مرگ، آن هم برای دانش آموزانی که در ابتدای راه زندگی هستند، به خودی خود آن قدر تلخ هست که هضم ناپذیر باشد، چه برسد که از نوع غیر عادی هم باشد، ولی آیا مسئولان هم این گونه فکر میکنند؟
به گزارش «تابناک»، در سومین روز ماه جاری، سیزدهمین خودکشیِ دانش آموزان طی سال جاری به وقوع پیوست؛ این بار در سرویس بهداشتی مدرسهای در کرمانشاه، با یکی از همان شیوههای قدیمی پایان دادن به حیات، یعنی به دار آویختن. به این صورت که دانش آموز پایه هشتم، قبل از زنگ تفریح از معلم اجازه گرفته و راهی سرویس بهداشتی میشود تا دقایقی بعد پیکر بیجانش توسط دیگر دانش آموزان کشف شده و مصیبت کامل شود.
این اتفاق برای سیزدهمین بار است که در سال ۹۴، جامعه دانش آموزی کشور را شوک زده میکند و پیشتر، به شیوههای گاه متفاوت، دوازده بار دیگر در سال جاری به ثبت رسیده است. از این روی، میتوان آن را یک تراژدی بزرگ خواند و از تکرار مکررش، نگران شد.
تراژدی تلخی که در پنج شش ماه (بیاحتساب تعطیلات تابستانی مدارس) سیزده دانش آموز بیجان شده با خودکشی روی دست مسئولان آموزش و پرورش گذاشته است؛ به این صورت که ۹ تایشان خود را حلقآویز کردهاند، سه نفر از ارتفاعی (سقف خانه، پل عابر پیاده و...) به پایین پریدهاند و یک نفر با سلاح گرم جان خود را گرفته است.
همه اینها در حالی است که شمار دانش آموزان خودکشی کرده، بسیار بیشتر از سیزده تنی است که با این اقدام به زندگی خود پایان دادهاند؛ آماری که هیچ کجا به ثبت نمیرسد و طبعا نگرانیها در این خصوص را افزایش نمیدهد؛ اما نمیتوان منکرش شد.
برای دیدن تصویر در ابعاد بزرگتر، روی آن کلیک نمایید
این را میشود از آمار به ثبت رسیده خودکشی در کشورمان دریافت که حکایت از ۶۰ خودکشی ناموفق به ازای هر خودکشی موفق دارد؛ آماری که با تکیه بر آن، میتوان نتیجه گرفت به ازای سیزده دانش آموز جان باخته در یک سال اخیر، دست کم هفتصد هشتصد دانش آموز دیگر خودکشی نافرجام را تجربه کردهاند.
آماری دهشتناکی که با توجه به شرایط سنی دانش آموزان و تأثیرگذاری شدیدی که در این سن و سال روی یکدیگر دارند، حکایت از در کمین بودن خطری بسیار بزرگ برای آموزان دارد و مجابمان میکند که مسئولان را مخاطب قرار داده و اقداماتشان در جهت مقابله با این موج بزرگ منفی را مورد پرسش قرار دهیم.
البته این آمار، صرفا عدد و رقمهای مندرج روی کاغذ نیستند، بلکه قابلیت راستی آزمایی نیز دارند، به گونهای که گزارش میدانی درج شده در یکی از روزنامه ها، حکایت از نگرانی برخی معلمان و اولیای مدارس از وقوع این حوادث شوم در مجموعه دانش آموزانشان دارد؛ نگرانی که هرچند جا دارد از آن تقدیر شود، به هیچ عنوان کافی نیست، چون به پروسهای در راستای پیشگیری از خودکشی دانش آموزان منتج نشده و نمیشود.
این را میشود از سخنان معلم ورزشی دریافت که میگوید: «باید تمام حواسم هنگام ساعات ورزش به سرویسهای بهداشتی باشد که مبادا یک غفلت من موجب یک حادثه ناگوار شود» سخنانی تأمل برانگیز که ظاهرا مسئولان آموزش و پرورش، گوشی برای شنیدنشان ندارند و دردناکترین قسمت ماجرا نیز همین جاست.
کافی است به این موضوع دقت کنیم که مشکلات دانش آموزان خودکشی کرده دیده نشده است که اگر این گونه میشد، بیشک میشد از وقوع شمار زیادی از این خودکشیها، جلوگیری کرد؛ رویکردی که حتی پس از وقوع این حوادث شوم هم پی گرفته نمیشود تا از اثرگذاری این اتفاقات ناگوار بر دیگر دانش آموزان جلوگیری و مانع از اپیدمی خودکشی در مدارس دیگر شود.
با این حساب قطعا سخن گفتن از مشکلاتی که نسل فعلی دانش آموزان با آنها مواجهند، آرمانی به نظر میرسد؛ مشکلاتی مانند تک فرزندی و تنهایی بسیاری از دانش آموزان، رواج سرگرمیهای آنلاین که این نسلِ تنها را بیشتر به انزوا فرو میبرد و از گروه همسالان دور میکند، آپارتمان نشینی، شاغل بودن پدر و مادر، کاهش رفت و آمد با اقوام و بسیاری مشکلات دیگر که همه و همه میتوانند در سوق دادن دانش آموزان به راه بن بست، مؤثر باشند.
و چه تلخ است که حتی ثبت ۱۳ خودکشی منجر به مرگ هم نمیتواند بستر دیده شدن این همه اشکال را فراهم آورد؛ چه در آموزش و پرورش که سال های طولانی است «پرورش» را فراموش کرده و همه تمرکز خود را به بخش «آموزش» معطوف داشته، و چه در دیگر نهادها که وظایفشان در خصوص نوجوانان، از دستور العملها و آیین نامههای صد من یک غاز فراتر نمیرود.