طبق آخرین رقمی که بانک مرکزی اعلام کرده است حجم نقدینگی در کشور از یک میلیون میلیارد گذشته و به یک میلیون و دویست هزار میلیارد تومان نزدیک شده است. اکثر کارشناسان اقتصادی از گرایشهای مختلف، در مورد خطر افزایش نقدینگی در حالی که اقتصاد کشور برای جذب آن آماده نشده، هشدار دادند و مسعود نیلی، مشاور عالی رییس جمهور این حجم از نقدینگی را به «بمب ساعتی» تشبیه کرده. با وجود افزایش حجم نقدینگی در کشور، مردم و سرمایه گذاران احساس میکنند که منابع مالی از سوی نظام بانکی تأمین نمیشود و اثری از تزریق حجم عظیمی از پول به اقتصاد درک نمیشود. در این رابطه خبرنگار
تابناک اقتصادی مصاحبهای داشته با محمدرضا رنجبر فلاح، عضو هیات علمی دانشگاه و مدیرعامل سابق بانک تجارت.
به گزارش
تابناک اقتصادی، محمدرضا رنجبر فلاح در پاسخ به اینکه چرا علیرغم افزایش حجم نقدینگی باز بنگاههای اقتصادی با کسری منابع مواجه هستند از عواملی مانند بلوکه شدن بخش زیادی از منابع بانکها به دلیل مطالبات معوّق، بدهی بانکها به بانک مرکزی، تنزیل اوراق دولتی و افزایش مداوم نقدینه خواهی بنگاهها نام برد و مجموع اینها را به گردابی برای بلعیده شدن اقتصاد ایران تشبیه کرد. در ادامه او راه حلهایی برای خروج از این گرداب پیشنهاد کرده است. مشروح این مصاحبه را در زیر میخوانیم.
سؤال اصلی ما این است که چرا علیرغم افزایش پرشتاب حجم نقدینگی کشور و رسیدن به یک میلیون و دویست هزار میلیارد، بنگاههای اقتصادی با کسری منابع مواجه هستند و در تأمین منابع خودشان دچار مشکل شدهاند؟
رقم نقدینگی هنوز به یکمیلیون و دویست هزار میلیارد تومان نرسیده. طبق آخرین رقمی که بانک مرکزی در شهریور 95 اعلام کرده، 1.122 هزار میلیارد تومان هست، که اگر در نسبت به اسفند 94 نگاه کنیم، چیزی در حدود 105 هزار میلیارد تومان به نقدینگی کشور افزوده شده. نکتهای که لازم است من در اینجا عرض کنم این است که ما نباید تصور کنیم که اگر نقدینگی مجموع سکه و اسکناس نزد مردم بهاضافۀ سپردههایی که مردم نزد شبکه بانکی دارند، است، آنگاه افزایش نقدینگی به این معناست که پساندازها در جامعه افزایش پیدا کرده؛ بههیچوجه اینطور نیست، بلکه این نقدینگیای است که بهصورت حسابداری، توسط ترازنامۀ بانک مرکزی و ترازنامۀ بانکها در حال ایجاد شدن است؛ پس هرگز نباید آن را به معنای افزایش پساندازهای جامعه تلقی بکنیم، بهویژه باوجود کسادی اقتصادی که الآن هست، امکان آن نیست که پساندازهای جامعه به این شدت بالا برود.
اما در پاسخ به اینکه چرا علیرغم افزایش حجم نقدینگی باز بنگاههای اقتصادی با کسری منابع مواجه هستند، من چندین عامل را میتوانم نام ببرم. اولین دلیل این است که اگرچه نقدینگی در حال افزایش با این حجم و شتاب است، اما بخش زیادی از منابع بانکها به دلیل مطالبات معوّق قفل شده و بانکها منابع آزاد چندانی ندارند که بتوانند تسهیلات جدید را بپردازند. نهایتاً بانکها به دلیل شرایط رکودیای که وجود دارد، برای گیرندگان قبلی تسهیلات، امکاناتی را قائل میشوند و آن اینکه وامها و تسهیلات گذشتۀ آنها را تقسیط یا احیا میکنند تا آنها بتوانند قادر به بازپرداخت تسهیلاتشان باشند. اگر همین روند گردش تسهیلات کشور بهخوبی انجام میشد و بانکها میتوانستند اقساطِ تسهیلات گذشته را دریافت کنند و از محل آن اقساط تسهیلات جدیدی را بپردازند، شرایط اقتصادی خیلی بهتر جلو میرفت.
چه قدر از حجم نقدینگی در نظام بانکی ما بلوکه شده؟
ارقام متفاوتی ذکر میشود و در بانکهای مختلف فرق میکند، ولی چیزی که الآن در نسبت مطالبات معوق مطرح میشود، بهطور متوسط حجم نقدینگیای که در شبکه بانکی قفل شده است 17، 18 درصد است که البته بانکهایی را سراغ داریم که این نسبت برای آنها به 60 درصد هم میرسد. این نسبت در بانکهای بزرگ کشور کمتر است، اما از آنجا که با احیا و تقسیط، سر فصل مطالبات معوق بانکها عوض میشود و به مطالبات جاری تبدیل میگردد، نمیتوان گفت که آن آمار 17، 18 درصد آمار دقیقی هست، چراکه اگر این اتفاق نمیافتاد، این درصدها خیلی بیشتر از اینها بود. درهرحال، این درصدها خیلی بالا است، چراکه این میزان از نقدینگی گردش نمیکند، درست مثل خونی که در بدن وجود دارد، میماند؛ اگر این خون گردش پیدا کند به تمام سلولها میرسد، اما اگر رگها دچار تصلب شده و گرفتگی پیدا کرده باشد، اگرچه میزان خون همان مقدار قبلی است، اما بسیاری از سلولها دچار کمخونی مفرط و برخی از قسمتها دچار فشارخون میشوند، و این موجب به هم خوردن تعادل بدن میگردد. در اقتصاد هم گردش نقدینگی دقیقاً همین حکم را دارد.
دومین عاملی که باعث شده نقدینگی در بخش تولید نرود، بدهی بانکها به بانک مرکزی است. آخرین آمار نشان میدهد که حدود 94.000 میلیارد تومان بدهی بانکها به بانک مرکزی است و طبیعتاً وقتی بانکها سپردهای جمع میکنند، برای اینکه مشمول جریمه بانک مرکزی نشوند، ترجیح میدهند که بدهی بانک مرکزی را بپردازند تا اینکه بیایند این سپردهها را صرف ارائه تسهیلات جدید بکنند. در کنار آن مطالباتی که بانکها دارند حجم ذخایر بانکها هم در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده. برخی از بانکها در مجمع امسالشان، با تذکر تند بانک مرکزی مواجه شدند، چراکه مطابق استانداردهای IFRS آن ذخایری را که باید کنار میگذاشتند، کنار گذاشته نشده است. وقتی ذخایر در سالیان گذشته کنار گذاشته نشده باشد، بانکها بخشی از منابع خودشان را برای پرداخت تسهیلات از دست میدهند؛ منابعی که درواقع سرمایۀ پایۀ بانکها را تشکیل میدهد و از قِبَل آن قدرت مانور نقدینگی دارند. این ذخایر کاهش پیدا کرده، بخشی از این ذخایر حتی در سالهای گذشته بهعنوان سود شناسایی شده و به سهامداران پرداخت شده و این افت ذخایر بر روی قدرت تسهیلات دهی و وامدهی بانکها اثر گذاشته است.
عامل سومی که باعث شده علیرغم بالا رفتن نقدینگی، نیاز نقدینه خواهی بنگاهها تأمین نشده باقی بماند، تنزیل اوراق دولتی است که در بازار بدهی یا نزد صندوق های وابسته به بانکها صورت میگیرد و همین تنزیل به معنی انتقال منابع از سهمیۀ بنگاههای تولیدی بخش خصوصی به سمت بنگاههای دولتی است؛ یعنی آنچه میبایست صرف سرمایهگذاری بخش خصوصی میشد دارد صرف پروژهها و سرمایهگذاریهای دولتی میشود و این موجب کمبود منابع میگردد. درواقع این یک اثری است که در اقتصاد کلان و اقتصاد پولی به آن اثر تزاحمی بین دولت و بخش خصوصی (crowding out effect) نامیده می شود که باعث انتقال منابع از بخش خصوصی به بخش دولتی میشود. این اثر پیامد بدی بر روی اقتصاد نیز میگذارد، چراکه موجب بالا رفتن نرخ بهره یا سود تسهیلات میگردد.
اما آخرین عاملی که من میخواهم نام ببرم، این است که این تقاضای نقدینگی بنگاهها عدد ثابتی نبوده است و مدام در حال افزایش است. لذا نمیتوان گفت که چرا با افزایش 105 هزار میلیارد تومانی نقدینگی، نیاز بنگاهها پاسخ داده نشده.
آیا این افزایش نقدینه خواهی بنگاهها به خاطر بالا رفتن قیمت ارز است؟
بله چند دلیل وجود دارد که در پی آنها نقدینه خواهی بنگاههای اقتصادی بهشدت بالا رفته است. یکی از آنها افزایش قیمت ارز است. بالاخره بنگاههای تولیدی باید مواد اولیه و موادی که وارداتی است را تأمین بکنند و طبیعتاً نرخ بالاتر ارز، نقدینگی بالاتری میطلبد. بهعنوان مثال LC ها و ضمانتهای ارزی که میخواهند باز کنند، نیاز به پیشپرداخت بالاتری دارد.
دومین عامل خود بدهی معوقی است که بنگاهها دارند. باید بتوانند به نقدینگیای دست پیدا کنند تا بتوانند بدهیهای معوق قبلی را بپردازند و این مجدداً تقاضایی را ایجاد میکند برای بازپرداخت بدهیهای گذشتهشان.
عامل سوم که موجب افزایش نقدینه خواهی بنگاهها شده، گسترش و انبساط فعالیتهای بنگاهها است. بنگاهها در حال تلاش برای خروج از رکود و یا توسعه روابط خود با خارج از کشور هستند. ما وقتی میگوییم چرخ اقتصاد میخواهد وارد مرحلۀ رونق شود، بنگاهها مجبورند فعالیتهای خود را گسترش دهند و همین گسترش فعالیتها یعنی تقاضا برای نقدینگی.
آخرین عامل این است که افزایش قیمتها کماکان وجود دارد. درست است که نرخ تورم کم شده، اما افزایش قیمتها وجود دارد و افزایش قیمتها موجب افزایش نقدینه خواهی میشود.
مجموع اینها را که مینگریم، متوجه میشویم اقتصاد ایران در یک گرداب پولی افتاده است. از یک طرف حجم نقدینگی دارد بهشدت بالا میرود و از طرف دیگر این نقدینگی توسط این گرداب پولی دارد به سمت خودش بلعیده میشود و درواقع صرف نیاز اصلی بنگاهها نمیشود.
پیشنهاد شما برای خروج از این گرداب چیست؟
من فکر میکنم که اگر بانک مرکزی بتواند آن سیاست درست گذشتهاش را که کاهش نرخ بهره بوده، ادامه بدهد، و ما کاهش نرخ بهره در اتاق پایاپای و یا نرخ بهره بینبانکی را داشته باشیم، میتواند مؤثر باشد. اخیراً شنیده شده که این نرخ مجدداً شروع به افزایش کرده است.
دوم اینکه ما چرا از مزیت تسهیلات ارزانقیمت خارجی استفاده نمیکنیم؟ وقتی ما شاهد آن هستیم که در دنیا، نرخ بهرۀ بانکهای دنیا پایین آمده است، چرا نظام بانکی ما هنوز نتوانسته به منابع ارزانقیمت خارجی دست پیدا کند؟ چرا بنگاههای خارجی از مزیت نفت ارزان ما استفاده میکنند، اما بنگاههای داخلی ما نباید از مزیت منابع ارزی ارزان آنها استفاده کنند؟ ما اگر بتوانیم تأمین مالی خارجی، با نرخهای بهره ارزانقیمت انجام بدهیم، که در خارج از کشور وجود دارد، ما میتوانیم هم نرخ بهره را در سیستم اقتصادیمان پایینتر بیاوریم، و هم میتوانیم از گردابی که الآن درش گیر کردیم رها بشویم.
تحریمها مشکلی برای این پیشنهاد ایجاد نمیکند؟
ما اگر بتوانیم از شرایط که پس از برجام ایجاد شده درست استفاده کنیم، میتوانیم از وضعیت فعلی خارج شویم. این امکان بستگی به توانایی، مدیریت، تدبیر و عقلانیت مدیران و واحدهای تولیدی کشور دارد، و اگر از این شرایط بتوانیم استفاده کنیم، قطعاً میتوانیم وضعیت اقتصاد را از این حالت دربیاوریم و اگر نتوانیم وضعیت اقتصادی ما همین هست که هست و این گرداب ما را دچار کمبود منابع بیشتر و دچار نهادینه کردن بهره در قیمت تمامشدۀ کالاها میکند.