قطع روابط دیپلماتیک عربستان با ایران را باید جدیدترین تکه از پازلی دانست که از زمان روی کار آمدن هیأت حاکمه جدید سعودی، توسط ملک سلمان و یارانش در سطح منطقه چیده شده و هر تکه از آن، طرحی از یک تنش و منازعه در سطح منطقه را بر خود دارد. در این میان، بررسی این نکته ضروری است که این اقدام جدید سعودی ها، دقیقاً با چه اهدافی و در کدام راستا انجام گرفته است؟
به گزارش «تابناک»، عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان سعودی، شب گذشته در اظهاراتی رسما از قطع روابط دیپلماتیک ریاض با تهران و تعیین مهلت برای دیپلمات های ایرانی جهت ترک خاک عربستان سخن گفت. به این ترتیب، گمانه هایی که از زمان اعلام خبر اعدام شیخ نمر درباره قطع روابط ایران و عربستان مطرح می شد، به حقیقت پیوست.
این تصمیم دولت عربستان، با ادعای عدم امنیت کادر دیپلماتیک این کشور در ایران صورت گرفته و تنها به حوزه سیاسی نیز محدود نشده، زیرا همزمان، وزارت تجارت این کشور نیز دستور ممنوعیت کالاهای ایرانی را صادر کرد. به این ترتیب، چنین به نظر می رسد که اعلام خبر قطع روابط دیپلماتیک، تازه آغاز روندی از دامن زده شده به تنش های موجود میان دو طرف، از سوی سعودی هاست.
اما برای تحلیل دقیق تر عوامل این تصمیم از سوی عربستان، باید بازه زمانی بررسی را از یکی دو روز گذشته و موضوع واکنش ها به اعدام شیخ نمر فراتر برده و بار دیگر به سیاست هایی بنگریم که از زمان روی کار آمدن ملک سلمان، پادشاه جدید عربستان سعودی، در این کشور در دستور کار قرار گرفته است.
از همان روزهای نخست روی کار آمدن سلمان، بسیاری از ناظران و تحلیلگران ضمن اشاره به تفاوت رویکردهای این هیأت حاکمه جدید با مقامات سابق سعودی، به افراطی بودن نگرش این گروه جدید اشاره کرده و پیش بینی می کردند که سیاست خارجی عربستان، روندی از تهاجمی شدن را تجربه کند. همزمان، این موضوع مورد اشاره قرار می گرفت که حاکمان جدید عربستان، دیدگاهی به شدت فرقه گرایانه داشته و بر جلوگیری از توسعه نفوذ شیعیان در منطقه، به ویژه جمهوری اسلامی ایران تأکید دارند.
در همین راستا، روزنامه لبنانی «السفیر» در تحلیلی که اندکی پس از به قدرت رسیدن سلمان منتشر کرد، نوشت که هدف هیأت حاکمه جدید، متحد شدن با کشورهای سنی منطقه، به ویژه ترکیه و مصر به منظور وارد شدن به تقابلی مستقیم و آشکار با ایران است. به عبارت دیگر، چنین بیان می شد که سعودی ها قصد دارند دست به تشکیل ائتلافی بزنند که نوک پیکان آن، متوجه ایران و نفوذ ایران در سطح منطقه باشد.
تحولات ماه های بعد به سرعت نشان داد که این تحلیل، به هیچ وجه نادرست نبوده است. در این راستا، عربستان در رویکردی مرحله به مرحله، ابتدا خود را مستقیم و سخت افزاری وارد حوزه های نفوذ ایران در منطقه کرد و از سوی دیگر، به روند تقابل دیپلماتیک خود با ایران شدت بخشید. از جنبه نخست، عربستان اقدام به حمله نظامی به یمن کرده و حمایت خود از معارضین و تروریست های سوری را نیز تشدید کرد. از جنبه دوم نیز تلاش های لابی گرانه سعودی ها برای جلوگیری از دستیابی ایران و گروه 1+5 به توافق هسته ای – که عربستان آن را به سبب بهبود روابط ایران با غرب، تهدیدی برای خود می داند – شدت بیشتری گرفت.
بر این اساس، به نظر می رسید هدف سعودی ها این بود که تدریجی و سنگر به سنگر، به تقابل با ایران در سطح منطقه پرداخته و در نهایت، این تقابل را به اوج خود برسانند. در این صورت بود که آن ها می توانستند ایران را به زعم خود در سطح منطقه منزوی کرده و به اهداف خود دست پیدا کنند.
با این حال، در عرصه عمل، اوضاع آن گونه که سعودی ها انتظار داشتند پیش نرفت. از یک سو عملیات نظامی نه ماهه نیروهای ائتلاف تحت رهبری عربستان در یمن، نتوانست سبب شکست نیروهای مردمی این کشور و جنبش انصارالله شود و از سوی دیگر، جهانی شدن تهدید تروریستی داعش سبب شد نه تنها کشورهای غربی در موضوع سوریه در مسیری کاملاً متفاوت با آنچه عربستان انتظار داشت قرار بگیرند، بلکه به انتقاد از انفعال ریاض در مقابله با تهدید تروریسم و حتی تقویت آن نیز بپردازند.
در چنین شرایطی، از یکی دو ماه پیش عربستان تلاش کرد، با پیگیری یک راهبرد دو وجهی، از یک سو اقدام به تقویت ائتلاف های مدنظر خود در سطح منطقه کرده و از سوی دیگر، عامدانه در آتش منازعاتی در منطقه بدمد که نتیجه آن، جلوگیری از به ثابت رسیدن اوضاع در خاورمیانه و جلوگیری از برقراری آرامشی باشد که به هیچ وجه به نفع عربستان نیست.
به این ترتیب، سعودی ها همزمان با تلاش های پیگیر خود برای تحکیم اتحاد با ترکیه – که به تشکیل یک «شورای همکاری استراتژیک» میان طرفین انجامید – ناگهان ایجاد یک ائتلاف به اصطلاح ضد تروریستی کشورهای اسلامی را اعلام کرد که کشورهایی چون ایران و عراق در آن جایی نداشتند. از سوی دیگر، سعودی ها سعی کردند دست بر نقاطی حساس بگذارند که واقف اند سبب تشدید تنش ها در منطقه می شود.
بر این اساس، اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه عربستانی، به منزله فشردن دکمه انفجار بمبی بود که طی ماه های اخیر به دست سعودی ها در سطح منطقه ساخته شده بود و اکنون مقامات سعودی سرمست از این انفجار، در تلاش برای بهره برداری از بی ثبات شدن هرچه بیشتر اوضاع در منطقه هستند. سعودی ها آگاه بودند که اعدام شیخ نمر، واکنش هایی شدید را به ویژه در ایران برخواهد انگیخت و در همین راستا، در شرایط کنونی، این اقدام را انجام دادند تا فشار را بر ایران در عرصه بین المللی افزایش دهند.
در این راستا، بروز برخی واکنش های بیش از حد احساسی مردم در ایران از یک سو و تحرکات و تحریکات عوامل عربستان از سوی دیگر، سبب شد عربستان به خواسته خود رسیده و بهانه ای پیدا کند تا با بهره گیری از آن، به القای این نکته بپردازد که ایران محلی امن برای دیپلمات ها و کشوری قابل اعتماد برای پیگیری روابط دیپلماتیک نیست. این در حالی است همان شب گذشته و بلافاصله پس از اظهارات جبیر، حسین امر عبداللهیان، معاون وزیر خارجه ایران بر پوچ بودن این ادعای سعودی ها و وجود امنیت کامل در ایران برای دیپلمات های خارجی تأکید کرد.
به هر حال، اکنون شاهد تحقق آن چیزی هستیم که تحلیلگران از ابتدای روی کار آمدن سلمان به آن اشاره می کردند؛ یعنی تلاش برای متحد کردن کشورهای سنی منطقه علیه ایران و دامن زدن به آتش اختلافات میان شیعه و سنی جهت بهره برداری سیاسی در داخل و نیز – مهمتر از آن – جلوگیری از اوج گیری بیش از پیش جایگاه منطقه ای ایران در دوره «پسا برجام».
در همین راستا، نه تنها پس از وقایع رخ داده در سفارت عربستان، دولت های همسو با ریاض، از جمله امارات و اردن اقدام به اعتراض به ایران کردند، بلکه اکنون نیز خبر می رسد که سعودی ها رایزنی خود را با کشورهای چون بحرین و امارات آغاز کرده اند تا این کشورها نیز اقدام به قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران کنند. به این ترتیب، ریاض با انفجار بمب دست ساز خود، کشورهای منطقه را در انتخابی میان خود و ایران قرار داده تا از این طریق، ایده دیرپای خود برای ضربه زدن به ایران را پیگیری کند.