طی هفته های اخیر و به طور مشخص، در پی وقوع کودتای نافرجام در ترکیه، موضوع بهبود روابط این دو کشور و تأثیرات احتمالی آن بر مسئله سوریه و کلیت تحولات منطقه ای، به یکی از مباحث مورد توجه ناظران و تحلیلگران تبدیل شده است. همزمان، احتمال توسعه همکاری های مسکو و آنکارا و ایجاد محوری با مشارکت این دو کشور و ایران، سوالات بیشتری را ایجاد کرده است.
دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین الملل دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در گفت و گویی اختصاصی با «تابناک» به سوالات مطرح در زمینه روندهای جدید در روابط روسیه و ترکیه و پیامدهای منطقه ای آن پاسخ داد:
این روزها مسئله بهبود روابط ترکیه با روسیه و پیامدهای آن برای منطقه به یکی از موضوعات جدی تبدیل شده است. بنظر شما چه عواملی موجب این چرخش در سیاست خارجی ترکیه شده است؟
بنظرم تقابل ترکیه با روسیه در بحران سوریه كه در نتيجه سرنگوني جت روسي فراتر از ظرفیت سیاسی-امنیتی ترکیه در منطقه بود و کل سیاست خارجی ترکیه را دچار چالش و از هم گسیختگی کرد. ترکیه با اینکار خود را در مقابل یک ابرقدرت سیاسی-نظامی قرار داد و همزمان این واقعیت تلخ را درک کرد که متحدان غربی آن مثل آمريكا در این تقابل هیچگاه طرف ترکیه را نمی گیرند و بيشتر به فكر منافع جهاني و استراتژيك خود در روابط با روسيه هستند. اين تحول نه تنها تركيه را در ميدان جنگ سوريه عملا به مواضع انفعالي كشاند، بلكه تحریم اقتصادی ترکیه توسط روسیه هم بر رشد اقتصادی اين كشور تاثير منفی گذاشت. همه می دانیم که نقطه قوت دولت اردوغان در رشد اقتصادی بالای این کشور است که خود مبنای رضایت و قوت حزب حاکم در نزد مردم این کشور می باشد.
البته وقوع کودتای اخیر هم این چرخش در سیاست خارجی ترکیه را تسریع کرده است. نوع موضع گیری انتقادی غرب نسبت به عملکرد دولت اردوغان پس از کودتا و دستگیری های گسترده و همچنین مواضع مبهم بعضی کشورهای عربی منطقه مثل عربستان و امارات نسبت به دولت اردوغان از یک سو و حمایت سریع روسیه و ایران و حتی دولت بشار اسد از دولت ترکیه از سوی دیگر هم بر این روند تغییر کمک کرده است.
اکنون ناکامی هاي سیاست منطقه ای، تحریم اقتصادی روسیه، کودتا و خروج سرمایه های خارجی و مهاجرت ترکها به خارج، دو دستگی در سیاست داخلی و غیره همگی نیاز به چرخش در سیاست خارجی تركيه و سازگاری بيشتر آن با واقعیت های میدانی را اجتناب ناپذیر می کند. به خصوص اگر توجه کنیم که تغییر در قانون اساسی با هدف تقویت نهاد ریاست جمهوری که خواست فوری دولت اردوغان است نیاز به رای بالا و رضایت مردم دارد.
به نظر شما بهبود روابط ترکیه با روسیه تا چه حد می تواند بر حل و فصل بحران سوریه تأثیرگذار باشد. اخیراً برخی مطالب در مطبوعات غربی انتشار یافته مبنی بر اینکه به رغم حرکت سریع مسکو و آنکارا در مسیر بهبود روابط، این امر به معنای تغییری جدی و اساسی در رویکرد ترکیه نسبت به سوریه نخواهد بود. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
بهبود به معنای واقعی کلمه در روابط روسیه و ترکیه خود مستلزم خروج از اصرار فعلی دولت ترکیه از کناره گیری بشار اسد از قدرت است. البته دولت اردوغان همچنان تاکید می کند که خواهان کناره گیری بشار اسد از قدرت است، اما بنظرم این موضع در ماههای آتی به ناچار تعدیل می شود. دولت ترکیه رفته رفته درک می کند که این اصرار در شرایطی که کشورهای غربی هم در حال سازگاری مواضع خود با شرایط و واقعیت های میدانی سوریه هستند، غیرواقع بینانه است و از قدرت مانور سیاسی ترکیه در مذاکرات آینده صلح می کاهد. بسیاری معتقدند که ایدئولوژیک و حزبی عمل کردن دولت اردوغان، سیاست خارجی ترکیه را دچار بی هویتی و سردرگمی کرده و ترکیه نتوانسته تاکنون بین اهداف امنیت ملی و اصول سیاست خارجی خود در منطقه به خوبی ارتباط برقرار کند و همین مسئله هزینه های زیادی را برای ترکیه به همراه داشته است.
این بحث در درون حاکمیت ترکیه هم اکنون باز شده که با این چرخش حتی منافع ملی ترکیه به خصوص در مورد مسئله کردهای سوریه بهتر تامین می شود. واقعیت این است که روسها از ابزار کردی در جهت فشار به دولت اردوغان به خوبی بهره برده و از این طریق موضوع کردی را با تمامی حساسیت های تاریخی آن به سیاست داخلی ترکیه و از آن طریق به مهمترین عامل تاثیرگذار بر سیاست ترکیه در سوریه تبدیل کرده اند. بر این مبنا، روسها قطعا برای دستیابی به نوعی سازش سیاسی در سوریه و تشکیل یک دولت ائتلافی خواهان تغییر نسبی رویکرد ترکیه می باشند. وزير خارجه تركيه چاووش اوغلو هم در سفر چند روز گذشته خود به تهران بر همكاري بيشتر تركيه با ايران و روسيه در بحران سوريه بر مبناي حفظ تماميت ارضي سوريه تاكيد كرد.
در تحلیلی خوشبینانه، چنین گفته می شود که بهبود روابط مسکو- آنکارا و همزمان، گرم تر شدن روابط ترکیه با ایران، می تواند به شکل گیری محور تهران- مسکو- آنکارا در منطقه منجر شود. نظر شما در این زمینه چیست و به طور کلی، تأثیرات این روند را بر منافع ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
بنظرم چنین محوری شکل نمی گیرد، چون منطق استراتژیک ندارد. هر سه کشور اهداف و دیدگاههای متفاوتی نسبت به مسائل منطقه و اهداف سیاست خارجی دارند. نخست، اینکه روسها می خواهند با همه کشورهای منطقه رابطه داشته باشند و از این طریق منافع خود را حفظ کنند. الان هم با عربستان و اسرائیل یعنی دو رقیب ایران روابط نزدیک دارند. روس ها نزدیکی خود با ایران را بیشتر از بعد راهبردی روابط با غرب تعریف می کنند و در سطح منطقه ای زیاد هم نمی خواهند خود را نزدیک به ایران نشان دهند. دوم، ایران یاد گرفته که خود را وارد ائتلاف های منطقه ای با دولت ها نکند، چون منجر به واکنش سایر دولت ها و شکل گیری ائتلاف های رقیب می شود. مثلا در اینجا حساسیت عربستان و سایر کشورهای کوچک منطقه بر انگیخته می شود و احتمالا آنها را به سمت آمریکا و جستجو برای تضمین امنیتی بیشتر از آن می کشاند. سوم، خود ترکیه علی رغم تمامی فراز و نشیب های سیاست خارجی یک کشور عضو ناتو است. بنابر این ممکن از لحاظ شکلی و تاکتیکی سیاست خارجی خود را بر مبنای عمل گرایی تغییر دهد اما در نهایت نهادهای بوروکراتیک در ترکیه منافع این کشور را در نزدیکی با غرب تعریف خواهند کرد.
اما از لحاظ منافع ملی ایران، بنظرم ارزش استراتژیک ایران در مستقل عمل کردن آن و جذابیت داشتن برای تمام بازیگران است که در هر شرایطی نزدیکی با ایران را به نفع منافع خود ببینند. روسیه، آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان، یا چین فرقی نمی کند. ایران خود یک قدرت منطقه ای با منابع قوی قدرت ملی است. سیاست همکاری با همه کشورها را در یک قالب چندجانبه مطمئنا قدرت و ارزش راهبردی ایران را بهتر به چشم دیگران می آورد. از این لحاظ، تقویت روابط با ترکیه از لحاظ راهبردی همیشه خوب است. چون ترکیه یک قدرت منطقه ای هم طراز با ایران است و دو کشور در هر شرایطی به دلیل نداشتن حس تهدید متقابل امنیتی به نوعی تعادل سیاسی-امنیتی در منطقه می رسند. اکنون هم می بینیم که ترکیه علی رغم فراز و نشیب های زیاد در مخالفت با ایران در منطقه دوباره به ایران بر می گردد. در مورد همکاری فعلی ایران و روسیه هم باید گفت که بهتر است این یک ائتلاف سیاسی تنها برای دفع تهدید امنیتی داعش و تاثیرگذاری بر آینده نقش منطقه ای دو کشور در مقابله با کشورهای رقیب باشد. اکنون هدف دو کشور در بحران سوریه تسریع راه حل سیاسی برای تشکیل یک دولت ائتلافی است. مبارزه با تروریسم و حمایت از یک کشور متحد (سوریه) در صحنه بین المللی مشروعیت دارد. اما شکل دهی یک ائتلاف در سطح دولت ها برای تضعیف ائتلاف رقیب، جنبه گسترش خواهانه پیدا کرده و واکنش طرف مقابل را در پی خواهد داشت.
این روزها موضوع استفاده بمب افکن های روسیه از پایگاه هوایی همدان برای حمله به گروههای تروریستی در سوریه بسیار مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و به دنبال خود این بحث را مطرح کرده که روسیه از این طریق خواهان گسترش نفوذ استراتژیک خود در منطقه است. نظر شما چیست؟
بنظرم روس ها بطور ریشه ای به منطقه دلبستگی ندارند. سیاست های فعلی آنها بیشتر جنبه تدافعی و پیشگیری از تهدیدات امنیتی و حفظ وضع موجود دارد. آنها بیشتر در پی حفظ پایگاهها و نفوذ سنتی و بوروکراتیک خود در سوریه هستند. توجه داشته باشیم که روسیه اتصال سرزمینی به منطقه ندارد، فعالیت اقتصادی فراوانی در حوزه تبادل کالا یا انرژی ندارد، مثلا حجم تبادلات اقتصادی آن با ایران اکنون کمتر از یک میلیارد دلار است و از لحاظ فرهنگی-اجتمایی هم شبیه منطقه نیست. البته روسیه قصد دارد که در آینده روابط خود را با منطقه افزایش دهد که بنظرم خوب است. اکنون تنها استثنا روابط اقتصادی و تجاری روسیه با ترکیه است که به شکل سابق بر می گردد. وگرنه تا قبل از بروز بحران سوریه روسیه توجه چندانی به منطقه نداشت. تنها وقتی که روس ها از گفتگو با معارضان به اصطلاح میانه روی سوریه ناامید شدند و داعش در آستانه پیروزی قرار گرفت، مواضع روسیه در منطقه به ایران خیلی نزدیک شد. صحبت از همکاریهای استراتژیک روسیه و ایران تنها در همین دو سال اخیر است. اکنون هم استفاده از پایگاه هوایی ایران برای بمباران تروریست ها بر مبنای دفع تهدید فوری امنیتی داعش با تکیه بر استراتژی دفاع مشروع پیشگیرانه با حداقل هزینه است. آنها از این طریق قصد دارند تا این تهدید جدی را در خارج مرزهای ملی سرکوب کنند.
واقعیت این است که روسیه در هوا برتری استراتژیک دارد و ایران در میدان های جنگ در منطقه که یک زنجیره زمینی متشکل از عراق، سوریه و لبنان را شامل می شود. روسیه اعتقاد دارد که شکست داعش و سایر تروریست ها بدون دخالت نیروی زمینی ممکن نیست و این تنها از عهده ایران بر می آید. یعنی همانگونه که آمریکا از نیروی زمینی کردها در میدان جنگ استفاده می کند. بهرحال ترکیب و هماهنگی دو نیروی هوایی و زمینی روسیه و ایران به ترتیب بیشترین تاثیر را در سرکوب داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه داشته و معادله قدرت را کاملا به ضرر آنها بهم زده است. بهرحال باید توجه داشت این صرفا یک ائتلاف ضد تروریسم، هدفمند و با دستورکار مشخص و محدود است و بر علیه یک کشور ثالث مثلا آمریکا یا عربستان نیست. مثلا ممکن است در آینده بر علیه داعش در افغانستان هم بکار گرفته شود. بنابراین چون این همکاری به شکل کلاسیک ائتلاف دولت ها بر علیه دولت های دیگر نیست و با تحقق هدف خود یعنی شکست داعش به پایان می رسد پس زمینه ای هم برای گسترش نفوذ استراتژیک روسیه در منطقه نمی باشد.
این روزها مسئله احتمال همکاری نظامی روسیه و آمریکا در جنگ با داعش و سایر تروریست ها در حلب مطرح می شود. تا چه حد چنین همکاری می تواند در مذاکرات آینده صلح سوریه موثر باشد؟
بنظرم راه حل بحران سوریه در همکاری چندجانبه با حضور همه دولت های درگیر و به خصوص ایران است نه همکاری های دوجانبه روسیه و آمریکا که منجر به بدبینی بازیگرانی مثل ایران می شود و به تبع اجماع سیاسی لازم را برای ورود به راه حل سیاسی از بین می برد. البته تجربه نشان می دهد که همکاری روسیه و آمریکا در میدان جنگ چندان هم دوام نمی آورد. چون اهداف این دو کشور و متحدانشان کاملا با هم فرق می کند. مثلا مواضع کنونی روسیه به دیدگاه ایران خیلی نزدیک شده و این در روند جنگ اتفاق افتاده است. اکنون روسها با تجربه تر شده اند و به این نتیجه می رسند که نزدیک شدن به مواضع ایران هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه میدانی مواضع روسیه را قوت می بخشد.
در گذشته در مقطعی روس ها فکر کردند که با پذیرش آتش بس محدود یا محدود کردن حمایت هوایی از نیروهای سوری یا به عبارتی همکاری با آمریکا می توانند بحران را به نفع منافع خود مدیریت کنند. اما بتدریج متوجه شدند که پیروزی و دست برتر در میدان جنگ است که سرنوشت مذاکرات صلح را مشخص می کند. آمریکا هم همینطور تحت تاثیر مواضع و جایگاه متحدان خود از جمله عربستان در مذاکرات صلح است. آمریکا اکنون حل بحران سوریه را در یک قالب گسترده تر جنگ داخلی سوریه در نظر می گیرد و اینکه معارضان میانه روی سوریه باید بخشی از راه حل سیاسی باشند. اما روسیه و ایران آنها را در قالب تروریستی قرار می دهند و خواهان عدم حضور آنها در راه حل سیاسی هستند. بر این مبنا، اکنون روسیه بر سرکوب و بمباران همه گروههای تروریستی تاکید دارد، ولی آمریکا صرفا بر داعش و القاعده. اینجاست که چگونگی عملیات مشترک نظامی روسیه و آمریکا چالش هایی را در پی می آورد. چنین عملیاتی منجر به تسریع در راه حل سیاسی نمی شود و تنها شکاف های موجود بین گروههای معرض و سیاسی سوریه را بیشتر می کند.