آلمان را میتوان یکی از سختگیرترین کشورها در زمینه ایزوله تصمیمات پولی از انگیزههای دولتی و سیاسی دانست؛ واقعیتی که بهخوبی در شاخصهای جهانی منعکسکننده استقلال بانک مرکزی نیز انعکاس یافته است. وسواس در لزوم استقلال بانک مرکزی از تصمیمات دولتی ریشه در فوبیای سیاستگذاران آلمانی از شرایط ابرتورمی تجربهشده در این کشور در سالهای پس از جنگ جهانی اول دارد.
روزنامه «دنیای اقتصاد» پس از این مقدمه، در گزارشی، ضمن انعکاس تصویر آلمان در شرایط ابرتورمی به جستوجوی پاتک سیاستگذاران آلمانی در واکنش به سونامی تورمی پرداخته است.
نگاه به شاخصهای جهانی منعکسکننده استقلال بانکهای مرکزی نشان میدهد ژرمنها یکی از سختگیرانهترین سیاستها را در قبال ایزوله تصمیمات پولی از دخالتهای دولت در پیش گرفتهاند. بررسیهای کارشناسان نشان میدهد که این حساسیت ریشه در مشکلاتی دارد که آلمانها در دهه 1920 تجربه کردهاند. در سالهای ابتدایی دهه یادشده فشار دولت باعث چاپ بیرویه اسکناس از سوی «رایش بانک» شد؛ اقدامی که در نهایت باعث ایجاد روند کمسابقهای در صعود تورم در این کشور شد. اگرچه هدف آلمان از تضعیف واحد پول خود افزایش توان رقابتی محصولات صادراتیاش بود، اما این سیاست در عمل باعث تبدیل مارک آلمان به کاغذی بیارزش شد. اما آلمانیها این موج مخرب را چگونه مهار کردند؟
ابرتورم؛ مرگ ناگهانی پول
آلمان را میتوان یکی از سختگیرترین کشورها در زمینه استقلال بانک مرکزی دانست. تفسیر ژرمنها از استقلال بانک مرکزی، هرگونه تکلیف برای دخالت بانک مرکزی در بازار را مخالف با اصل استقلال بانک مرکزی میداند. به همین جهت استقلال سیاسی، نهادی، کارکردی و مالی بانک مرکزی آلمان بهعنوان یک اولویت موکد در تصمیمگیری نخبگان اقتصادی آلمانی مورد توجه بوده است. حساسیت آلمان بر لزوم استقلال بانک مرکزی به حدی است که منتقدان این زاویه دید از سیاست آلمان در قبال بانک مرکزی با عناوینی چون «وسواس آلمانی» و « فوبیای ناشی از تورم» یاد میکنند. بهنظر میرسد حساسیت ژرمنها در عدم دستاندازی دولت در خط مشی بانک مرکزی ریشه در تجربیات ناخوشایندی دارد که آلمانها در سالهای پس از جنگجهانی اول پشت سرگذاشتند.
سیاست آنروزهای آلمان که هیچ محدودیتی برای چاپ پول بدون پشتوانه از سوی بانک مرکزی وقت آلمان (رایش بانک) قائل نمیشد، باعث بروز یک دوره «ابرتورم» طی سالهای 1921 تا 1923 در آلمان شد. اگرچه وقوع جنگ، از دست رفتن بخشی از منابع تولیدی و محکومیت آلمان به پرداخت خسارت ناشی از آغاز جنگ همگی در کنار سیاستهای نادرست پولی در ردیف متهمان وقوع ابرتورم در آلمان قرار گرفتهاند، اما بررسیهای کارشناسی نشان میدهد که عمق اثر این سیاستهای نادرست به حدی بودهاست که میتوان تصمیمگیری نادرست در قبال چاپ بیرویه پول را مجرم اصلی سقوط اقتصاد آلمان در اوایل دهه 1920 دانست.
جیمز ریکاردز در یکی از فصول کتاب خود با عنوان «جنگهای ارزی» که ترجمه آن به کوشش «حسین راهداری» در انتشارات «دنیای اقتصاد» به چاپ رسیده است، به بررسی روزهای مرگ پول در آلمان در سالهای پس از جنگ جهانی اول پرداخته است. بر این اساس بانک مرکزی آلمان که پیش از رفورم پولی در سال 1948، با نام «رایشبانک» شناخته میشد، در سالهای پس از جنگ جهانی اول به تحریک دولت وقت آلمان اقدام به انتشار گسترده پول بدون پشتوانه کرد. اگر چه بار خسارت جنگی بر دوش آلمان با واحد پولی غیر از مارک محاسبه میشد، اما هدف آلمانها از این اقدام در نهایت کاهش فشار ناشی از خسارتهای جنگی تحمیل شده به این کشور بود. هدف آلمانها از تضعیف پول ملی در واقع افزایش درآمد ارزی از طریق کاهش قدرت مارک و به تبع آن افزایش توان رقابتی کالاهای صادر شده از آلمان بود؛ سیاستی که در ادبیات اقتصاد با عنوان سیاست «تضعیف همسایه» شناخته میشود.
سیاست تضعیف همسایه تا حدودی بار مالی خسارتهای جنگی بر دوش آلمان را تعدیل کرد؛ اما مشکلات داخلی ایجاد شده برای آلمان تا حدی بود که اوضاع وخیم اقتصاد در مرزهای آلمان، حتی مواضع کشورهای طرف مقابل آلمان در جنگجهانی اول در قبال این کشور را تحتتاثیر قرار داد. طی سالهای 1921 تا 1923 سطح قیمتها در این کشور در هر ماه به طور میانگین 4 برابر شد. ریسک نامتعارف سرمایهگذاری در آلمان چمدانهای پول سرمایهگذاران را فراری میداد. اوضاع در ماههای ابتدایی سال 1922 در این کشور به حدی وخیم بود که مردم برای گرم شدن خانههای خود اقدام به سوزاندن اسکناس میکردند. واحد خرید فروش در این کشور طی سالهای یادشده عملا به «یک گونی مارک» تغییر پیدا کرده
بود. اگرچه آلمانها در نظر داشتند از تضعیف پول ملی بهعنوان یک ابزار استفاده کنند، اما بهنظر میرسد افسار این ابزار خیلی زود از دست سیاستمداران آلمانی خارج شد. نرخ برابری پول آلمان که در سال 1914 معادل با 2/ 4 مارک به ازای هر دلار بود در سال 1923 به 2/ 4 هزار میلیارد مارک به ازای هر دلار رسید. قیمت یک قرص نان در پاییز سال 1923 به حدود 200 میلیارد فرانک رسید و مردم بهجای مبادله با استفاده از پول به تهاتر و مبادله کالا به کالا روی آوردند. به این ترتیب سیاست تضعیف مارک عملا به مرگ واحد پول آلمان منجر شد.
استقلال بانک مرکزی؛ سد مهار ابرتورم
به عقیده کارشناسان، دو راهحل بیشترین تاثیر را در مهار موج ابرتورم در آلمان داشته است؛ «اصلاحات پولی» و «خارج کردن بانک مرکزی از منابع رفع کسری بودجه دولت». آغاز دوران مهار ابرتورم در آلمان را میتوان روزهای پایانی سال 1923 دانست یعنی زمانی که دولت با معرفی واحد پول جدید «رنتن مارک» سعی داشت اعتماد ازدسترفته ژرمنها به واحد پول ملی را بازگرداند. واحد پولی جدید به پشتوانه وامهای کشاورزی و مسکن و با توانایی بستن مالیات بر وثیقه آنها حمایت میشد. آلمانیها که هنوز در تب تورمی میسوختند با وسواس شدید و زیر نظر «یالمر شاخت» (از حامیان استقلال بانک مرکزی آلمان و رئیس بانک مرکزی آلمان پس از بحران ویمر) اقدام به انتشار واحد پولی جدید کردند.
یالمر شاخت که خود از معماران نظام نوین بانکی در آلمان بود، در رأس گروهی از خبرگان مالی روند انتشار «رنت مارک» را تحت کنترل قرار داد. در ماههای پایانی سال 1923 در حدود 500 میلیون رنت مارک به چرخه پولی این کشور وارد شد. این میزان در ابتدای سال 1924 به یک میلیارد رنتن مارک و در ابتدای تابستان سال 1924 به 8/ 1 میلیارد رنتن مارک افزایش یافت؛ اما رنتن مارک هم یک درمان موقتی بود و در سال 1924 «رایش مارک»، واحد پولی جدید آلمان که به پشتوانه طلا و تحت یک روند شدیدا کنترلی منتشر شد، مارکهای متورم شده آلمان در دوران ابرتورم را به زبالهدان سپرد.
به عقیده کارشناسان، عامل اصلی توقف انبساط مخرب حجم پول در آلمان در واقع نه کاهش حجم چاپ پول بلکه ممنوعیت پر کردن شکاف بودجه دولت آلمان با استفاده از پولهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی بود. سیاست آلمان در قبال رابطه بانک مرکزی پس از مشاهده عواقب چاپ بیرویه پول تغییر مسیر داد. عواقبی که نه تنها التهاب بدنه اقتصادی آلمان را تا مدتها در محدوده تب نگه داشت، بلکه با ایجاد شرایط ظهور نازیها در آلمان، به شکلی غیر مستقیم بر شروع جنگ جهانی دوم نیز تاثیرگذاشت.
آلمان پس از عبور غول تورمی
رفتار آلمانها پس از عبور سونامی تورمی در دهه 1920 را میتوان مصداق ضربالمثل «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» دانست. ضربه اقتصادی ناشی از دخالت دولت در روند انتشار پول بر بدنه اقتصاد آلمان به حدی بود که آلمان طی دهههای پس از عبور ابرتورم طی چند دوره اصلاح قوانین همواره دست دولت را در تصمیمات بانک مرکزی کوتاهتر کردهاند. سه رتبهبندی جهانی بهعنوان سنگ محک میزان استقلال بانکهای مرکزی در دنیا مورد توجه قرار میگیرد: «Alensia» ، «Summers» و «Cukierman». آلمان در سال 2015 از لحاظ شاخصهای مورد بررسی در هر یک از این ردهبندیها جزو 5 کشور اول دنیا از نظر استقلال بانک مرکزی قرار داشته است.
کارشناسان فدرال رزرو آمریکا در پژوهشی در سال 2014 به مقایسه رتبه استقلال بانکهای مرکزی از نظر این سه مرجع رتبهبندی جهانی و وضعیت متغیرهای کلان اقتصادی در برخی از کشورهای توسعهیافته پرداختهاند. بر مبنای بررسی کارشناسان بانک مرکزی آمریکا، طی سالهای 1950 تا 1988 آلمان در کنار اتریش و سوئیس دارای مستقلترین بانک مرکزی در میان کشورهای آمریکای شمالی و اروپا بوده است. یکی از یافتههای جالب توجه این بررسی وجود رابطه مستقیم و معنادار بین میزان استقلال بانک مرکزی و موفقیت برنامههای مهار تورم است.
آلمانها که در دهه پیش از جنگجهانی دوم در برخی از برههها تورم ماهانه سه رقمی را تجربه کرده بودند پس از اصلاح نگاهشان به سیاستهای پولی در سال 1948، بیش از تمامی کشورهای اروپایی و آمریکا در مهار تورم موفق بودهاند. اولویت به استقلال بانک مرکزی و کنار گذاشتن ملاحظات سیاسی، پادزهری بود که نخبگان آلمانی در پاسخ به شرایط بحرانی دهه 1920 به بدنه اقتصاد خود تزریق کردند.