چرا فلاسفه جذب «داعش» نمی‌شوند؟

دکتر حسین شیخ رضایی
کد خبر: ۶۴۵۴۵۹
|
۱۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۰ 03 December 2016
|
9254 بازدید
امروزه «تکنولوژی» ابزار قدرت است و قسمت عمده هزینه‌های تحقیقات تکنولوژیک در دنیا از طرف نهادهای نظامی پرداخت می‌شود. به یک معنا، «تکنولوژی» پیوند محکم‌تری با «نظامیگری» دارد تا با «صلح».

 تحقق صلح پایدار در گرو تحمل «دیگری» است. «نظام آموزش علم» باید به سمتی حرکت کند که پذیرش «دیگری» را به دانش‌آموزان منتقل کند؛ اینکه حتی در علم هم اختلاف‌نظر وجود دارد؛ اینکه حقیقتی نهایی و مطلق وجود ندارد که همه آن را قبول کنند؛ و اینکه می‌توان به یک مسأله از چشم‌اندازهای مختلف نگاه کرد. در این صورت، کسی که درس مهندسی، پزشکی و علوم خوانده است می‌فهمد که مسائل اجتماعی و اعتقادی هم به همین گونه است و ممکن است حقیقت مطلقی وجود نداشته باشد.

 در کشور ما متأسفانه موضوع «اخلاق علم» نه مطرح است و نه چندان به رسمیت شناخته می‌شود. در ایران، ما تنها یک «انجمن ایرانی اخلاق در علم و فناوری» داریم و تقریباً کسی که متخصص این زمینه باشد یا پایان‌نامه‌ای نوشته باشد، نداریم؛ یا کم داریم. می‌توان گفت در سطح مدرسه تقریباً مغفول است؛ به تعبیری به بچه‌ها آموزش داده نمی‌شود که هر تصمیم علمی و هر گامی در پژوهش می‌تواند باری «اخلاقی» هم داشته باشد.

 ما خودکفایی علمی را به معنای بدی فهمیده‌ایم و فکر می‌کنیم خودمان باید همه چیز را تولید کنیم. این تصور غلطی که اغلب از آن تحت عنوان «علم بومی»  و «علم ایرانی» یاد می‌شود. این در حالی است که علم دستاورد مشترک بشری است و امروزه کشورها دیگر به تنهایی نمی‌توانند تولیدکننده علم باشند و در علم‌ورزی خودکفا شوند. باید پذیرفت که هیچ اشکالی ندارد که ما هم وارد پروژه‌های بین‌المللی شویم.

«سال 2015 گزارشی در روزنامه گاردین منتشر شد که در آن، این نکته کلیدی بررسی شده بود که چه کسانی از غرب جذب داعش می‌شوند؟ این گزارش بیان می‌کرد که درصد بالایی از افراد ملحق شده به این جریان، فارغ‌التحصیلان رشته‌های مهندسی در وهله اول و سپس علوم پایه و پزشکی‌‌اند و کمتر افرادی از رشته‌های علوم‌انسانی، علوم‌اجتماعی یا هنر به گروه‌هایی همچون داعش جذب می‌شوند.» گزارشگر، ذهن مخاطب را به این تحلیل منتهی می‌کند که «مهندسان بیش از فیلسوفان و هنرمندان جذب جریان‌های خشونت‌طلب می‌شوند؟» به منظور بررسی صحت و سقم این تحقیق تصمیم گرفتیم با دکتر حسین شیخ‌رضایی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات علم انجمن حکمت و فلسفه ایران، پیرامون نقش علم در «تهدید صلح» یا «تحدید خشونت» به گفت‌وگو بنشینیم تا از دیدگاه یک فیلسوف علم، این بحث را به تحلیل بگذاریم. شیخ رضایى دکتراى فلسفه علم خود را از دانشگاه دورهام انگلستان اخذ کرده است. او ضمن پژوهش در حوزه فلسفه علم و آموزش فلسفه به کودکان، ترجمه‌ها و تألیف‌هاى متعددى هم دارد که از آن جمله می‌توان به کتاب «رویکرد علّی به ویژگی‌ها و مسأله وحدت علم» و کتاب «هستى‌شناسى یک لایه و وحدت علم» اشاره کرد.

جناب شیخ‌رضایی، امروزه علم همچون تیغی دو دم عمل می‌کند؛ از طرفی می‌توان با آن گام‌هایی در جهت صلح برداشت و از جهت دیگر در خشونت‌ورزی‌ها ردپایی از آن دیده می‌شود. شما نقش علم را در این میانه چگونه تبیین می‌کنید؟

معتقدم وقتی از رابطه «علم» و «صلح» سخن می‌گوییم، نخست باید تعیین کنیم منظورمان از «علم» چیست؟ چراکه گاه منظور از علم «تکنولوژی» است؛ مثل سلاح‌های کشتار جمعی. گاه از «محتوای علم» صحبت می‌کنیم؛ مثل آنچه علوم درباره جهان به ما می‌گویند یعنی محتوای علومی مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و... گاه نیز از «نهاد علم» صحبت می‌کنیم، یعنی مجموعه دانشگاه، پژوهشگاه‌ها، بودجه‌ها، روابط قدرت، مراجع تصمیم‌گیری علمی و...

معتقدم رابطه هر کدام از اینها با صلح را باید جداگانه بررسی کرد. به‌طور مشخص امروزه «تکنولوژی» ابزار قدرت است و قسمت عمده هزینه‌های تحقیقات تکنولوژیک در دنیا از طرف نهادهای نظامی پرداخت می‌شود. به یک معنا، تقریباً «تکنولوژی» پیوند محکم‌تری با «نظامیگری» دارد تا با «صلحِ»؛ حتی بسیاری از تکنولوژی‌هایی که بعدها استفاده عام پیدا کرده‌اند، در ابتدا استفاده نظامی داشته‌اند، مانند «اینترنت» که در ابتدای امر، در ارتش امریکا به عنوان یک تکنولوژی نظامی مورد استفاده قرار گرفت.

روشن است که دسترسی به تکنولوژی عامل قدرت و برتری کشورها است و این برتری ارتباط مستقیمی با مسائل نظامی و جنگ دارد. البته می‌توان از تکنولوژی در جهت صلح هم بهره گرفت، ولی ساختار اصلی تأمین بودجه بیشتر معطوف به نیروهای نظامی است.
آن تعبیر دوم، یعنی آن چیزی که علوم به ما درباره جهان می‌گویند، از نظر من چندان سوگیری به سمت جنگ یا صلح ندارد؛ هر چند ممکن است بودجه تحقیقات علمی هم از سوی مراکز نظامی تأمین شود، اما محتوای علم سوگیری چندانی به سمت جنگ و صلح ندارد.

به اعتقاد من، از آن دو مهم‌تر قسمت سوم است، یعنی «نهاد علم» و اینکه این نهاد چقدر در خدمت صلح یا جنگ باشد. سال 2015 گزارشی در روزنامه گاردین منتشر شد که در آن بررسی شده بود که چه کسانی از غرب جذب داعش می‌شوند. این گزارش بیان می‌کند که درصد بالایی از افراد ملحق شده به این جریان، فارغ‌التحصیلان رشته‌های مهندسی در وهله اول و سپس علوم پایه و پزشکی‌‌اند و کمتر افرادی از رشته‌های علوم‌انسانی، علوم‌اجتماعی یا هنر به گروه‌هایی همچون داعش وارد می‌شوند.

دلیل این امر آن است که ممکن است نظام آموزش علم در یک کشور، چه کشورهای غربی و چه کشور ما، به گونه‌ای باشد که دوره‌های آموزشی علوم و مهندسی صرفاً به ارائه دانش فنی اختصاص یابد، بدون اینکه هیچ دید انتقادی‌ای به افراد داده شود. این نگاه مطلق‌اندیش و غیرانتقادی وقتی در فرد فارغ‌التحصیل نهادینه شود و او به عرصه اجتماعی وارد شود، ممکن است سبب جذب او به ایدئولوژی‌های مطلق‌انگار شود. به همین دلیل من معتقدم دیدی که «نهاد آموزش علوم» به افراد می‌دهد می‌تواند در تحقق صلح بسیار اثرگذار باشد.

چگونه نهاد آموزش علم می‌تواند به تحقق صلح کمک کند؟ این دید چگونه شکل می‌گیرد؟

تحقق صلح پایدار در گرو تحمل «دیگری» است. بنابراین، برای اینکه صلح پایدار برقرار شود، باید پذیرش «دیگری» وجود داشته باشد. «نظام آموزش علم» باید به سمتی حرکت کند که در خلال آموزش علم، مسأله پذیرش «دیگری» را به دانش‌آموزان منتقل کند؛ اینکه حتی در علم هم اختلاف‌نظر وجود دارد؛ اینکه حقیقتی نهایی و مطلق وجود ندارد که همه آن را قبول کنند؛ و اینکه می‌توان به یک مسأله از چشم‌اندازهای مختلف نگاه کرد. در این صورت، کسی که درس مهندسی، پزشکی و علوم خوانده است می‌فهمد که مسائل اجتماعی و اعتقادی هم به همین گونه است و ممکن است حقیقت مطلقی وجود نداشته باشد. این همان چیزی است که از آن با عنوان «وظیفه اجتماعی آموزش علوم یاد» می‌شود.

بچه‌هایی که مدرسه و دانشگاه می‌روند لزوماً قرار نیست دانشمندان درجه یکی شوند؛ اما «آموزش تفکر نقادانه» در کنار علوم دیگر به افراد کمک می‌کند تا «دیگری» را به رسمیت بشناسند. اگر ما بتوانیم این روحیه را در آموزش علم تقویت کنیم، به «تحقق صلح» کمک بسیاری کرده‌ایم. در غیر این صورت، آموزش علوم به معنای انتقال یک‌سری حقایق قطعی است و نتیجه‌اش همان مهندسانی می‌شود که جذب داعش می‌شوند. اینان فکر می‌کنند حقیقت مطلقی وجود دارد و بقیه همه باطل‌اند و آنکه برحق است، باید باطل را از صفحه روزگار بردارد.

چگونه می‌توان «وظیفه اجتماعی علوم» را در یک جامعه محقق کرد؟

وقتی از آموزش علم سخن می‌گوییم، تنها یک قسمت آن، آموزش نظریه‌ها، قوانین و محتوای علمی است. اما حتماً باید چیزهای دیگری را هم در آموزش علم بگنجانیم. مثلاً حتماً باید راجع به «تاریخ علم» به بچه‌ها آموزش دهیم. تاریخ علم نه به این دلیل که بچه‌ها اطلاعاتی تاریخی داشته باشند، بلکه به این دلیل که وقتی وارد تاریخ علم می‌شویم، درمی‌یابیم که اختلاف‌نظر حتی میان دانشمندان هم وجود داشته و دارد. دانشمندان بزرگ هم یک ماجرای واحد را از دیدهای مختلف می‌بینند و جنسیت، دین و قومیت دانشمندان بر کارشان
اثرگذار است.

آموزش علم باید «علم» را در «بستر اجتماعی» آن نشان دهد، یعنی از همان ابتدای دبستان وقتی راجع به علوم صحبت می‌کنیم، به بچه‌ها نشان دهیم که همه نتایج علوم موقتی است. نتایج امروز درست است و فردا می‌تواند غلط باشد. بنابراین جایی برای جزم‌اندیشی وجود ندارد.

البته این مسأله تازه‌ای نیست و در خیلی از کشورها این برنامه اکنون سال‌ها است که اجرایی شده است، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد. برای اینکه وظیفه اجتماعی علوم را انجام دهیم، فقط نباید محدود به محتوای علم شویم، بلکه باید علم را در بافت انسانی و تاریخی‌اش قرار دهیم و راجع به تاریخ، فلسفه و منابع قدرت در علم صحبت کنیم تا در مجموع دانش‌آموز متوجه شود که علم یک نهاد انسانی است.

 «اخلاق» چقدر می‌تواند «علم» را به کنترل درآورد؟ و در کشور ما «اخلاق علم» چقدر جدی گرفته می‌شود؟

در کشور ما متأسفانه موضوع «اخلاق علم» نه مطرح است و نه چندان به رسمیت شناخته می‌شود.

اما در سال‌های اخیر پیرامون «اخلاق کاربردی» فعالیت‌هایی صورت گرفت. وجه تمایز «اخلاق کاربردی» با «اخلاق علم» چیست؟

«اخلاق کاربردی» امر عمومی‌تری است؛ اما مشخصاً بحثی با عنوان «اخلاق علم» داریم. در خیلی از کشورهای دنیا رشته‌هایی دانشگاهی مربوط به «اخلاق علم» وجود دارد. در ایران، ما تنها یک «انجمن ایرانی اخلاق در علم و فناوری» داریم و تقریباً کسی که متخصص این زمینه باشد یا پایان‌نامه‌ای نوشته باشد، نداریم؛ یا کم داریم. می‌توان گفت در سطح مدرسه تقریباً مغفول است؛ یعنی در برنامه‌های آموزشی مدارس جایگاهی ندارد. به تعبیری به بچه‌ها آموزش داده نمی‌شود که هر تصمیم علمی و هر گامی در پژوهش می‌تواند باری «اخلاقی» هم داشته باشد.

اتفاقاً شاهد هستیم کشورهایی که مقام علمی بالاتری دارند و از قضا در دانشگاه‌های ‌آنها «اخلاق علم» جدی‌تر تدریس می‌شود، در عمل بیشتر از «علم در خدمت خشونت» بهره می‌گیرند. تا چه اندازه با این دیدگاه همدل هستید؟

اصولاً مثل هر مقوله دیگری اخلاق قرار است یک کنترل درونی و شخصی باشد و هیچ‌وقت به تنهایی کافی نیست و همیشه کسانی هستند که اصول اخلاقی را نقض می‌کنند. اینجا «قانون» باید عمل کند. در حوزه علم هم همین‌طور است. علی‌رغم اینکه در کشورهای مختلف در مورد اخلاق علم صحبت می‌شود، اما هنوز به اصطلاح بی‌اخلاقی در پژوهش‌های علمی دیده می‌شود. ما در کشورمان در مورد قانون هم ضعف داریم؛ برای مثال، چند سال پیش که تقلب برخی از استادان دانشگاه محرز شد، هنوز وزارت علوم یک آیین‌نامه مشخص نداشت که اساساً تعریف کند تقلب علمی چیست و اگر کسی تقلب کرد، باید با او چه برخوردی داشت.
اما آنچه شما می‌گویید بیشتر استفاده‌ای است که دولت‌ها از ابزار علم در روابط بین‌المللی می‌کنند. در این مورد، باید قوانین بین‌المللی حاکم باشد، هر چند سازمان‌های بین‌المللی نیز نمی‌توانند چندان پیشگیری کنند، چراکه بودجه‌های این سازمان‌ها سال‌ها است که در دست دولت‌ها است و این وابستگی مالی عامل دخالت دولت‌ها شده است. ولی این بدان معنا نیست که اخلاق و قانون هیچ‌کاری نکرده‌اند. همیشه باید مدنظر داشت که اگر تدابیر اخلاقی و قانونی نبود و اگر حساسیت مردم و دانشمندان به اخلاق اضافه نشده بود، وضع، بسیار بدتر می‌شد.

دانشمندان چگونه تحت مدیریت ابزار قدرت قرار می‌گیرند؟

یکی از چیزهایی که در همان «اخلاق علم» مطرح می‌شود، دوراهی‌هایی است که ممکن است یک دانشمند با آن روبه‌رو شود، بویژه وقتی که حامی مالی یک طرح، از دانشمند می‌خواهد کاری غیراخلاقی انجام دهد؛ به عنوان مثال ممکن است دانشمندی در یک سیستم نظامی کار کند و از یک طرف متعهد به محرمانه نگه‌داشتن اطلاعات باشد و از طرف دیگر،  متوجه شود که پروژه‌ای که بر روی آن کار می‌کند، پروژه گسترش یک سلاح کشتارجمعی یا دامن‌زننده به تبعیض اجتماعی است. اغلب در متون «اخلاق علم» در چنین شرایطی تأکید می‌شود که دانشمند باید وظیفه شهروندی‌اش را انجام دهد و دانشمند بودنش نباید مانع از انجام وظایف اخلاقی شود، یعنی اخلاق شهروندی حکم می‌کند که با چنین پروژه‌هایی مخالفت کند.

بنابراین، در پاسخ به شما می‌گویم که به هر حال دانشمند همچون هر فرد دیگری وقتی از جایی حمایت مالی می‌گیرد، نوعی تعهد و سوگیری نسبت به آن حامی مالی دارد، ولی قرار است اخلاق علم، مطبوعات و نهادهای مردمی ناظر بر علم تا جایی که می‌توانند این سوگیری‌ها را کم کنند.

علم چگونه می‌تواند به موضوعی برای «مذاکره» و «دیپلماسی» بدل شود؟

اگر منظور شما از مذاکره، مذاکره در سطح بین‌المللی است، ما اصطلاح «دیپلماسی علمی» را داریم که در واقع یک جور بازکردن در دیپلماسی از طریق علم است و به نظر من، می‌تواند نقش بسیار اثرگذاری داشته باشد؛ چون علم اصولاً یک نهاد و امر بین‌المللی است و خیلی مرز نمی‌شناسد، خصوصاً در شرایطی که فضای مجازی وجود دارد و ممکن است بسیاری از دانشمندان با کمک فضای مجازی بر روی پروژه‌هایی مشترک کار کنند، علی‌رغم اینکه از نظر جغرافیایی با هم فاصله دارند. لذا از این امکان می‌توان برای برقراری ارتباط و... استفاده کرد.

به تحقق دستیابی به «علم بومی» یا «علم ایرانی» چقدر خوشبین هستید؟

متأسفانه در کشور ما، در برخی سطوح و حوزه‌ها تصور نادرستی راجع به علم وجود دارد و آن اینکه ما خودکفایی علمی را به معنای بدی فهمیده‌ایم و فکر می‌کنیم خودمان باید همه چیز را تولید کنیم. این تصور غلطی که اغلب از آن تحت عنوان «علم بومی» و «علم ایرانی» یاد می‌شود و بسیار هم مورد تأکید است. این در حالی است که علم دستاورد مشترک بشری است و امروزه کشورها دیگر به تنهایی نمی‌توانند تولیدکننده علم باشند و در علم‌ورزی خودکفا شوند. باید پذیرفت که هیچ اشکالی ندارد که ما هم وارد پروژه‌های بین‌المللی شویم؛ و خودکفایی علمی به معنای تولید علم بومی و ایرانی نیست.

پروژه‌های مشترکی هستند به اسم BIG SCIENSE که طی آن چند کشور برای انجام یک پروژه علمی با هم  همکاری می‌کنند، چقدر چنین موضوعی در جامعه ما به رسمیت شناخته شده است؟

به رسمیت شناخته‌شدنش از سوی جامعه دانشگاهی و مشارکت دانشگاهیان در این پروژه‌ها چندان مسأله نیست، بیشتر نگرانی من از سیاستگذاران علم است.

فلسفه علم در ایران چه جایگاهی دارد و فیلسوفان علم ما در زمینه تحقق صلح چه گام‌هایی برداشته‌اند؟

به نظر من، یک فیلسوف علم می‌تواند در تحقق صلح نقش مهمی ایفا کند، به شرط آنکه توانایی صحبت کردن با عموم مردم را داشته باشد و بتواند به دانشجویان و عموم مردم نشان دهد که «علم»، «تکنولوژی» و «جامعه» در چه دادوستدی با هم هستند.
اگر او بتواند نشان دهد علم چیزی است که می‌توان آن را نقد کرد، اگر نشان دهد که علم یک پدیده  اجتماعی است و بودجه‌های عمومی برای آن باید با لحاظ اولویت‌های مردم، اولویت‌های زیست‌محیطی، ارزش‌های اخلاقی و...  تخصیص داده شود و نهادهای مردمی ناظر بر علم باید تقویت شوند، خدمت مهمی به تحقق صلح کرده است. اینها به اعتقاد من،  وظایفی اجتماعی است که مطالعات علم و فلسفه علم می‌تواند انجام دهد.

از بزرگان فلسفه علم در ایران که از این ظرفیت و توان برخوردار باشند، مشخصاً چه اشخاصی را می‌توانید نام ببرید؟

من ترجیح می‌دهم نامی نبرم، ولی به شکل کلی می‌توان گفت که در ایران هنوز این جنبه از کار مطالعات علم (یعنی تأکید بر نقش اجتماعی علم) به رسمیت شناخته نشده است که مثلاً یک فیلسوف علمی در ارتباط با یک مناقشه اجتماعی مربوط به علم حرفی زده باشد. فلسفه علم در ایران بیشتر دانشگاهی و محدود به همان مباحث تکنیکی خودش بوده و خیلی بازتاب اجتماعی نداشته است.

آیا می‌توان گفت فیلسوفان علم ما هنور «کاربردی» نمی‌اندیشند؟

من در استفاده از واژه «کاربردی شدن» قدری تردید دارم، چراکه لازم نیست هر فیلسوف علمی این کار را انجام دهد و به «مطالعات اجتماعی علم» علاقه نشان دهد. این امر به روحیه افراد بستگی دارد، ولی حداقل گروهی این کار را در سطح بین‌المللی انجام می‌دهند و ما آن گروه را در ایران نداریم. بنابراین، من نمی‌توانم بگویم که هر کسی که فلسفه علم خوانده و به «جنبه‌های اجتماعی علم» نپرداخته است در کارش اشکالی دارد. به اعتقاد من، ما احتیاج داریم به داشتن رشته یا اشخاصی که تخصص‌شان مطالعات علم است. مطالعات علم با فلسفه علم تفاوت دارد. مطالعات علم یعنی بررسی جنبه‌هایی همچون رابطه علم و جامعه، علم و جنسیت، علم و قدرت و... که پرداختن به این موضوعات می‌تواند در مناقشات اجتماعی نقش ایفا کنند.

سه گامی که برای «توسعه» در یک جامعه نیاز است را چه می‌دانید؟

من راستش هر سه را یکی می‌کنم و معتقدم «تغییر در نگرش برنامه‌ریزان آموزش و پرورش». عمده مشکلات ما به نظام تعلیم و تربیت عمومی ما برمی‌گردد. متأسفانه، آموزش و پرورش ما با استاندارد قابل‌قبول بسیار فاصله دارد.
 
این گفت‌وگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟