بالاخره انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری پس از ماه ها گمانه زنی سیاسی و پیش بینی ها و پیش گویی های برخی چهره های سیاسی و فعالان رسانه ای به پایان رسید و نتیجه ی نحوه ی ورود نمایندگان اکثر استان های کشور به مجلس شورای اسلامی مشخص شد.
در این میان آنچه جالب به نظر می رسد تلاش هر دو گروه اصولگرا و اصلاح طلب برای اثبات پیروزی در انتخابات است. این امر تا به آنجا پیش رفته است که در روزهای اخیر اگر نگاهی به رسانه های اصولگرا بیندازید احساس می کنید اصولگرایان بدون تردید فاتح انتخابات شده اند و اگر در همان لحظه نیم نگاهی هم به رسانه های اصلاح طلب بیندازید شک نخواهید کرد که ظاهرا اصلاح طلبان فاتح اصلی انتخابات شده اند. در این میان به صورت منطقی این سوال در ذهن مخاطب شکل می گیرد که بالاخره پیروز واقعی میدان انتخابات کدام گروه است؟ چنانچه بر اساس گزارش یکی از رسانه های اصولگرا، اصولگرایان با 93 نامزد نسبت به اصلاحطلبان با 86 نامزد پیشتاز ورود به بهارستان بودهاند، در این بین نامزدهای اعتدالگرا 8 کرسی و مستقلها 34 کرسی در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی بهدست آوردند. در مقابل یکی از رسانه های اصلاح طلب آمار ورود اصولگرایان و اصلاح طلبان به مجلس را اینگونه تحلیل می کند که اصلاح طلبان با 83 کرسی پیشتاز هستند. اصولگرایان با 78 کرسی در رتبه ی دوم قرار دارند. مستقلین 60 کرسی را از آن خود کرده اند، اقلیت های دینی 5 کرسی را به دست آورده اند و نتیجه ی 64 کرسی در دور دوم انتخابات در اردیبهشت ماه سال آینده مشخص خواهد شد.
بنابراین برای دستیابی به حقیقت امر لازم است انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی به صورت علمی تحلیل شود تا بتوانیم به این سوال مهم پاسخ دهیم که هر یک از گروه های سیاسی چه سهمی از مجلس آینده دارند و مجلس آینده چه تفاوت هایی با مجالس گذشته دارد؟
برای پاسخگویی به این سوال مایلم ابتدا از تحلیل آرای شهر تهران شروع کنم که ظاهرا به مسئله ای بسیار مهم در انتخابات سال 94 تبدیل شده است. اولین انتخاب مردم تهران دکتر محمد رضا عارف با رای ۱۶۰۸۹۲۶ نفر از مردم تهران از میان ۳.۲۴۶.۹۹۱ رای است. این آمار بیانگر آن است که اولین راه یافته به مجلس دهم تنها 49 درصد آرای صحیح را به خود اختصاص داده است و آخرین نفر از راه یافتگان لیست امید تنها 33 درصد آرای مردم را کسب کرده است. همینجا یک سوال اساسی به ذهن می رسد و آن این است که در خصوص جناب آقای عارف 51 درصد مابقی مردم تهران به چه کسانی رای داده اند و چگونه در حالیکه حداقل 67 درصد مردم تهران به جناب آقای زائی رای نداده اند ایشان نظر مردم تهران را در مجلس شورای اسلامی نمایندگی خواهند کرد؟ ضمن آنکه باید توجه داشته باشیم مبنای این تحلیل آرای صحیح است و اگر آرای غیر صحیح را هم در تحلیل وارد کنیم قطعا درصد مردمی که به جناب آقای عارف و همراهان ایشان رای نداده اند بیشتر خواهد شد. هر چند از نظر قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی قطعا نمایندگان مذکور نماینده ی کل مردم تهران تلقی می شوند اما از منظر تحلیل مطالعات فرهنگی و اجتماعی، احتمالا با یک سوال جدی تر مواجه می شویم و آن این است که بر اساس این آمار واقعا در تهران چه می گذرد؟ طبیعتا قصد نگارنده این نیست که بگوید اصولگرایان برنده ی انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند چرا که واضح است اولین نفر از لیست اصولگرا تنها حدود 30 درصد از آرای مردم را کسب کرده است. بلکه به نظر میرسد هم جریان اصولگرا و هم جریان اصلاح طلب بر اساس تحلیل علمی نتایج انتخابات باید به این مهم توجه کند که با بحران های اساسی در میزان سرمایه ی اجتماعی خود در تهران روبرو است به گونه ای که اکثریت مردم گزینه های دیگری غیر از گزینه های لیست اصلاح طلب و اصولگرا را برای ورود به مجلس انتخاب کرده اند که البته به دلیل فقدان اجماع اکثریت مردم روی گزینه های مطلوب ایشان طبیعتا لیست امید توانسته است به مجلس راه یابد اما این راهیابی نباید باعث شود که طرفداران لیست امید به خود مغرور شوند. چرا که در این صورت دیری نخواهد گذشت که پیروزی امیدوارانه ی امروز به شکست فردا تبدیل خواهد شد. چنانچه ابن خلدون اندیشمند مسلمان معتقد است هر زمان که گروهی از زمامداران امور دچار غرور، خودشیفتگی و راحت طلبی شوند، کمتر کسی پیدا میشود که حاضر باشد برای ایشان فداکاری به خرج دهد و همین امر باعث از بین رفتن عصبیت و روح دلاوری هواداران و در نهایت شکست خواهد شد.
بنابراین لازم است هر دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا برای آینده به گونه ای برنامه ریزی کنند که با استفاده از فرصتهایی که در بخش های مختلف قوای سه گانه و برخی سازمان های عمومی دارند طوری برنامه ریزی کنند که مردم شاهد اقدامات عملی و خدمات صادقانه ی ایشان برای اجرای رهنمودهای مقام معظم رهبری در حوزه های مختلف و رفع معضلات و چالش های کنونی باشند که تنها در این صورت شاهد افزایش سرمایه ی اجتماعی گروه های اصلاح طلب و اصولگرا در نزد مردم خواهیم بود و در غیر اینصورت و در صورت تدام معضلات و مشکلات فعلی از جمله بحران های زیست محیطی، حضور متنوع اجناس قاچاق در بازار ایران و مشکلات ناشی از عدم اشتغال و ازدواج جوانان در آینده ی نه چندان دور شاهد کاهش بیشتر سرمایه های اجتماعی احزاب و گروه های سیاسی در کشور خواهیم بود.
نکته ی دیگری که حتما باید در تحلیل انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی مد نظر قرار گیرد این است که هر چند بر اساس آمار ارائه شده از کاندیداهای راه یافته به دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی، ظاهرا اصولگرایان فاتح انتخابات سایر شهرها و شهرستان های کشور به غیر از تهران هستند اما تعداد کاندیداهای مستقل راه یافته به مجلس هم در نوع خود بی نظیر است و شاید اگر در تهران هم گروه های مستقل به یک ائتلاف سراسری دست میافتند آن وقت بیشترین کرسی های مجلس آتی به افراد مستقل و دور از تحزب گرایی اختصاص پیدا می کرد و چنانچه پیش از این ملاحظه شد بر اساس آمار منتشر شده در رسانه ی وابسته به معاون فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی کاندیداهای مستقل تا این لحظه توانسته اند 60 کرسی مجلس را از آن خود کنند و مابقی نتایج هم طبیعتا در اردیبهشت ماه مشخص خواهد شد. ضمن اینکه در کل اگر نگاهی به آمار ارائه شده در رسانه های اصولگرا یا اصلاح طلب بیندازیم تفاوت تعداد نمایندگان منتخب از جناح اصولگرا یا اصلاح طلب نهایتا بر اساس آمار متفاوت ارائه شده 5 تا 7 نفر خواهد بود که به نظر نمی رسد پیروزی چشم گیری برای هیچ یک از طرفین باشد.
بنابراین باز هم ضرورت دارد هر دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا عینک خوش بینی را از چشم برداشته و به جای آن عینک واقع بینی را به چشم زده و به جای پرداختن به مباحث سیاسی و حزبی به فکر انجام اقدامات عملیاتی برای حل مشکلات کنونی کشور در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشند. در هر صورت غیر از آنچه تا کنون اشاره شد نمی توان نسبت به این موضوع بی توجه بود که انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی از نگاهی دیگر فرصتی استثنایی را برای خدمت صادقانه به مردم فراهم ساخته است و به هیچ وجه نباید از این موضوع غفلت نمود. چرا که امیدواریم این رقابت تنگاتنگ میان گروه های اصلاح طلب، اصولگرا و مستقل باعث شود نمایندگان راه یافته به مجلس شورای اسلامی در راستای نیت خالصانه ای که در خدمت به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی دارند، با هدف افزایش سرمایه های اجتماعی خود و حفظ سبد آرایشان برای دوره های آتی به گونه ای برنامه ریزی کنند که در 2 سال باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری و 4 سال باقی مانده تا انتخابات مجلس شورای اسلامی مجموعه ای از اقداماتی عملی و دارای پشتوانه ی علمی را برای بهبود وضعیت جامعه ی ایرانی طراحی کنند که در این صورت مردم پیروز واقعی انتخابات امسال خواهند بود و یقینا با عنایت الهی همچون گذشته چنین خواهد شد.
* مدرس دانشگاه و کارشناس مطالعات فرهنگی و اجتماعی