«به اختلاف میان ترکیه و عربستان با ایالات متحده در وضعیت کنونی خاورمیانه توجه کنید. این اختلاف را به خوبی می توان در سوریه مشاهده کرد. ترک ها حمایت های واشنگتن از حزب اتحاد دموکراتیک و واحدهای مدافع خلق را برنمی تابند و عربستان نیز به دلایل مختلف، از جمله حصول و اجرای توافق هسته ای با ایران و مواضع تدافعی ایالات متحده در سوریه، مقامات آمریکایی را ملامت می کند».
به گزارش «تابناک»، پایگاه خبری «میدل ایست آی» با انتشار مطلبی، ضمن بیان مطالب فوق، مدعی شده که اختلاف ترکیه و امریکا در سوریه، کمتر از اختلاف عربستان و آمریکا نیست. در حقیقت، اختلاف آنکارا- واشنگتن در امتداد یک خط موازی از اختلاف ریاض- واشنگتن قرار دارد.
بشیر نافی پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات الجزیره در این مطلب می نویسد:
اوایل فوریه، ریاض آمادگی خود برای مشارکت در یک عملیات زمینی در سوریه و عزم و اراده اش برای افزایش سطح مشارکت خود در حملات هوایی را اعلام کرد. گزارش ها حاکی از آن بوده که ترکیه و عربستان در هماهنگی با یکدیگر، به دنبال اهدافی گسترده تر در سوریه و در عرصه میدانی هستند. با این حال، چنین نقشی از دیدگاه ریاض و آنکارا، مستلزم نوعی پوشش بین المللی است که بهترین پوشش ائتلاف به رهبری ایالات متحده در جنگ با تروریسم است.
به منظور بازی کردن یک نقش بزرگتر توسط ترکیه و عربستان، این دو کشور نیازمند به دست آوردن همکاری و حمایت واشنگتن هستند. با وجود اینکه امریکا ظاهرا از طرح های ترکیه و عربستان برای حضور نظامی در سوریه استقبال کرد، اما هیچ نشانه ای از رضایت آمریکا در این رابطه نمی توان مشاهده کرد. برعکس، ایالات متحده به محض بمباران مواضع کردها در سوریه توسط ترکیه، نسبت به آن واکنش منفی نشان داد و خواهان خویشتن داری ترک ها شد.
بدون شک این پرسش در ذهن بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران وجود دارد که چه انگیزه ای از سوی ایالات متحده در سیاست های خود در قبال عربستان و ترکیه دنبال می شود؟ چگونه می توان سکوت واشنگتن و یا بی تفاوتی آن را در قبال حضور مستقیم و گسترده ایران و روسیه را تفسیر کرد و این تفسیر در تردید و اضطراب واشنگتن در مداخله احتمالی ترکیه و عربستان در سوریه چگونه خواهد بود؟
پیش از این، نایجل اینکستر، مدیر تهدیدات فراملی و خطر سیاسی در مؤسسه بین المللی «مطالعات استراتژیک» گفته بود: «عربستان سعودی و آمریکا هم اختلافات زیادی در ماجرای سوریه با هم دارند. آمریکا نمیخواهد خونریزی به حدی در این کشور گسترده شود که دیگر اعتباری برای مخالفان اسد نماند؛ اما عربستان شیوههای خود را در این خصوص دنبال میکند و به این دلیل به دنبال متناسب کردن قدرت تاثیر گذاری ایران و عربستان در منطقه است».
عقب نشینی از خاورمیانه
ما با عقب نشینی نسبی ایالات متحده از خاورمیانه مواجه هستیم؛ اما این عقب نشینی نه با شروع بحران سوریه، بلکه با ورود باراک اوباما به کاخ سفید از 7 سال پیش آغاز شد. چنین سیاستی از سوی اوباما ناشی از سیاست های جرج بوش در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین بود که علاوه بر تحمیل هزینه های جنگی زیاد، موجب تضعیف موقعیت و تصویر ایالات متحده در جهان شده بود؛ علاوه بر این، هزینه های سنگین ناشی از شکست رویکرد ایالات متحده در برخورد با مسائل و بحران های خاورمیانه و سلطه قابل توجه چین بر اقیانوس آرام نیز در این نوع از سیاست های اوباما نقش مهمی داشته اند.
به طور کلی، این اولین بار نیست که ایالات متحده از علایقش در یک بخشی از جهان و به نفع توجه به مناطق دیگر جهان عقب نشینی می کند. این اولین بار نیست که واشنگتن به دنبال سیاست هدایت بحران ها و حفظ نوعی از سقف برای نقش بازیگران در این بحران ها بدون تعریف نقش مستقیم برای خودش است.
عقب نشینی نسبی به معنای خروج کامل نیست. به معنای واگذاری نقش برقراری توازن قدرت بدون دخالت مستقیم هم نیست. شاید در اینجا باید توجه کرد که واشنگتن هرگز تا پیش از حمله ژاپنی ها به پرل هاربر، به عنوان یکی از طرفین درگیر وارد درگیری مستقیم نشد. با این حال، در سراسر سال های ابتدایی جنگ مواظب یک پیروزی نهایی از سوی آلمان نازی علیه متفقین بود. این بدان معناست که یک عقب نشینی نسبی از یک منطقه معین در جهان، به معنای فقدان یک چشم انداز استراتژیک از سوی آمریکا در مناطقی که باید بدان توجه شود، نیست.
نشانه های اولیه ای وجود دارد که شاید با گذر زمان، مشخص شود که ایالات متحده قصد برقراری یک توازن میان شیعه و سنی در خاورمیانه را دارد. شاید بتوان گفت که این چشم انداز استراتژیک ایالات متحده در طول دو دهه گذشته شکل گرفته است و برای دولت اوباما عجیب نیست و ارتباطی نیز به سطح روابط آمریکا و ایران ندارد.
واشنگتن عراق را به نیروهای شیعه متحد با ایران تقدیم کرد، نه به این دلیل که طراحان حمله به عراق از گروه های سیاسی شیعه تحت نفوذ ایران در عراق ناآگاه بودند و نه به این دلیل که اشغال عراق را بدون توجه به نفوذ ایران در بخش های مختلف دولت جدید عراق انجام دادند، بلکه به این دلیل که از یک سو دولت بوش قصد ایجاد یک تعادل میان شیعه و سنی در منطقه را داشت و از سوی دیگر، قصد داشت با ایجاد یک «عراق دموکراتیک» به عنوان همسایه ایران و الگو قرار دادن آن، از آن به عنوان فرایندی در تغییر ماهیت حکومت ایران استفاده کند.
با این حال، در حالی که دولت اوباما هدف نخست یعنی جوهر استراتژی برقراری توازن فرقه ای سیاسی در خاورمیانه را حفظ کرده است، هدف دوم یعنی تغییر نظام ایران پس از توافق هسته ای اهمیت کمتری یافته است. از آنجایی که ایالات متحده تلاش های ملموسی به منظور حفظ رژیم فرقه ای در عراق انجام داده است، هیچ نشانه ای از دخالت ایران در سوریه پیدا نکرد.
بازی در هر دو طرفدر یک دوره ای که فضای در حال گسترشی برای قدرت های منطقه ای برای ایفای نقش در دسترس است، واشنگتن معتقد است که سلطه کامل اهل سنت به رهبری ترکیه یا رهبری مشترک ترکیه و عربستان، نفوذ ایالات متحده در منطقه را تضعیف خواهد کرد؛ با اینکه محدودیت هایی نیز برای ایران ازجمله عدم گسترش نفوذ ایران در خلیج فارس و شبه جزیره عربستان وجود دارد، محدودیت دیگری برای آن چیزی که نیروهای سنی می خواهند، یعنی پیروزی در میدان نبرد سوریه و عراق نیز وجود دارد.
این یک سیاست فرقه گرایانه است؛ با این حال، ایالات متحده آغازگر منازعات فرقه ای نبوده است و کاخ سفید تنها به دنبال بهره برداری از این منازعات و گسترش نفوذ خود در منطقه بوده است. به طور مشابهی نیز ایالات متحده منازعه ای میان هندوها و مسلمانان در شبه قاره هند ایجاد نکرد.
واشنگتن در قبال مداخله روسیه در سوریه و همکاری خود با شبه نظامیان کرد سکوت کرد که این سکوت در چارچوب استراتژی بزرگتری به نام برقراری تعادل شیعه و سنی در منطقه قابل ارزیابی است. واقعیت مهم اینکه سیاست توازن فرقه ای نمی تواند صلح و ثبات به ارمغان آورد و در عوض تنش های منطقه ای را افزایش خواهد داد.
به طور کلی،هرچند استراتژی آمریکاییها در عراق شفاف تر به نظر می رسد، در سوریه پیچیده به نظر می آید. ایالات متحده استراتژی در پیش گرفته که بر نگه داشتن توازن قدرت متمرکز است. این گونه رویکردها همواره پیچیده است، چون در آن، هدف نه پشتیبانی از یک قدرت بخصوص، بلکه نگه داشتن نوعی توازن میان چند قدرت است.
استراتژی ایالات متحده در سوریه چنان پیچیده است که نمیتوان آن را به روشنی بیان کرد. ماهیت این گونه استراتژی است که نه تنها ایالات متحده را از مداخلهی گسترده و مستقیم در سوریه بازمی دارد، بلکه در عوض، آن را متعهد به برقراری توازن قدرت می کند. در همین راستاست که ایالات متحده میتواند در مواردی با ایران مخالفت کند و در مواردی نیز دست ایران برای پیگیری اقدامات خود را باز نگه دارد و از سوی دیگر می تواند ضمن تشویق عربستان و ترکیه به کمک به مخالفان نظام سوریه، از کردها در مقابل ترکیه نیز حمایت کند و منتقد برخی سیاست های عربستان نیز باشد.