رؤیاهای مهندس سبزی فروش

سعی می‌کند هر روز اینجا بیاید حتی فصل امتحاناتش. گاهی همکلاسی‌هایش هم کمکش می‌کنند تا از درسش عقب نیفتد. یکبار به خاطر امتحانش همه سبزیهایش را همکلاسی‌هایش خریدند.
کد خبر: ۵۵۸۱۷۷
|
۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۴ 03 January 2016
|
14518 بازدید
|
کار هر صبحش همین است؛ سبزی‌های تر و تازه را روی هم می‌چیند توی یک گاری چوبی. کنار پیاده‌رو چسبیده به دیوار پارک. پاتوقش همیشه اینجاست. همان صبح بیشتر سبزی‌ها فروش می‌رود. گاهی هم تمامش. همه نوع سبزی هم می‌آورد. از سبزی خوردن گرفته تا پلو و قرمه و آش. سبزیهایش آنقدر تازه و تمیزند که هر رهگذری را به وسوسه می‌اندازد برای خریدن. بیشتر مشتری‌هایش زنانی هستند که صبح‌ها برای ورزش به پارک می‌روند.

ایران در ادامه گزارش نوشت: نامش محمد رضاست. جوان است و سن و سالش هم  کم است. لهجه شیرین کردی دارد. می‌پرسم سبزی دستی چند؟ می‌گوید 200 تومان. مشغول انتخاب سبزی می‌شوم تقریباً بیشتر سبزیهایش به فروش رفته. می‌پرسم چند وقت است اینجا می‌آید؟ می‌گوید: «ازمهرماه امسال برای ادامه تحصیلم در دانشگاه به تهران آمدم.» دانشجوی رشته مهندسی برق یکی از دانشگاه‌های دولتی است. اهل یکی از روستاهای اطراف بیجار است و در خوابگاه زندگی می‌کند.

باز هم مشتری می‌آید. سفارش سبزی آش می‌دهد برای روز بعد. تقریباً مشتریهایش او را می‌شناسند. بعضی‌ها هم پای ثابت سبزی‌هایش هستند. کافی‌است یک روز نیاید، همه سراغش را می‌گیرند. اکثر سبزی فروش‌ها خودشان در خانه سبزی پاک می‌کنند و دسته می‌کنند. می‌پرسم مگر می‌تواند در خوابگاه سبزی پاک کند و بسته‌بندی کند. می‌گوید:«زنی که نزدیک خوابگاه‌مان زندگی می‌کند این کار را می‌کند. صبح زود سبزی‌ها را می‌خرم و می‌برم و او هم خیلی زود پاک می‌کند و دخترش هم دور سبزیها نخ می‌بندد. شوهرش توی تصادف خانه نشین شده و او هم مجبور است خرج خانواده را بدهد.» وقتی حرف درآمد می‌شود. خدا را شکر می‌کند. روزی 30 الی 40 هزار تومان درآمد دارد. گاهی هم بیشتر. اما بیشتر از دستمزد زن به او پول می‌دهد. اعتقاد دارد اگر دست کسی را بگیرد خدا هم دست او را می‌گیرد. بیشتر پولش را صرف خرید کتاب می‌کند گاهی هم پس اندازش را برای مادرش می‌فرستد. 

همه همکلاسی‌هایش می‌دانند که او سبزی می‌فروشد. از این مسأله ناراحت نیست. تازه از کارش رضایت هم دارد. می‌گوید:« کار که عار نیست. خوشحالم که از راه حلال زندگی می‌گذرانم.»
قدر کارش را می‌داند. «آن موقع‌ها در روستا بسختی درس می‌خواندم. گاهی برای نوشتن و تمرین معادله‌های ریاضی حتی کاغذ نداشتیم. هر روز به تنها مغازه روستای‌مان می‌رفتم و کارتن‌های خالی اجناس را می‌گرفتم و روی همان‌ها تمرین می‌کردم و مشق می‌نوشتم. تازه مسافت خانه ما به مدرسه هم خیلی زیاد بود. روستای ما مدرسه هم نداشت. باید کیلومترها راه می‌رفتیم تا به مدرسه برسیم. فصل سرما هم مصیبتی بود. برف و باران هم جای خود را داشت. روزهای برفی مجبور بودیم خانه بمانیم و خودمان درس بخوانیم.

خیلی از همکلاسی‌هایم به خاطر دوری مدرسه، ترک تحصیل کردند. خیلی‌ها هم مجبور شدند برای کار به شهرهای بزرگ بروند یا اینکه کنار پدرانشان کار کنند. در روستای ما خانواده‌ها زیاد به درس فرزندانشان اهمیت نمی‌دهند. می‌گویند مگر آنها که خواندند کجا را گرفتند. باز پسرها اقبال بیشتری برای درس خواندن دارند تا دخترها. البته حالا که به کمک خیرین شهر بیجار بنای یک مدرسه در روستای‌مان گذاشته شده، حتماً بچه‌های بیشتری باسواد می‌شوند.»

وقتی یاد آن روزها می‌افتد، بغض می‌کند. پدرش کشاورزی می‌کرده. برادرانش همه کشاورزند و هیچ کدام تحصیل نکرده‌اند. اوایل هم با درس خواندنش مخالف بوده‌اند. اما وقتی سر زمین رفته و در کارها به برادران و پدرش کمک کرده آنها هم دیگر با درس خواندنش مخالفتی نکرده‌اند.

حالا که مهندسی برق قبول شده خانواده‌اش خیلی خوشحالند: «در روستای‌مان فقط من مهندسی برق قبول شدم. از همان موقع همه مرا مهندس صدا می‌زنند. خوشم می‌آید خستگی آن روزها از تنم می‌رود. خیلی سخت بود. اما ارزشش را داشت. حالا پدرم به من خیلی افتخار می‌کند. روزی که فهمید اسمم در روزنامه آمده کلی گریه کرد. البته از خوشحالی‌اش بود.»

سعی می‌کند هر روز اینجا بیاید حتی فصل امتحاناتش. گاهی همکلاسی‌هایش هم کمکش می‌کنند تا از درسش عقب نیفتد. یکبار به خاطر امتحانش همه سبزیهایش را همکلاسی‌هایش خریدند.

حتماً امیدش به روزی است که با دوستانش در یک سازمان یا حتی یک دفتر مهندسی کار کند. حتماً فکر می‌کند کاسبی یک مهندس برق کجا و یک سبزی فروش کجا؟ اما او می‌خواهد بر خلاف خیلی‌ها که برای درس خواندن به تهران آمدند و دیگر برنگشتند، به روستای‌شان برگردد. می‌خواهد در کنار آبادانی روستایش معلم کودکانی باشد که آینده‌ای روشن در انتظارشان است. معلمی که گاهی خاطرات روزهای سبزی فروشی‌اش را مرور خواهد کرد.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۹
انتشار یافته: ۲۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
احسنت به غیرتش
پعضی از پسرها در تهران زندگی میکنند عرضه ندارند پول توجیبی را تا اخر ماه حفظ کنند؟
پاسخ ها
نادین
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۳۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
تو از از زندگی توتهران چی میدونی که اینو میگی کرایه ماشین مصافت بسیار دور ترافیک خونه 50متری مستاجری تو آپارتمانهای 20 واحدی پدر کارمند مادر بیمار غذاها و میوه های غیر طبیعی گرانی گرانی گرانی
مهدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
خوبه با گرفتن مدرک هم زیاد کارش به جایی نمیرسه همین سبزیفروختن خوبه
منم با داشتن ارشد شیمی فیزیک معتبر دارم نقلای یه مغازه میکنم
من میتونم همین الانم راهی اونو اب شم اما اینطرف مشکل دارم ذهنم درگیر اینطرفه که بعد من چی میکنن
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
بعد تو هیچ اتفاقی نمی افته اگه می تونی بری حتما برو
حمید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
با سلام
لطفا نشانی محل کار یا شماره تلفن ایشان را به آدرس ایمیل اینجانب بفرستید.
با تشکر.
یک انسان
رها
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
خدا قوت
عبدالله
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
آفرین به غیرت و شرافتت برادرم . قطعا این شخص قدر زندگی و درس و کلاس و دانشگاه را میداند و در زندگی موفق خواهد شد . ان شاالله
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۲۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
آفرین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
باسلام فکر کنم خیلی وقته که اسامی قبول شدگان کنکور رو دیگه تو روزنامه چاپ نمی کنن.بلکه تو سایت سنجش می زنن.این داستان شما دیگر نخ نما شده است.یاد داستان های دهه 50 و 60 می افتم که معلمان سر کلاس برای ما تعریف میکرد.یادش بخیر.بالاخره حس نوستالژیک همه رو زنده کردی تابی جون.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
آفرین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
خدا پشت و پناهش باشه،‌ بعضي از مردهاي اطرافم رو مي‌شناسم كه بايد از اين آدم ياد بگيرند و از خودشون خجالت بكشند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
آفرین به غیرت این جوان
ولی آخه الان که دیگه اسامی قبول شدگان با روزنامه اعلام نمیشه.
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
به نظر شما رژیم اسراییل به توافقنامه آتش بس با لبنان پایبند می ماند؟