مشاور صندوق بینالمللی پول با بیان اینکه برون رفت از بحران بانکی، راهکار عملی آزموده شده دارد، گفت: راه اصلی، انتقال داراییهای سمی بانکها به بیرون، ترازنامه است.
به گزارش مهر، رمضانعلی استاجی، مشاور صندوق بینالمللی پول با برشمردن راهکارهای برون رفت از بحران بانکی گفت: برون رفت از بحران بانکی، راهکار عملی آزموده شده دارد که انتقال داراییهای سمی بانکها به بیرون از ترازنامه است. ایجاد صندوقی به نام «صندوق انتقال بحران بانکی» که وظیفه آن پالایش بانکها از داراییهای سمی از طریق ادغام بانکهای بحرانی با حمایت مقطعی و ادواری حداکثر سه ساله دولت است، اولین راهکار عملی است که در این مورد باید، بانک مرکزی یا شورای پول و اعتبار یا هر نهاد مسئول دیگر، تصویر روشن و شفافی از وضعیت کل نظام بانکی و یکایک بانکها برای یافتن شاخص سلامت بانکها داشته و صرفا از حسابرسان خبره به امور بانکها برای این شاخص استفاده شود تا بهطور مشخص معلوم شود کدام بانکها دارای چه مشکلاتی در زمینه کفایت سرمایه و کمبود نقدینگی یا سایر مشکلات مدیریتی هستند.
در این راستا، پیشنهاد میشود با این بررسی اولیه تقسیم بندی بانکها بر اساس وضعیت آنها مطلوب (سرمایه و نقدینگی کافی)، بانکهایی که خطر ریسک کمبود سرمایه دارند و برای جلوگیری از ورشکستگی نیازمند تزریق سرمایه هستند و بانکهایی که مشکل نقدینگی دارند و با تزریق منابع جدید میتوان وضعیت آنها را بهبود داد.
در این میان بدیهی است نمیتوان یک راهکار کلی برای همه بانکهای کشور ارائه کرد زیرا هر گونه راهکار نادرست در شرایط فعلی هزینه گزافی رابه کشور تحمیل خواهد کرد. باید تاکید کرد به عنوان راهکار دوم، ادغام بانکها میتواند قابل تامل باشد. اما ادغام بدون پاکسازی اولیه مشکلات را تشدید میکند زیرا بحران بهصورتهای مالی تلفیقی سرایت و ترازنامه تلفیقی بانکهای ادغامی این بانکها حامل مشکلات تجمیعی آنها خواهد بود و خواب را بر سپردهگذاران و سهامداران آشفته میسازد و منجر به بروز مشکلات سیاسی – اجتماعی خواهد شد.
جربیات جهانی بانکی نشان میدهد ادغام بانکها زمانی میتواند کارساز باشد که منجر به کاهش شدید هزینههای جاری (کاهش نیروهای انسانی، شعب و ... ) و افزایش سوددهی مناسب بانک شود؛ شاید بهترین گزینه ایجاد یک نهاد مالی دولتی در شرایط فعلی با مشارکت نظام بانکی که داراییهای سمی و غیر نقد و وامهای معوق بانکها به این نهاد به قیمت امروز و نه قیمت تمام شده دفتری باشد (داراییهای غیرنقد بانکها با تنزیل و کمتر از ارزش دفتری آنها خریداری و منتقل شود) که این روش برای بانکهایی که کمبود نقدینگی دارند مناسب است.
بدیهی است چنانچه این داراییها به ارزش دفتری خریداری شوند عملا به معنای پرداخت یارانه به این بانکها و انتقال بحران از بانک به این نهاد و تکرار بحران در شکل دیگر خواهد بود. این نهاد مالی یا صندوق مهار بحران بانکی فرصت خواهد داشت با مدیریت بهینه این داراییها و سودآور کردن آنها در بلندمدت به نهادی سودآور تبدیل شود.
راهحل سوم تزریق سرمایه جدید از سوی دولت به بانکهایی است که با مشکل عدم کفایت سرمایه مواجه هستند. این راهحل بهعنوان یک راهحل موقت برای جلوگیری از ورشکستگی این بانکها میتواند موثر باشد. ضمن اینکه دولت باید در نظر داشته باشد که پس از رفع مشکلات این بانکها دوباره سهام آنها را به بخش خصوصی واگذار کند. این راهحل در میان مدت در صورتی موثر خواهد بود که دولت بتواند هزینههای جاری این بانکهای ادغام شده را کاهش دهد.
راه حل دیگری که تمسک به آن نیازمند بازنگری در قوانین بالادستی نظام بانکی است اجازه حضور سرمایهگذار خارجی در بانکهای کشور است. آنچه محرز شده آن است که برای بازسازی اقتصاد زمین خورده فارغ از استفاده از همه توانمندیهای داخلی در چارچوب سیاستهای اقتصاد مقاومتی، کشور نیازمند تزریق رقمی حدود ۲۰۰ میلیارددلار است که دست یافتن به آن از طریق منابع داخلی امکانپذیر نیست.
لذا حتی با فرض افزایش قیمت نفت به سرخط ۵۰ تا ۶۰ دلار در هر بشکه، دولت قادر نخواهد بود کلیه بانکهای بحرانی فعلی را صرفا با استقراض از منابع بانک مرکزی، تملک یا ملی کند. بنابراین شاید آخرین تیر در تیرکش اقتصاد نحیف کشور، بازنگری در قوانین حضور بانکهای خارجی و رفع محدودیت درصد میزان سهمی است که یک بانک خارجی در یک بانک ایرانی میتواند داشته باشد. فراموش نکنیم مدیر بانکی که هنرش گیشهداری بوده، نمیتواند مدیر موفق بانکداری باشد.