مدیریت جهادی واجد خصوصیات و ویژگی هایی است که میتواند در موفقیت سازمان ها نقش اساسی ایفا کند. این ویژگی ها در بطن دستورها، توصیهها، نظرها و شیوه های به کار گرفته شده توسط پیشوایان دین، حضور و وجود عینی داشته است. ولی برای استفاده از آن در سطوح سازمانی و کاربردی کردن آنها در سازمانها، نیاز به کار پیشگامانه خواهد بود. فعالیت های پر شتاب مردم در جهاد و با مدیریت جهادی، ضمن ارائه خدمات بسیار ارزنده، اثرات زیادی بر جای گذاشته است. با تحلیل پیامهای امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در این حوزه با واقعیتی مواجه میشویم که نشان میدهد کار جهادی و مدیریت آن پدیده ای منحصر به فرد، تاریخی و کم سابقه است.
دکتر علی آقامحمدی، مشاور اقتصادی رهبر معظم انقلاب، نماینده مردم همدان در سه دوره مجلس شورای اسلامی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۸۵ تا کنون، رئیس کمیسیون علمی - راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام، معاون نظارت و هماهنگی در سیاستهای اقتصادی، علمی و فرهنگی معاون اول رئیس جمهور، پاسخگوی سئوالات ما در این زمینه است.
• به نظر شما، مدیریت جهادی را باید یک سبک قلمداد کرد یا یک رویکرد یا پارادایم؟
در حقیقت اگر ما مدیریت جهادی را یک سبک ارزیابی کنیم، قابل قبول است.
• چرا؟
برای اینکه هدف ما در مدیریت جهادی، انجام کار است و پاداش در مقابل انجام کار را هدف فرعی میگیریم. هدف اصلی نتیجهای است که به دنبال آن هستیم. به دنبال کاری میرویم که از نظر ما بهترین کار است. لذا انجام آن را بسیار مفید و ضروری تشخیص میدهیم و به سبب آن است که حاضریم دریافت مزد و پاداش را در درجه دوم اهمیت تلقی کنیم. پس دو اصلاح در این سبک صورت میگیرد؛ اول اینکه در مورد کاری که انجام میدهیم یک کار برگزیده و منتخب است و شاخصهایی داریم که از بین کارها این بهترین کاری است که باید انجام بدهیم، دوم از لحاظ انگیزه، در حقیقت ما انگیزه درونی کامل داریم و عوامل بیرونی مثل پاداش و مزد، کمک کار هستند، نه اینکه انگیزههای اصلی باشند. بنابراین میتوانیم بگوییم که مدیریت جهادی، نوعی سبک است. به شرط اینکه این دو عنصر در آن کاملا دیده بشود، انگیزه درونی باشد و هدف، انتخاب شده و بهترین فعلی باشد که انسان میتواند در آن مقطع زمانی خاص در محیط پیرامونی خود انجام بدهد.
• وجه تمایز مدیریت جهادی با دیگر سبک های موفق مدیریتی در چیست؟
در مدیریت جهادی، تلاش بر این است که استعدادهای نیروهایی که در اختیارمان است را برای رسیدن به هدف خاصی به کار گیریم. اگر به کارگیری استعدادها برای نائل شدن به هدفی بزرگ مطرح باشد، این قضیه که عدهای همیشه بالا دست باشند و عدهای دیگر پایین دست، خود به خود از دور خارج میشود. لذا وقتی استعداد را کشف میکنیم، زمینه ظهور و بروز را نیز برای آن آماده میکنیم.
در مدیریت جهادی نگاه به انسان است. انسان موجودی است که میتواند در هر لحظه، راههای بهتری را ارائه بدهد و میتواند استانداردهای قبلی را دگرگون کند و ظرفیتهایی که در قبل انجام میشده یا رکوردهای قبلی را میتواند بشکند. پس در این مدل، ما ساختار غیر قابل انعطاف را خیلی نمیپذیریم. ساختار داریم، کاملا تقسیم وظایف وجود دارد، اما وقتی که احساس میکنیم کسی ظرفیتی ما فوق آن ساختار را دارد، امکان اینکه بتواند از آن حد خودش خارج بشود را برای شخص تبیین میکنیم.
نکته بعدی این است که توفیق خود مدیر هم در ارائه کارنامه و رزومه موفق نیست، بلکه توفیق مدیر در این است که فرضا این نیروی انسانی که گرفته، از چه نقطهای به چه نقطهای رسانده است. اینجا است که کار وسیلهای برای رشد انسانها میشود. خود کار هدف نمیشود. ضمن اینکه ما به هدف مقرر در کار و فعل هم میرسیم. مدیریت جهادی از این منظر با نتیجه همراه است و بیهدف نیست. نباید به این صورت استنباط کرد که کاری پر تلاش و عبث است.
• سبک مدیریت جهادی از نظر مادی و روانی برای خود مدیران نیز ارزش و سود فراوانی دارد. چگونه میتوان زمینه چنین باوری را برای مدیران در جامعه فراهم ساخت تا برای سود خودشان هم که شده به این سبک روی بیاورند؟
نهادهایی را که فراتر از نهادهای رسمی اداری درست و ایجاد کردیم، آنها بایستی در ساختارهای خودشان باقی بمانند. یعنی اگر ما جهاد و بسیج همگانی اعلام کردیم، یعنی هر ساختاری باید متفاوت حرکت کند و مطابق اصول خود پیش رود. اگر آنها بیایند خودشان را به ساختار اداری وصل کنند و همه مدلهای غربی را پیاده بکنند و حمایتشان را بر روی مدلهای بوروکراسیک اداری ببرند، در حقیقت ما دیگر آن نهادها را نداریم. اگر آن نهادها کارکرد درست داشته باشند و نشان بدهند که این روش، روش بهتری است، طبیعتا جامعه به سمت آن حرکت میکند و تغییرات صورت میگیرد.
آنچه که ما در آن ضعف داریم این است که ما به تدریج نهادهایی که در انقلاب با دید مدیریت جهادی درست شده بود، به سمت مدیریت بوروکراسیک گرایش پیدا کردند و همان کاغذ بازیها و همان سرکوب توان انسانی و همان سلسله مراتب سخت غیر قابل انعطاف را به تدریج حاکم کردند، یعنی در حقیقت بسیاری از آن ظرفیتها را گرفتند. اگر ما بتوانیم آن ظرفیتها را برگردانیم و مدلها و چهار چوبهای خودمان را بنویسیم و در آن پیاده کنیم، به نظر بنده خود موضوع مدیریت جهادی این قدر جذابیت دارد که همه بتوانند از همان مسیر و از همان راه حرکت بکنند و به جلو بروند.
• مدیریت جهادی چه نسبتی با علم و فن بازاریابی دارد؟
علم و فن بازاریابی به این معنا است که ما وقتی بخواهیم کاری را انجام بدهیم، برای یک متقاضی انجام میدهیم. کار به خودی خودش تعریف نمیشود و معنایی ندارد. ما یک نیازی را در دیگران تشخیص میدهیم، که به این میگوییم تقاضایی که از بازار میآید و وقتی که تشخیص داده شد، صاحب آن نیاز باید آن را اعلام بکند نه ما.
در نتیجه ما هم بر اساس آن نیاز، برنامه ریزی و کار میکنیم. پس اگر بحث بازار و نگاه به بازار را ببینیم، پس تقاضای متقاضی را برای یک خدمت یا یک کالا داریم، در این صورت است که کار را تعریف میکنیم و کار مستقل از او قابل تعریف نیست. حالا چه کار فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی. در قسمت بعدی علم چه کرده است؟ در واقع، علم روشهای بهتر انجام کارها را گفته و مطلق هم نیست. یعنی میگوید یافتههای بشر تا الان این هست، از بین راههای مختلف، شیوه بهتر رسیدن، این است. عقل به ما میگوید از این روش باید استفاده کنیم. از راههای غیر علمی نمیتوانیم حرکت بکنیم. ما نمیتوانیم و نباید کار نپختهای را انجام دهیم، زیرا باعث اتلاف منابع میشود و موجب هدر رفت وقت و اتلاف عمر انسانها میشود و همه اینها حرام است و قابل انجام نیست. پس ما علم را هم به طور طبیعی مد نظر داریم و برای یافتن آن نیازها، بازاریابی را هم به عنوان علم جدیدی که کارکرد خوبی دارد، باید دنبال کنیم.
• یک مدیر بازاریابی، برای ارائه محصولات سازمان خود، چه نیازی به بازاریابی امروزی دارد، آیا باید در فن بازار یابی امروزین، تغییراتی ایجاد شود؟
بازاریابی این است که ما تقاضا را شکل بدهیم و بر اساس آن تقاضا تولید بکنیم. چون نهایتا جنسی را که ما میخواهیم تولید بکنیم، جنسی است که اگر به ذائقه مشتری خوب بیاید و اگر نیاز مشتری را رفع بسازد، سریعتر خریده میشود و مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از مشکلاتی که ما در تولید داریم، این است که منابع مالی را هزینه میکنیم و محصولی را میآوریم که ممکن است رنگ، طعم و یا نحوه عملکرد آن مورد نیاز مشتری نباشد و یا رافع همه خواستههای او نباشد. این جریان که ناشی از بیکفایتی و عدم یک مدیریت خوب و بازاریابی بهینه است، سبب میشود که بخش زیادی از توانمان هدر برود و آن جنس باقی بماند. در نتیجه سرمایه ما راکد میماند و عملا از دور فعالیت خارج میشود. اینجا است که سرمایهها از بین میرود و بهره وری کاهش پیدا میکند. اما اگر بازاریابی انجام دهیم و تمام این نکات را در نظر بگیریم، آن جنسی که تولید میشود، کاملا مورد پسند و قبول مشتری است. لذا خواب سرمایه کم میشود، تولید به موقع که میآید، زمینه جذب آن هم فراهم میشود.
به این وسیله تولید هم ارزان میشود. حجم فروش تولید بالا میرود و هم مدت زمان توقف آن پایین میآید، رضایت مشتری بالا میرود که باعث میشود که بقیه افراد به سمت آن کالا حرکت کنند و به آن خدمت مورد نظر و یا آن کالا اقبال داشته باشند. طبیعتا این روشهای مختلفی که برای بازاریابی وجود دارد، هر روز تغییر میکند. علت آن هم این است که هم بازارها روز به روز رقابتیتر میشود و هم اینکه روشهای جذب افراد و آشنا کردن مردم با کالا و جنس تغییر پیدا میکند و هم تکنولوژیها متفاوت میشود. بنابراین این تغییر به روزی است و نمیتوان سبکی را انتخاب بکنیم و تا آخر ادامه بدهیم.
• نسبت مدیریت جهادی و کیفیت انجام کارها و محصولات تولید شده چگونه است؟ آیا مدیریت جهادی، صرفا نوعی انجام تکلیف است، بدون توجه به کیفیت محصولات تولید شده؟ یا اینکه کیفیت این محصولات، خود بخشی از این تکلیف است و باید مورد توجه باشد؟
همان طور که عرض کردم، ما در مدیریت جهادی به دنبال این هستیم که از یک منبعی که داریم، بهترین استفاده را بکنیم و بیشترین بازدهی را داشته باشیم. در نتیجه باید کمترین اتلاف و اسراف صورت بگیرد. در این صورت در کارهای بدون کیفیت، این مولفهها قابل تحقق نیست. اصولا در ذات مدیریت جهادی، کیفیت نهفته است. اگر کسی مدعی باشد که مدیریتش از نوع مدیریت جهادی است، ولی کارش با کیفیت نیست و خصوصیات کیفی بودن کار یا استانداردهای پذیرفته شده را ندارد، در حقیقت این ادعایی بیهوده است. یا ادعایی است که مدعی درکی از مدیریت جهادی ندارد یا گزافه گویی است و جا انداختن یک ضد ارزش به نام ارزش، که خیانت به ارزشها تلقی میشود. بنابراین کیفیت، علم و توجه به خواسته مردم و متقاضیان، سه رکن اساسی هستند که در مدیریت جهادی وجود دارند و هدف همه اینها پرورش و رشد انسانها است که در مدیریت جهادی، در حین کار، این رشد برایشان حاصل میشود.
• مدیریت جهادی چه تاثیری بر روی بهره وری و فضای اقتصادی جامعه دارد؟
بهره وری به این معنا است که ما از یک سرمایه و نیروی کاری، بیشترین بازده را بگیریم. مدیریت جهادی به ما میگوید که اولا تقاضا را سر و سامان بدهید و سپس بر اساس تقاضا، عرضه را شکل بدهید. باید با روشهای علمی این کار را انجام داد. بنابراین ما روشهای مختلفی را برای انجام کار، با هم میسنجیم و بهترین روش انجام کار را صورت میدهیم. مدیریت جهادی به ما میگوید کم کاری وجود نداشته باشد و هیچ نقیصهای یا عدم کیفیتی اتفاق نیفتد. پس ما همه تلاشمان را میکنیم که محصول ما دارای چنین ویژگیهایی باشد. از طرف دیگر هم، چون ما به نیروی انسانی به عنوان عامل اصلی و رشد یابنده در حین کار نگاه میکنیم، پس هم وضع نیروی انسانی بهتر میشود و هم قدرت، توان و ظرفیت کاریاش بالا میرود. دستمزد نیروی انسانی بالطبع به دلیل درآمد بیشتر افزایش پیدا میکند.
بنابراین هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ انگیزههای مالی، تحرکش مناسبتر و در راستای کار بیشتر میشود. بنابراین بهره وری سرمایه و بهره وری نیروی کار در این نوع و این مدل از مدیریت بالا میرود و این به معنای این است که اگر بهره وری فرآیندها و بهره وری ساختارها را توأمان داشته باشیم، بهره وری اقتصادی مطمئنا بالا میرود.
• آیا میتوان الگوی موفقی از مدیریت جهادی در حوزه اقتصاد مطرح ساخت؟
طبیعتا وجود دارد. مباحث اقتصادی زیادی در زیر سایه مدیریت جهادی به انجام رسیده، اما مورد خاصی که بررسی همه جانبه شده باشد و ریز اطلاعات آن در آمده باشد، من از آن اطلاع دقیقی ندارم. این کار مهمی است که یک تیمی بیاید کارها و شاخصههای مدیریت جهادی را روشن کند. بدین منظور که مدیرانی که کار مدیریت جهادی میکنند را شناسایی بکنند، بعد از آن کارهایی که انجام دادهاند با هم مقایسه شود تا بهترین روش انجام کار جهادی از دل آن بیرون بیاید.
از آنجایی که چنین روشی برای ارزیابی مدیریت جهادی و امور مربوط به آن نیست، سبب شده که کسی زیاد به دنبال نهادینه کردن مدیریت جهادی نباشد. مدیریت جهادی باید اصل امور باشد. در حقیقت، مدیریت جهادی ناشناخته باقی مانده است. یکی از لوازم کار مدیریت این است که کارها با هم قیاس شوند و دلایل توفیق افراد در مدیریت جهادی بررسی شود و در نهایت برای همگان بیان شود.
• چه رابطهای بین اقتصاد مقاومتی که رهبر انقلاب مطرح کردند، با این نوع مدیریت جهادی که باز هم فرموده معظم له است، وجود دارد؟
اصلا یکی از رویکردهای اقتصاد مقاومتی، جهادی بودن آن است. مانند ویژگیهای دیگر اعم از دانشگاهی بودن، عدالت بنیان بودن، درون گرا بودن و درون زا بودن. یکی از ویژگیهایی که در اقتصاد مقاومتی آمده، مدیریت جهادی است و اداره جهادی کار. طبیعتا رکن اصلی اقتصاد مقاومتی در مدیریت و در نیروی انسانی، جهادی بودن مدیریت و داشتن روحیه جهادی نیروی انسانی است.
• به نظر شما این رویکرد مدیریت جهادی فقط مختص ایام تحریم اقتصادی است یا اینکه در همه ادوار یک جامعه کاربرد دارد؟
کسی که بخواهد زندگی کند و زندگیاش بخشی از عبادتش و میدان شکوفاییاش باشد، بحث مدیریت جهادی در آن مطمئنا مطرح میشود. ربطی هم به تحریم و شرایط سخت و آسان ندارد. ما که اکثر عمرمان در کار میگذرد، باید ببینیم بازده آنچه میشود، نمیتواند جدای از بازدهی کل زندگی تعریف شود. اگر متوسط عمرمان را ۸۰ سال در نظر بگیریم، بیست و چند سال از عمرمان یعنی بهار عمرمان برای تجهیز و آماده شدن میگذرد. یعنی در حقیقت ما آماده ایثار میشویم و بعد از آن ما ۳۰ سال فرصت داریم که کار کنیم و جوهره وجودیمان را بروز دهیم.
برای بروز جوهره وجودیمان، اگر روشی جهادی باشد، یعنی ما داریم برای خدا و در راه خداوند متعال کار میکنیم و این خود عبادت است و فرقی با نماز، روزه یا حج ندارد. همه اینها در یک راستا قرار میگیرد. اگر انسانی زندگی خود را بر این مبنای الهی بگذارد، طبیعتا باید زندگیاش در راستای افکار، عقاید و ایدههایش باشد. بهترین فرصت زندگی انسان، فرصت کار است. اگر عمر انسان را در نظر بگیریم، غیر از بیست سالی که برای تجهیز است و سی سال فرصت کاری که در اختیار داریم، عملا فرصتهای بعدی فرصتهای محدودیت برای انسان است و زمینه رشد بالا وجود ندارد.
در مسئله زمان هم همین طور است. اگر ۲۴ ساعت را هم در نظر بگیریم، شب را که میخوابیم، از اول صبح که بهترین وقت ما است تا بعد از ظهر در اختیار کار قرار میدهیم. اگر قرار باشد بهار، تابستان و بخشی از پاییز عمرمان را جدای از زندگی تلقی کنیم، به عبارتی بهترین ساعات شبانه روزمان را جدای از عبادت تلقی بکنیم، مطمئنا با چند رکعت نماز به جایی نمیرسیم. آن چند رکعت نماز، در واقع جهت نما است و به کار و زندگی ما جهتی میدهد. بنابراین اگر کسی بخواهد زندگی درستی داشته باشد، علی القاعده باید بر این منوال، تفکر و مشی کند، با این روش کار و فعالیت کند و حرکت خود را انجام دهد.
این برنامه کاری منوط به دولت و غیر دولت نیست. شامل بخش خصوصی هم میشود. هر کسی که کار میکند، باید نیت خود را از کار تعریف کند. رابطهاش را با انسانها در کار تعریف کند. ویژگیها و ظرفیتهای انسانی را به کار بگیرد. رفع احتیاج مردم را جزو وظایف خود تلقی کند. عبادت مگر جز این هم است؟ عبادت، خدمت خلق میشود. این همان کاری است که ما به طور دائم، اهل ذکر میشویم. این بالاترین درجه عبودیت و بندگی در پیشگاه خالق هستی است.
• رویکرد دولت را در این زمینه چطور ارزیابی می کنید؟
طبیعتا در مورد فعالیتهایی که در حال حاضر، دولت در زمینه اقتصاد مقاومتی شروع کرده، اگر موفق بشود همه آنها را به مرحله اجرا در آورد، به نظر میآید که رویکرد دولت را نسبت به کار تغییر میدهد. این میتواند یک رویکرد جهادی باشد. اما تا همه آن کارها شکل بگیرد و سامان دهی شود، زمان میبرد. ما امیدواریم که تا پایان امسال دولت موفق شود که خود را کاملا تجهیز کند تا از سال آینده مدیریت جهادی را با اجرایی کردن اقتصاد، فرهنگ و سیاست مقاومتی شاهد باشیم، إن شاء الله تعالی.