با پایان مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری در ایالاتمتحده آمریکا حضور هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ برای رقابت نهایی مسجل شده است . سیاستهای اعلامی این دو نفر بهاندازهای با یکدیگر متفاوت است که کمتر میتوان نقطه اشتراکی در اظهارات آنها یافت . پیروزی هر یک از این دو میتواند آینده کاملا متفاوتی برای آمریکا به وجود آورد و سیمای سیاست خارجی آمریکا را کلا دگرگون سازد.
اصولا اختیارات رئیسجمهور آمریکا بهگونهای است که میتواند با تصمیمات خود تغییراتی اساسی در رفتار این کشور در عرصه جهانی به وجود آورد.تفاوت در شعارهای این دو نفر تا حدی به تاکتیکهای انتخاباتی مربوط است و هریک در تلاش است با وعدههایش نظر بخشی از جامعه آمریکا و یا حامیان مالی را بهسوی خود جلب کند و به این طریق بخت خود را در مسیر کاخ سفید افزایش دهد . بهطور مثال کلینتون از رژیم صهیونیستی بهعنوان متحد دائمی آمریکا نام میبرد تا بتواند حمایت مالی جامعه صهیونیست آمریکا و لابیهای منتسب به آنها را متوجه خود کند. در همین حال، ترامپ کمک مالی یهودیان را رد میکند تا با اتکا به ثروت خود بتواند نظر جامعه مسلمانان آمریکا را که به خاطر اظهاراتش از او مکدر هستند تا حدی تعدیل کند.اتفاقا این عمل سبب میشود لوئیس فراخان رهبر یکی از مهمترین اجتماعات اسلامی در آمریکا بدون اعلام حمایت از ترامپ او را موردستایش قرار دهد.
عمده اختلافنظر کلینتون و ترامپ در مورد مسائل بین الملل به طرح بزرگتری بازمیگردد که این دو برای سیاستهای کلان خود و نقش آمریکا در جهان در نظر گرفتهاند.کلینتون به اصول کلی که بعد از جنگ جهانی دوم سرلوحه سیاست خارجی آمریکا بوده است کاملا وفادار است و آمریکا را در نقش پلیسی میداند که وظیفهاش گسترش ارزشهای لیبرالی و حراست از آنها است.بسیاری از ناظران برنامههای او را بهنوعی ترکیبی از سیاستهای بوش و اوباما میدانند.
کلینتون دوران ریاست جمهوری همسر خود،بیل کلینتون، را دوران طلایی سیاستخارجی آمریکا میداند که در آن اقدامات اساسی.درجهت پیشبردصلح انجامشده است.در آن زمان آمریکا بارها از نیروهای نظامی خود در نقاط مختلف جهان استفاده نمود.اگرچه در بعضی مواقع مانند بوسنی توانست وجهه آمریکا را بهبود بخشد اما در عوض تصاویر نظامیان کشتهشده آمریکا در سومالی هنوز خاطر مردم در ایالاتمتحده را آزار میدهد. کلینتون طرفدار قدرت هوشمند است یعنی ترکیبی از ابزار نظامی اقتصادی حقوقی و حتی استفاده از مؤلفههای فرهنگی . سابقه چنین دیدگاهی به زمان ریاست او بر وزارت امور خارجه و همکاری نزدیک او با وزارت دفاع و سازمان سیا بخصوص عملیات سرنگونی قذافی در لیبی بازمیگردد. کلینتون نقشی کلیدی در تحمیل تحریمها به ایران داشته است و حتی از خرید نفت ایران توسط چین و هند جلوگیری نمود. بدین ترتیب او اقتصاد را بهعنوان یکی از پایههای قدرت هوشمند میشناسد.
او معتقد به ادامه نقش سنتی ناتو است چون اعتقاد دارد که روسیه تهدیدی برای اروپا است و ناتو موظف است ضمن تأمین امنیت انرژی در اروپا قدرت پوتین را نیز مهار کند.
در مقابل او ترامپ قرار دارد.تفاوت اظهارات ترامپ با سایر افرادی که بعد از جنگ جهانی دوم برای رسیدن به ریاست جمهوری در آمریکا تلاش کردهاند به حدی است که یکی از مصاحبهشوندگان آنارشیست او علت طرفداری خود از ترامپ را چنین عنوان کرده:"رفتار ترامپ مانند شخصیت جوکر در فیلم بتمن است و در دوران او ما میتوانیم پایان دنیا را مشاهده کنیم".
ترامپ را میتوان از نظر روابط بینالملل یک رئالیست کلاسیک دانست به همین خاطر در تحلیلهای خود اهمیت زیادی برای نقش دولت و قدرت سخت قائل است.سابقه او در تجارت باعث شده هرگاه در مورد یک مسئله غامض بینالمللی از او سؤالی شود او بهسادگی پاسخ دهد با مذاکره و چانهزنی این مسئله را حل میکنیم. ترامپ بهاندازه کلینتون که چند سالی وزیر امور خارجه آمریکا بوده با مسائل مربوط به روابط بینالملل آشنا نیست و در بعضی مواقع اظهاراتی ضدونقیض و سطحی بیان داشته است.بهطور مثال در یک برنامه تلویزیونی حماس و حزبالله را با یکدیگر اشتباه میگیرد و یا عنوان میکند چون چند بار سفرهایی تجاری به روسیه داشته است میتواند بهراحتی با پوتین همکاری کند و از عهده مذاکره با او برمیآید.در حقیقت قالب اصلی که او مسائل را از طریق آن چارچوب بررسی میکند دیدگاه اقتصادی است و برای نتیجهگیری در مورد یک عمل سود و زیان مالی آن را موردتوجه قرار میدهد.
ترامپ معتقد است سالها دخالت آمریکا در گوشه کنار جهان باعث تحلیل توان این کشور شده است. به همین خاطر او طرفدار انزوای آمریکا است. این سیاست در کشور آمریکا بیسابقه نیست. بهطور مثال بعد از جنگ جهانی اول سیاست انزواطلبی آمریکا باعث شد وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت نتواند در جهت عضویت ایالاتمتحده در جامعه ملل که خود بانی آن بود اقدامی مؤثر انجام دهد.
ترامپ در سال 2011 در کتاب خود به قدرت سخت بهعنوان قدرت قابلاتکا اشاره میکند و اگرچه اهمیت تکنولوزی را نیز مد نظر قرار می دهد ولی آن را در خدمت قدرت سخت میداند. او خصوصا به قدرت هستهای آمریکا توجه ویژه دارد.
ازنظر ترامپ مسائل امنیتی در روزگار فعلی نسبت به زمان جنگ سرد تغییر عمده نمودهاند و موضوعاتی مانند تروریست و بحران آوارگان را شامل میشوند که در زمان جنگ سرد اهمیت چندانی نداشتهاند و ساختار فرسوده ناتو توان مواجهه با این موضوعات جدید را ندارند و آمریکا باید در جهت تغییر در وضعیت ناتو اقدام کند.
ترامپ معتقد است آمریکا سهم زیادی برای ایجاد امنیت جهانی و دفاع از متحدان خود صرف کرده است در عوض خود این کشورها بهصورت منصفانهای برای ایجاد امنیت جهانی فعال نبودهاند .
با ذکر یک مثال میتوان به عمق تفکر ترامپ در مورد متحدان آمریکا پی برد.او در مصاحبهای میگوید اگر ژاپن موردحمله قرار گیرد آمریکا خود را موظف میداند حتی به قیمت آغاز جنگ جهانی سوم از این کشور دفاع کند ولی اگر آمریکا موردتهاجم باشد ژاپن هرگز برای دفاع از آمریکا عملی انجام نمیدهد او مدعی است عدم تقارنی شدید بین منافع اتحادهای نظامی و تعهدات آمریکا در این اتحادها وجود دارد و باید این وضع را تغییر داد .
یکی از کانونهای اختلاف نظر بین این دو کاندیدا سوریه است. در بحران سوریه کلینتون خواستار استفاده از نیروهای آمریکا در سوریه و ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در این کشور است تا بتوان آوارگان را در آن پناه داد. او نقش اصلی نیروهای آمریکا را آموزش و تسلیح نیروهای شورشی بر علیه دولت اسد میداند.
بهزعم کلینتون پوتین نباید در سوریه اقدام نظامی انجام دهد چون این کار به آشوب در منطقه کمک میکند و حمایت پوتین از اسد را همردیف حمله روسیه به اوکراین میداند.همچنین کلینتون بر سقوط دولت اسد توسط.برخی گروه های شورشی که به نظر او معندل تر می باشند تاکید دارد.
در مقابل ترامپ چندین بار رئیسجمهور روسیه را به خاطر عملکردش ستوده و از دخالت روسیه در اوکراین حمایت کرده است حتی با حملات هوایی روسیه در سوریه موافق است و این حملات را در راستای اهداف آمریکا میداند. او با اشاره به حوادث لیبی عنوان میکند اقدامات آمریکا در لیبی باعث افزایش ناامنی در منطقه شده است و درنهایت نفت لیبی در اختیار تروریستها قرارگرفته. همچنین خلا قدرت در لیبی باعث شده تروریستها بتوانند به زرادخانه ارتش لیبی دست پیداکرده و حملات قدرتمندانهتری را در سایر نقاط ترتیب دهند.به این ترتیب ازنظر ترامپ اگرچه اسد شخصی مناسبی نیست ولی سقوط او در سوریه درنهایت به نفع تروریستها است و در زمان حال گزینه بهتری به جای دولت اسد وجود ندارد هرچند در جایی اشارهکرده که باید صبر کرد تا اسد و شورشیان در جدال با یکدیگر بهشدت ضعیف شوند و در آن هنگام با حداقل هزینه در موضوع دخالت نمود.
به نظر او آمریکا میتواند یک منطقه امن در سوریه ایجاد کند ولی هزینه این اقدام را باید کشورهای ثروتمند عربی و حتی آلمان پرداخت کنند چون درنهایت این کشورها از بحرانهای امنیتی و سیل پناهجویان متضرر شدهاند.
کلینتون از مدافعان حمله به عراق و سرنگونی صدام بوده است هرچند که اخیرا این کار را یک اشتباه نامیده است.ولی ترامپ در آن زمان از مخالفان سرسخت چنین عملی بوده است. این اختلافنظر به خاطر این است که کلینتون وظیفه آمریکا را توسعه ارزشهای لیبرالی غربی به هر قیمت میداند ولی ترامپ مانند بسیاری از واقعگرایان کلاسیک اختلال در کارکرد دولت مستقر را منجر به گسترش بینظمی و آشوب میداند.
در مورد کشور ایران کلینتون از حامیان معامله هستهای غرب با ایران است ولی درعینحال معتقد است باید به هر روش ممکن ایران را مجبور به اجرای مفاد این قرارداد نمود وهمچنین نظارت بیشتری بر ایران اعمال کرد. طیف اقداماتی که او برای کنترل ایران در نظر دارد بسیار گسترده و شامل تحریم های اقتصادی وحتی عملیات نظامی می گردد.درمقابل ترامپ مانند دیگر جمهوریخواهان با معامله هستهای انجامشده با ایران مخالف است ولی شدت مخالفت او بهاندازه آن عده که خواهان لغو کامل این قرارداد بودند نیست .
کلیدواژه او در اینجا نیز مذاکره بیشتر است خلاصه نظر او دراینباره که در چندین مصاحبه و مناظره اعلامشده چنین است:" ما با مشقت فراوان ایران را تحریم کردیم و خود را از بازار این کشور محروم نمودیم و بعد از رهبری مذاکراتی سخت زمانیکه این تحریمها برداشته شد و پول ایران آزاد گردید دوباره بهاشتباه خود ادامه دادیم و درنهایت ایران بهجای خرید هواپیما از ما، قراردادی با فرانسه منعقد کرد و ما از منافع مالی اقدامات خود محروم ماندیم". ترامپ با توجه به شعارخود مبتنی بر تقدم منافع ملی آمریکا شرایط معامله هستهای را اشتباه میداند.یکی از اصول سیاست خارجی ترامپ که آن را در کتابی به سال 2011 عنوان کرده این است که آمریکا نباید در یک منازعه با نتیجه مبهم شرکت کند. بهاینترتیب بعید به نظر میرسد در صورت پیروزی او در انتخابات خواهان مواجه جدی با ایران باشد. بهعلاوه چنین عملی با سیاست کلی او در مورد انزوای آمریکا هماهنگ نخواهد بود.
در مورد ایران یک نکته اساسی در مصاحبههای کلینتون و ترامپ وجود دارد که باید به آن دقت نمود کلینتون خواستار این است که حق غنیسازی اورانیوم ایران محدود شود ولی ترامپ معتقد است ایران نباید توان ساخت بمب را داشته باشد. بهاینترتیب نظر ترامپ با قرارداد هستهای فعلی هماهنگی بیشتری دارد.
سیاست کلی کلینتون در خاورمیانه این است که ضمن محدود کردن قدرت ایران برتری رژیم اشغالگر قدس را در منطقه حفظ کند .در همین حال کلینتون معتقد است آمریکا باید نقشی فعال تر در مذاکرات سازش بین اشغال گران قدس و اعراب داشته باشد .درمقابل ترامپ معتقد است که آمریکا باید حداقل به مدت 15 سال در مجادله بین اعراب و اسراییل بیطرف باقی بماند تا طرفین بتوانند به راه حلی مناسب با شرایط منطقه دست پیدا کنند.
اوگفته اگرچه تلاش می کند بین رژیم اسرائیل و اعراب سازشی ایجاد شود ولی مطمئن است چنین چیزی امکان ندارد چون هیچکدام از طرفین حاضر به کوتاه آمدن از مواضع تند خود نیستند پس بهتر است آمریکا در این منازعه بیطرف بماند .ترامپ اولین کاندیدایی است که بعد از تاسیس رژیم صهیونیستی شهامت اعلام چنین موضعی را داشته است. چنین نظری باعث شد تا روزنامه هاآرتص انتخاب احتمالی او بهعنوان رئیسجمهور را فاجعهای برای رژیم اشغالگر قدس بداند چراکه معتقد است در صورت موفقیت ترامپ او این رژیم را در مقابل اعراب و حتی پوتین که در سوریه در حال قدرتنمایی است تنها رها میکند.
یکی دیگر از اصول اعلامی سیاست خارجی کلینتون کمک به متحدان این کشور بهخصوص در خاورمیانه است.این در حالی است که ترامپ ادعا کرده رژیمهایی مانند عربستان بدون کمک امریکا قادر به ادامه حیات خود نیستند و باید از این به بعد هزینه بیشتری بابت حمایت های آمریکا بپردازند.
کلینتون نقش عمدهای در هماهنگ کردن آمریکا با فرانسه و انگلستان در حملات علیه قذافی داشته است. اما درعینحال برای فرار از عواقب این عمل و ناامنی لیبی در زمان حال عنوان کرده او تنها در نقش وزیر امورخارجه به دستورات اوباما عمل کرده و تصمیمگیرنده نهایی نبوده است. کلینتون حتی با حمله آمریکا به عراق موافق بوده است ولی در مناظرات انتخاباتی این عمل را اشتباه می داند .در جدید ترین اظهارات کلینتون تعدادی از قراردادهای تجاری را که قبلا برای تصویب آن ها تلاش زیادی کرده است نیازمند بازنگری اساسی عنوان کرده است .این عملکرد تا اندازه بسیار زیادی ناشی از حملات ترامپ به آن دسته از تصمیمات کلینتون است که در نهایت نتایج مورد انتظاری ایجاد نکرده اند.
برخی تحلیل گران مسائل آمریکا معتقدند کلینتون در تصمیمگیریهای اساسی که حتی بعضی از آنها منجر به جنگ شدهاند بهاندازه کافی دقیق نبوده است و به عواقب این تصمیمات بهاندازه کافی اهمیت نمیدهد.او مسائلی مانند ایجاد خلاء قدرت و ملتسازی و مشکلات ساختاری در کشور هدف را در نظر نمیگیرد و فقط به سرنگونی دولت هدف توجه دارد.
صرفنظر از اینکه این دو نفر تا چه حدی به وعدههای خود پایبند باشند جامعه آمریکا در حال بررسی این وعدههاست. آنچه که تاکنون مشخصشده گروههای مختلفی از مردم آمریکا موافق برنامههای ترامپ یعنی همان چیزی که تاکنون اکثر سیاستمداران شهامت ابراز آن را نداشتهاند هستند. در حقیقت هدف ترامپ جلب نظر آن عدهای از مردم آمریکا است که به خاطر سیاستهای فعلی آمریکا به حاشیه راندهشدهاند و یا این سیاست ها نفعی برای آن ها نداشنه اند.ولی کلینتون در تلاش است کانونهای قدرتی را موردتوجه قرار دهد که مدتهاست سیاست آمریکا را رهبری میکنند.رقابت نزدیک این دو نشاندهنده این است که شاید وقت تغییری اساسی در سیاستهای آمریکا فرارسیده باشد.
* دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران