ را به نام خانههای مسئلهدار و خوابگاهشده تخریب کرد.
روی دیوارهای شهر نقاشیهای زیبایی کشید، اما بهدلیل همان نقاشیها از او انتقاد شد. مجسمههای گم شده را پیدا نکرد، اما در عوض سمپوزیوم مجسمهسازی به راه انداخت و در اقدامی یکباره تصاویر آثار تاریخی تهران را در قالب پروژهای به نام «نگارخانهای به وسعت یک شهر» به رخ تهران کشید که واکنشهایی متفاوت به دنبال داشت. میتوان گفت شهردار تهران در حوزه فرهنگی، ایدهها و برنامههای خوبی داشت، اما در این عرصه هم بهدلیل نداشتن یک مدیر قابل که بتواند زیرمجموعههایی نظیر سازمان فرهنگی و هنری را مدیریت و کنترل کند، با اجرائی نهچندان مناسب مواجه شد. قالیباف بهدلیل بسیاری از اقدامهای یادشده، در نگاه هنرمندان عرصههای مختلف، قابل احترام و توانمند یا مورد انتقاد است، اما مسئله اینجاست که در این یک دهه بهواسطه پروژههای متعدد و پولی که در اختیار شهرداری تهران است، به گفته مسجدجامعی بسیاری از هنرمندان ترجیح میدهند از این خوان نعمت پهنشده تا زمانی که هست نهایت استفاده را ببرند.
یکی از حوزههایی که شهردار تهران و مدیران او و البته اعضای شورای شهر عملکرد قابلدفاعی در آن نداشتهاند، مجوزهای تغییر کاربری باغهای تهران است. روند تغییر کاربری باغهای تهران آنقدر بیحدوحصر شد که صدای اعتراض مقام معظم رهبری را هم بلند کرد و ایشان در جلسه مشترک با شورا و شهرداری علاوه بر اعتراض به روند ساختوساز و معماری در تهران، نگرانی خود درباره ازبینرفتن باغهای تهران را اعلام و خواستار رسیدگی مستقیم شدند، اما متأسفانه از این دستور زمان زیادی گذشته و شهردار و مدیرانش هنوز پولی برای خرید باغهای شهر تهران بهدست نیاوردهاند.
در همه این سالها عملکرد کمیسیون ماده ٧ و میزان باغهایی که تبدیل شدند، هیچگاه اعلام نشده و جزء آمار محرمانه بوده است. آنهایی که به این آمار دسترسی داشتند هم در این سالها یا سکوت میکردند یا اگر صدای اعتراضشان بلند میشد به نتیجهای نمیرسید، اما آنچه واقعی است و هیچگاه تکذیب نمیشود اخبار تخریب باغها و درختان آنهاست.
قالیباف میداند حرفزدن مسئولیت داردشهردار تهران در یک دهه اخیر فقط دو بار نشست خبری داشته است. به نظر میرسد از دیدگاه قالیباف، رسانههای در اختیارش کفاف نیازهای او را میدهد.
شهردار تهران در این ١٠ سال و بهویژه در سالهای منتهی به انتخابات، از این روند رضایت داشته، چراکه اصرار دارد همچنان با همین فرمان پیش برود. او در حرفهایش همیشه دو نکته برای گفتن دارد و برخلاف بسیاری از مدیران عادت به تخریب کلامی ندارد. قالیباف خوب میداند حرفزدن مسئولیت دارد و به همین دلیل در بسیاری از امور سکوتکردن یا خلاصه و مبهم حرفزدن را انتخاب میکند. او در این سالها ترجیح میدهد در حلقه مردم، محافظان و معدودی خبرنگار همیشه حاضر باشد یا افتتاحها را شسته و رفته و بدون اطلاع همه خبرنگاران برگزار کند.
میگویند هرکسی که به بهشت میرود، دیگر از آن بازنمیگردد؛ حالا مسیر بهشت برای قالیباف و همراهانش حداقل در این ١٠ سال بدون برگشت بوده است و با برداشت و تفسیری که مجلس شورای اسلامی، شورای شهر تهران و سایر ارگانهای نظارتی و تقنینی از قانون درباره بیش از دو دوره متوالی شهرداربودن، داشتهاند، میتوان اینگونه برداشت کرد که این سکوت قانون میتواند بیش از سه دوره هم تفسیر شود و با این روند دیگر نمیتوان برای پایان حضور قالیباف در شهرداری تهران زمانی را تعیین کرد، مگر اینکه او خودش بخواهد از بهشت بیرون برود.