محمد ماکویی: شاید برای شما هم "اتفاق" افتاده باشد که ماجرای منسوب به "دکتر شریعتی" را در باره "حسین پناهی" شنیده باشید!
این نیز محتمل است که رویدادی که تا امروز گمان می کردید برای "مالک اشتر" افتاده را منبعد در باره "کوروش کبیر" بگیرید!(بر عکس این اتفاق هم بسیار محتمل است که بیفتد!)
وقوع چنین اتفاقاتی را می توان زاییده دو احتمال زیر دانست:الف-راوی "ماجرا" حافظه اسمی ضعیفی دارد و در بیان "اتفاق" اسامی را فراموش می کند.او برای اینکه اتفاق را "مهم" و "باور پذیر" جلوه دهد , قادر به استفاده از اسامی آدم های معمولی و دم دستی جامعه امروز یا دیروز نیست.به این ترتیب است که در بیان "ماجرا" پای آدم های سرشناسی که روحشان هم از "پیشامد" خبر ندارد به قضیه باز می شود!
ب-ما در زندگی با آدم های مختلفی از طیف های گوناگون فرهنگی,ورزشی,سیاسی,مذهبی,اقتصادی,اجتماعی و غیره روبرو می شویم که به علت تعصب , هیچ رقمه؟! زیر بار نمی روند که فلان "اتفاق" برای بهمان کس "پیشامد" کرده باشد!در مواجهه با چنین افرادی است که راوی با فرضیه "اسم که مهم نیست!" دست به تغییر اسامی زده و ماجرا را آنطور که به مذاق شنونده,بیننده و یا خواننده خوشایند باشد, برای او به تصویر می کشد تا دست کم پیام اخلاقی مورد نظر خویش را بخوبی و بی کم و کاست مخابره کرده باشد!
جالب این است که گاه راوی در نیمه راه تعریف یک ماجرای تاریخی ,مابقی آن را فراموش می کند و وادار می شود با بهره گیری از قوه تخیل,به "اتفاق" , سر و شکلی جدید داده و سر و ته آن را یک جور دیگر هم بیاورد!
ممکن است گفته شود که این چیزها که مهم نیست!در پاسخ باید گفت که این چیزها فقط وقتی مهم نیست که به تحریف تاریخی روی داده در سریال "معمای شاه" به دیده اغماض نگاه کنیم و این چیزها تنها هنگامی بی اهمیت است که برایمان اصلا و ابدا مهم نباشد که در طول تاریخ برای اولین بار در یک انیمیشن ایرانی,"رستم و سهراب" به سلیقه کس دیگری جز فردوسی بزرگ عازم رزمگاه شده اند!