سه سال و نیم از آغاز فرایند احیای دریاچه ارومیه گذشت، ولی مسئولان ستاد احیا، حالا که باید نتیجه فعالیت هایشان را منتشر کنند، از بی مهری های دولت می گویند و مدعی هستند عدم پرداخت اعتبار همه برنامه ها را به شکست نزدیک کرده است. البته آنها فقط از نبود اعتبار سخن می گویند و شاید صلاح نمی دانند از اشکالات دیگری که متوجه خودشان نیز هست، حرفی زده شود.
به گزارش «تابناک»؛ هرچند مسئولان ارشد ستاد احیای دریاچه ارومیه به درستی عدم تعهد دولت برای پرداخت اعتبارات کافی را به عنوان یکی از عوامل مهم به مشکل خوردن طرح های احیای دریاچه ارومیه معرفی می کنند، مشخص نیست، چرا آنها در بیان مشکلات راه، تنها ترجیح می دهند بخشی از موارد را ذکر کنند. پرسش این است که چرا کسی از چرایی انتقاد نمایندگان مجلس، ناهماهنگی میان دستگاه های دولتی، بی توجهی به دانش های غیر مهندسی و عدم مشارکت مردمی سخن نمی گوید؟
اکنون در شرایطی هستیم که به رغم گذشت بیش از سه سال، هنوز شرایط دریاچه ارومیه ناخوشایند است و مسئولان ستاد احیا در پاسخ به چرایی این مسأله می گویند، دستشان برای اجرای طرح ها بسته است و با شرایط کنونی تمام زحمات گذشته نیز نابود خواهد شد. این در حالی است که از سوی دیگر، برخی نمایندگان مجلس فارغ از مشکلات مالی اصل کارهای ستاد احیا را مغایر با نجات اصولی دریاچه می دانند و رنگ انتقاداتشان متفاوت است.
واقعیت این است، در این چند سال در قالب ده ها طرح و پروژه میلیاردها تومان برای نجات دریاچه هزینه شد، اما به رغم همه این هزینه ها هنوز دریاچه به شرایط ایده آل نرسیده است. بدتر اینکه اخبار جدید گویای این است که با تغییر رفتار دولت در قبال دریاچه به احتمال زیاد شرایط آینده از آن چیزی که هست، بدتر هم می شود.
مسئولان ستاد احیا، اکنون که باید در پایان یک دوره تقریباً چهار ساله، اقدام به ارائه گزارشی از تلاش های کنند و با خبرهای خوش خود هم مردم را شاد و هم به پر شدن سبد رأی رئیسشان کمک کنند، بارها لب به انتقاد گشوده اند و از بی مهری سازمان برنامه و بودجه و دولت در پرداخت اعتبارات گلایه می کنند.
مدیران ارشد ستاد احیا مدعی هستند دولت در سال جاری حتی یک ریال هم برای طرح های احیا هزینه نکرده است و این موضوع نه تنها زحمات چند ساله را به باد خواهد داد، بلکه به تیره شدن آینده پیش رو نیز منجر خواهد شد.
این توضیح قطعاً نمی تواند افکار عمومی جامعه را از آنچه بر سر دریاچه رفته است، قانع کند و در این راستا پرسش و ابهام های فراوانی ایجاد می شود. نخست اینکه مگر می شود دولت با آن همه اهمیتی که دریاچه ارومیه برای منطقه آذربایجان ایران و چندین میلیون نفر ایرانی دارد، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، دست از حمایت از آن بردارد؟
چرا پس از این همه گلایه و انتقاد که مسئولان ستاد احیا می کنند، مسئولان دولت و سازمان برنامه و بودجه یک بار برای همیشه و صادقانه ریشه مشکل و علت بی توجهی های اخیرشان را به مردم نمی گوید؟
جدا از موارد بالا، پرسش دیگر و البته مهمتر اینکه آیا ستاد احیای دریاچه ارومیه به تمام وظایف خودش منطقی و دقیق پرداخته است؟ آیا ریشه همه مشکلات فعلی اعتبارات دولتی است و مشکل دیگری وجود ندارد؟
باید گفت: هرچند عدم تعهد دولت برای پرداخت بودجه یکی از عوامل مهم به مشکل خوردن طرح های احیای دریاچه ارومیه است، این همه مشکل نیست و شاید مسئولان ستاد احیا در بیان مشکلات ترجیح می دهند، بخشی از موارد را بنا به دلایلی سانسور کنند.
اکنون که سه سال و اندی از آغاز تلاش های ستاد احیای دریاچه ارومیه با محوریت دانشگاه صنعتی شریف و همکاری مجموعه ای از اساتید رشته های مهندسی می گذرد، ولی تلاش ها نه تنها در بخش بالا رفتن تراز دریاچه بلکه در بسیاری از بخش های دیگر نیز موفق نبوده است.
به عبارتی مطالعات و برنامه های صرف مهندسی در فرایند نجات دریاچه ارومیه نتوانست در این سال ها مصالح زیست محیطی، خسارات اجتماعی موضوع و نحوه تعامل با مردم عادی را در محاسبات خود بگنجاند.
باید پذیرفت که اکنون بخش عمده ای از مشکلات حوضه آبریز دریاچه ارومیه اجتماعی است و نیاز به مشارکت بالای مردم دارد؛ مردمی که البته زندگی شان با اجرای طرح ها و پروژه های ستاد احیاء متأثر خواهد شد و ممکن است در برابر هر یک از برنامه ها که برای آنها شفاف سازی نشده باشد و یا آینده زندگی آنها را متضرر کند، موضع گیری کنند.
به عبارتی اکنون یکی از ناراحتی و دغدغه های مسئولان ستاد احیا، تأمین اعتبار برای خرید حقابه از کشاورزان و انتقال آن به دریاچه ارومیه است. این موضوع به خوبی نشان می دهد که تیم ستاد نتوانسته است در افزایش و جلب مشارکت داوطلبانه مردم موفق باشد و برای همین ناگزیر است حتی مشارکت مردمی را نیز خریداری کند.
مسأله دیگر هماهنگی میان دستگاه های دولتی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مسئولان محلی منطقه است. بارها تقابل میان نمایندگان با مسئولان ستاد احیا دیده شده است و از سویی نیز ادراتی مثل آب منطقه ای و جهاد کشاورزی با طرح ها و پروژه های ستاد احیا همراهی نمی کنند.
«نادر قاضی پور»، نماینده مردم آذربایجان در مجلس بارها در برابر برنامه های دولت در مسیر ستاد احیاء موضع گیری کرده است و ضمن مخالفت با واگذاری آب پشت سدها به دریاچه همچنین دولت را متهم می کند که در مسیر احیا، مسائل زیست محیطی را رعایت نمی کند.
او در یکی از اظهارات خود در این باره گفت: علاوه بر بحران خشک شدن، ورود فاضلاب به دریاچه نیز بحرانی زیست محیطی را برای ادامه حیات گونه های طبیعی در این سرزمین رقم زده است و من رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و وزیر نیرو را دو متهم اصلی این فاجعه زیست می دانم.
این نماینده در جایی دیگر و بدون توجه به آثار مفید طرح های ستاد احیا گفته بود: اقدامات ستاد احیای دریاچه ارومیه جز بیکاری، بدبختی و قطع معیشت برای حاشیهنشینان دستاوردی نداشته است.
ستاد احیای دریاچه ارومیه آذربایجان غربی را از برداشت آب منع میکند؛ پس چگونه 5 میلیون متر مکعب در ثانیه برای افتتاح فاز 2 کارخانجات در آذربایجان شرقی اختصاص میدهد به طوری که این کارخانجات در شرف افتتاح هستند.
همان طور که آمد، وضعیت دریاچه ارومیه هم اکنون چون کلاف سردرگمی است که نه می توان به احیای آن امید داشت و نه قطعی از مرگ آن صحبت کرد. از سویی نیز گویا کسی علاقه ندارد دقیق و شفاف در مورد علت اصلی مشکل صحبت کند. نمایندگان از موضع و جایگاه خود ستاد احیا را مورد نقد قرار می دهند و مسئولان ستاد احیا نیز همین اقدام را در برابر مسئولان دولتی انجام می دهند.
هرچند عدم تأمین اعتبار و بی توجهی دولت به برنامه ستاد احیا، یکی از مهم ترین دلایل ناکامی های اخیر در فرایند احیای دریاچه است، نباید با تأکید بیش از حد بر این مسأله از موارد دیگری مثل عدم همکاری نمایندگان مجلس، ناکامی در جلب مشارکت حداکثری مردم، ناهماهنگی میان دستگاه های دولتی و بی توجهی به سایر دانش های روز مثل علوم اجتماعی در فرایند احیای دریاچه ارومیه غافل شد.