امسال شصت ساله می شود و کارنامهاش در وزارت امور خارجه پر فرازوفرود است. از سمتهای او میتوان به مدیرکل اروپای غربی وزارت خارجه، سفیر ایران در روسیه و مهمترین آن، سفارتش در آلمان در زمان حادثه «میکونوس» اشاره کرد.
به گزارش «تابناک»، حسین موسویان، نخستین سفیر ایران در آلمان متحد بود. وی در مصاحبه با «دویچهوله»، از مأموریتی که «هاشمیرفسنجانی» در سال ١٣٦٩ به او سپرده بود، صحبت کرد. او گفت، رئیسجمهوری وقت، هنگام اعزامش به آلمان به او گفته بود: «وظیفه شما این است که بروید روابط ایران با اروپا را در آلمان بازسازی کنید. بهبود روابط با اروپا میتواند، خصومتهای بین ایران و آمریکا را کاهش دهد». البته پس از دادگاههای پرونده میکونوس و رأی پرسروصدای آن علیه مسئولان ایرانی تمام سفرای ایران از اروپا فراخوانده شدند که موسویان هم جزء آنها بود. او که از چهرههای نزدیک به مرحوم هاشمیرفسنجانی بود، پس از روی کار آمدن محمد خاتمی در سال ٧٦ به شورایعالی امنیت رفت و معاون حسن روحانی دبیر وقت این شورا شد. به واسطه این سابقه، پس از آن در سالهای ٨٢ تا ٨٤ به عنوان یکی از اعضای ارشد تیم مذاکرهکننده هستهاي در مذاکرات حضور داشت.
موسویان از مؤسسان حزب اعتدال و توسعه و از همفکران و همراهان حسن روحانی است. حسین موسویان، دیپلمات نامداری است که به واسطه سوابقش ـ چه در وزارت امورخارجه و چه در مقام سفیر و چه به عنوان عضو تیم مذاکره کننده پرونده هسته ای ایران در محافل بین المللی ـ شهره است.
موسویان را درخارج از مرزهای کشور به دیپلماتی زیرک و نکته سنج می شناسند؛ اما ده سالی می شود که نام او در کشور، با عنوان «جاسوس هسته ای» یا «همان که به اتهام جاسوسی در پرونده هسته ای دادگاهی شد» به یاد می آید. دادگاهی که نقش برجسته موسویان به عنوان یکی از مذاکره کنندگان ارشد تیم هسته ای کشورمان را حالا به عنوان رایزن دولت تقلیل در فرای مرزها تقلیل داده است.
*دیپلماتی که احمدی نژاد دوستش نداشت
با روی کار آمدن دولت نهم و آغاز ریاستجمهوری، او از تیم مذاکرهکننده هستهای استعفا داد و آن طور که در کتاب خاطراتش نوشته است، «پس از این ملاقات متوجه شدم ایران به سمت یک بحران و رویارویی جدید در سطح منطقه و همچنین در سطح بینالمللی حرکت خواهد کرد».
دو سال بعد یعنی در اردیبهشت ٨٦ به سه اتهام «جاسوسی هستهای»، «نگهداری اسناد محرمانه» و «تبلیغ علیه نظام» بازداشت شد. چند ماه بعد سخنگوی وقت دستگاه قضائي، اعلام کرد: «موسویان در دو مورد از اتهاماتش، یعنی جاسوسی و نگهداری اسناد محرمانه و ارائه آن به بیگانگان بیگناه شناخته شده، ولی در تبلیغ علیه نظام پس از تکمیل تحقیقات نتیجه اعلام خواهد شد».
در کنار قوه قضائیه، محمود احمدینژاد، رئيس دولت نهم نیز به شدت پیگیر این پرونده بود و به درخواست او پرونده دوباره بررسی شد؛ در نهایت هم دادگاه انقلاب تهران، او را از اتهام «جاسوسی» و «نگهداری اسناد محرمانه و ارائه آن به بیگانگان» تبرئه کرده و تنها در ارتباط با اتهام اخلال در امنیت ملی مجرم شناخت و به دو سال حبس تعلیقی و پنج سال محرومیت از مشاغل دولتی محکوم کرد.
*موسویان پس از محاکمهاو پس از تبرئه از اتهاماتش از اردیبهشت ماه 87 برای تحصیل در دانشگاه پرینستون راهی امریکا شد و سال ها دور از کشور ماند تا اینکه پنج ماه پس از استقرار دولت روحانی در پاستور یعنی در دی ماه 92 پس از پنج سال دوری از کشور در مراسمی غیر رسمی - مراسم ختم مادر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه - پس از سال ها باز هم به جمع سیاسیون پیوست؛ ورودی خبرساز و پر شایعه که خیلی ها ظن دستگیری دوباره اش از سوی نهادهای امنیتی را می دادند.
* اتهامی که دست از سر موسویان برنمی دارداواخر سالی که گذشت اما در پی سخنان اخیر غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه که گفته بود در دولت نهم دورانی که وزیر اطلاعات بودند فردی دستگیر شد و ایشان معتقد بودند، اتهام جاسوس نباید مطرح میشد؛ اما اتهام وی، ارائه اطلاعات غیرمجاز به بیگانه بوده. بازپرس پرونده معتقد بوده که این فرد جاسوس است. باز هم نام موسویان رسانه ای شده است. برخی میگویند که منظور اژه ای موسویان بوده است. او اما می گوید بعید میدانم منظور آقای اژهای من بوده باشم و برای رد این شائبه دلایل بسیاری می شمارد. در همین راستا، موسویان بهمن ماهی که گذشت برای نخستین بار در مصاحبه ای از روال بازداشت و دادگاهی و تبرئه شدنش از اسفندماه 86 تا فروردین ماه 87 سخن گفت که روایتی خواندنی است و بازخوانی اش به عنوان یکی از مهمترین رویداد های ال 95 جذاب است.
ورودی او برای ورود به پرونده جنجالی اش در اواسط دهه هشتاد، پاسخگویی به شائبه ای است که سخنان اخیر سخنگوی قوه قضاییه ایجاد شده است. او می گوید: «اژه ای میداند بازپرس و قاضی اصلی پرونده من، جناب حسن حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران بودند که حکم بازداشت من را در اردیبهشت 86 صادر کردند. بعد از 10 روز بازجویی در اوین، آقای حداد من را به اتاق کارش در اوین احضار و حکم آزادی به قید وثیقه را صادر کرد. در این جلسه، ایشان به من گفت که سوءتفاهمها برطرف شده و از من خواست، سکوت کنم تا جنجالها فروکش کند و ظرف بیست روز قرار منع تعقیب من را صادر خواهند کرد. آقای حداد همچنین به من گفت که بیرون از اوین، خبرنگاران تجمع کردهاند و شما فقط یک کلمه جواب بده و بگو «سوءتفاهماتی بود که رفع شد». من به آقای حداد گفتم که از در دیگری مرا خارج کنید، چون همین یک کلمه را هم نمیخواهم بگویم.»
میگفتند به خاطر مصالح نظام و انقلاب من را محکوم کننداو همچنین در مصاحبه اش درباره بازداشت و اتهام جاسوسی به او خاطره ای جالب را نقل می کند و می گوید: « شش ماه بعد از بازداشت، اوایل آبان 86 بود که آقای حداد من را خواست و گفت: «آقای موسویان در 28 سال کار قضایی، در مورد هیچ پروندهای مثل پرونده شما اذیت نشدم. در این مدت از دو طرف تحت فشار بودم. یکی از طرف مخالفان شما بودند که میگفتند به خاطر مصالح نظام و انقلاب تو را محکوم کنم و یکی هم از طرف دوستان شما بود که میگفتند حالا که معلوم شده ایشان بیگناه هستند، چرا قرار منع تعقیب صادر نمیکنم. من واقعا درمانده شدم. رفتم به پابوس امام رضا(ع) و به ایشان متوسل شدم که کمکم کند. سه روز تمام در حرم امام التماس کردم که راهنماییام کرده و تکلیف مرا روشن کند. جمعه شب با قطار همراه با خانوادهام برگشتیم. نیمههای شب در مسیر بازگشت در قطار خوابیده بودم که خواب مرحوم پدرم ... سرم داد کشید و گفت: این سید بیگناه است چرا حکمش را صادر نمیکنی! ساعت سه، چهار صبح بود که از خواب پریدم در حالی که خیس عرق بودم. بعد از سالها مرحوم پدرم را به خواب دیده بودم، آن هم با این ناراحتی و عصبانیت و فریادی که سرم زد. منتهی با این خواب، جوابم را از توسل به حضرت امام رضا (ع) گرفته بودم. به قدری بیحال شده بودم که قدرت حرکت نداشتم. بدنم میلرزید. به تهران رسیدیم و با مکافات خودم را به خانه رساندم. فقط خدا را در نظر گرفتم و متن قرار منع تعقیب نسبت به هر سه اتهام در پرونده را نوشتم. با آقای جمشیدی معاون قوه قضاییه تماس گرفتم و گفتم که به هر قیمتی باید امشب آیتالله هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضاییه را ببینم. شب با آقای جمشیدی خدمتشان رسیدیم. به ایشان گفتم بین خود و خدا به این نتیجه رسیده و این قرار را صادر کردهام چون دیگر بیش از این تحمل کش دادن پرونده را ندارم. ایشان و آقای جمشیدی هم متن قرار را خواندند و موافقت کردند. آقای اژهای را هم درجریان گذاشتم. امروز خواستم بیایید اینجا و این قرار را به شما ابلاغ کنم...آقای حداد در قرار خود ضمن قرار منع تعقیب در مورد سه اتهام موجود در پرونده، نوشته بود که برخی اظهارات من در برخی از ملاقاتهای خارجی با وجودی که محرمانه نبوده و آشکار و رسانهای بوده، منتهی طرح آن دون شأن من بوده و تبلیغ علیه نظام تلقی میشود؛ اما به دلیل خدمات من و اینکه خانواده شهید هستم، از آن صرفنظر میکنند.»
حکم موسویان چگونه صادر شد؟خودش در این باره می گوید: «در روز آخر اسفند 86 در دادستانی تهران به من گفتند، میخواهیم یک جلسهای در ایام تعطیلات عید بگذاریم و یک حکمی هم بدهیم که پنج سال شما را از داشتن پست دیپلماتیک محروم میکنیم. شما از اتهام جاسوسی تبرئهاید منتهی چون خودتان قبول کردهاید که مخالف سیاست هستهای و سیاست خارجی اقای احمدینژاد هستید و ایشان هم رئیس جمهور و رئیس شورای امنیت ملی است، لذا تا زمانی که ایشان رئیس جمهور است، شما پست دیپلماتیک نداشته باشید. .. میدهد. دو سال حبس تعلیقی هم داده میشود که شما به زندان نمیروید، در پرونده خدمت دولتیتان ثبت نمیشود و حتی سوءسابقه هم محسوب نمیشود. میخواهیم اینطوری قضیه را جمع کنیم... روز 10 فروردین 87 دادگاه رفتیم. قاضی از نماینده دادستان خواست که کیفرخواست را بخواند. نماینده دادستان هم گفت لزومی به خواندن کیفرخواست نیست، آقای موسویان خودشان میدانند که اصل مطلب در مورد یک پرونده اسناد محرمانه است که در منزل ایشان بوده است...رئیس وقت دادگاه انقلاب هم سرزده از ابتدا به جلسه دادگاه آمدند بعد از جلسه به اتاق ایشان رفتم. مات و مبهوت بود. گفت هر لحظه به منزل هرکدام از مسئولان بریزند کلی گزارش محرمانه در منزلشان پیدا میکنند. این همه جنجال برای اینکه شما یک کپی از سوابق گزارشهای خودتان را آن هم با مجوز مقام مافوق در منزل نگه داشتهاید؟ نهایتا هم قاضی همان رأی را صادر کرد که در دادستانی به من گفته بودند و من نیز به خاطر مصالح کشور اعتراض نکردم.»