بحث بر سر مدیریت جهادی آنهم با رئیس دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام، از شیرینی خاصی برخوردار است. ذهنی کاملا طبقه بندی شده و منسجم دارد که نشانه ای از مدیر بودن اوست. دکتر غلامرضا گودرزی، مدیریت جهادی را یک الزام راهبردی برای بقای انقلاب اسلامی میدانست. البته بقا چه در مقام شکل گیری انقلاب، چه در مقام پیشرفت و چه در مقام حفظ انقلاب. استاد دانشگاه امام صادق برخورد شعاری با مشکلات مردم را ناشی از کمرنگ شدن روحیه جهادی دانست و تأکید کرد نمیتوان گفت روحیه جهادی بدون اخلاق دارم.
• مدیریت جهادی یک سبک است یا یک رویکرد یا یک پارادایم محسوب میشود؟
یک وقت هست که شرایط خاصی در کشور حاکم شده است و حالا ما چون در این شرایط خاص میخواهیم مدیریت کنیم و این مقطع را رد کنیم لازم است که به سراغ مدیریتی برویم که اسمش مدیریت جهادی است. اگر اینگونه نگاه کردیم، آن وقت میشود روی این گزینه فکر کرد که مدیریت جهادی یک سبک مدیریتی است. یک موقع میگوییم که نه، مدیریت جهادی چیزی شبیه به همان بحث مدیریت اسلامی است. ما سالها، البته قبل از انقلاب کمتر و بعد از انقلاب بیشتر، در مورد چیزی به اسم مدیریت اسلامی بحث کرده ایم، حالا فکر و طراحی کرده ایم و به جمع بندی رسیده ایم. با این نگاه اگر بخواهیم که یک برند، یا یک نشانی به مدیریت اسلامی بزنیم، نام آن را مدیریت جهادی میگذاریم. لذا شاید بگوییم که این مدیریت جهادی یک مکتب و مثلا یک پارادایم جدید است.
• نگاه شما به کدام تعریف نزدیکتر است؟
من نگاهم، یک مقدار با این دو نگاه متفاوت است. نگاه من این است که اگر انقلاب اسلامی را به عنوان یک رسالت قبول داریم که رسالتش هم به بنیانگذار آن بر می گردد، ببینیم که حضرت امام، روزی که نهضت را شروع کردند، روزی که پیروز شدند و روزی که انقلاب را تحویل ما دادند، چه چیزهایی را به عنوان مأموریت اصلی انقلاب قلمداد کردند. با چنین نگاهی حداقل دو نکته از آن به دست میآید. یک نکتهاش این است که ایشان میفرمودند این انقلاب آمده است تا برای ظهور انقلاب جهانی حضرت حجت عج الله زمینه سازی کند. در ادبیات مقام معظم رهبری، که انقلاب را در شرایط روز رهبری میکنند، این زمینه سازی را میتوانیم بگوییم تمدن سازی. ماموریت دوم هم بحث مبارزه با ظلم، ستمگری و روحیه استکبار است که باز حضرت امام و حضرت آقا روی آن بسیار تاکید داشتند. اگر همین دو را به عنوان ماموریت انقلاب اسلامی ببینیم، آن وقت متوجه میشویم که چنین انقلابی، کشوری، ملتی و چنین نظامی نه در یک دوره کوتاه ، بلکه مادامی که خودش را به این ماموریتها پایبند میداند، در یک شرایطی قرار میگیرد، از نظر دشواری و پیچیدگی کار، مکر و شیطنت دشمنانش، عمق استراتژیکی که باید کسب کند نیازمند یک پارادایم جدید مدیریتی و یک نوع نگاه جدید مدیریتی است، من اسم این را مدیریت جهادی میگذارم. پس از این منظر، مدیریت جهادی را یک الزام راهبردی برای بقای انقلاب اسلامی میدانم. البته بقا چه در مقام شکل گیری انقلاب، چه در مقام پیشرفت انقلاب و چه در مقام حفظ انقلاب.
• حالا با توجه به گفته های شما و تفاوتی که قائل هستید، رابطه مدیریت جهادی با مدیریت اسلامی چیست؟
میتوانم بگویم که مدیریت جهادی یکی از جلوههای بارز مدیریت اسلامی است. به بیان دیگر مدیریت اسلامی یک فضا و مکتب تفکری بزرگتری است که میتوان از دل این مکتب فکری و عملیاتی (بستگی دارد که شما مکتب را چگونه تعریف کنید)، شکلها و رویکردهای مختلف مدیریتی بیرون بیاید. یکی از آن رویکردها مدیریت جهادی است. پس به این بیان مدیریت جهادی اصول، مبانی و ریشههای خود را از مدیریت اسلامی میگیرد.
• پس میتوانیم قائل باشیم که مدیریت جهادی یک جزئی از کل مدیریت اسلامی است؟
بله. یک تبلوری است، یک جلوهای از مدیریت اسلامی.
• مدیریت جهادی با دیگر سبک های مدیریتی چه تفاوتی دارد؟
ببینید به یک رویکرد و سبک اشاره کردم. شما فرض کنید یک کشور دیگری، آن هم مثل ما برای خودش ماموریتی چون بحث زمینه سازی و قیام در برابر استکبار و روحیه استکبار ستیزی را قائل شود، آن کشور هم باید سبک مدیریت جهادی خود را خودش بنا کند. یک بخشی از مدیریت جهادی مبتنی بر شرایط بومی آن کشور است. کما اینکه جهاد هم اینگونه است. کلمه جهاد را وقتی نگاه میکنیم، در آن هزاران معنی، کلیدواژه و ویژگی نهفته است. جهاد مثلا بایستی با نظم، توام با اطاعت، توام با اخلاص و... باشد. اما یک نکته در جهاد مهم است آن اینکه باید منطبق با شرایط آن فرد و منطبق با شرایط آن کشور هم باشد. مثلا اگر یک کشوری هیچ دسترسیای به آبهای آزاد ندارد، اگر میخواهد نیروهای جهادی خود را تقویت کند، نمیتواند که نیروی دریایی تاسیس کند، میرود در زمینهای دیگر مثلا نیروی زمینی خود را تقویت میکند. اگر نوع این کشور طوری است که کوهستانی است، میخواهد برای خودش نیروی دفاعی و جهادی و نیروی نظامی تربیت کند، میرود در آن حوزهای که بیشتر بتواند از پس مشکلات ناشی از کوه بربیاید. پس جهاد ناخودآگاه یک مقدار منطبق با شرایط محیطی که میخواهیم در آن کار کنیم هم هست. به همین دلیل مدیریت جهادی هم باید حتما منطبق با شرایط بومی کشور باشد. لذا ممکن است مدیریت جهادیای که من اجرا میکنم، با مدیریت جهادیای که کشور الف اجرا میکند، با آنی که برای ب مهم است یا مناسب است، متفاوت باشد. لذا ما میتوانیم یک رویکردی داشته باشیم نسبت به مدیریت جهادی، با ویژگیهای خودش، اما سبک اجرای آن در ایران متفاوت از اجرای آن در کشور الف یا ب باشد. به این بیانی که شما هم اشاره داشتید، میتوانیم اصول و مبانی مدیریت جهادی را طراحی کنیم، اما اجازه بدهیم که هر جایی از دنیا، با استفاده از این اصول، سبک اجرایی خود را شبیه سازی و اجرا کند.
• لا به لای حرف هایتان اشاره داشتید اگر که کشور بخواهد تمدن سازی را هدف خود قرار دهد، به این رویکرد مدیریت جهادی روی میآورد. با توجه به این تعریف جایگاه مدیریت جهادی در هندسه موضوعی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت کجاست؟
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نقشه حرکت کشور است، آن وقت طبیعی است که این نقش باید در حوزههای مختلف مبتنی بر یک سری رویکرد، واقعیتها یا دادهها باشد؛ مثلا در حوزهٔ اقتصاد یک سبک اقتصادی خاص خودش – در اینجا سبک که میگویم به معنای رویکرد کلی میگویم- یک رویکرد کلی در اقتضای خودش داشته باشد که به الگو بخورد. در روانشناسی همچنین، در ارتباطات، در فضای مجازی، حقوق و... نیز همچنین. مدیریت هم یکی از این مولفه هاست. پس در واقع، ارتباط بین مدیریت جهادی و سبک الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک ارتباط وثیق و محکمی است. اینطور هم طراحی میشود که الگو به ما چهارچوبهای کلی را میدهد. مسیر حرکت و ویژگیهای اجرایی کردن این مدل جهادی را میدهد. مدیریت جهادی بر مبنای دادههایی که از الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت میگیرد، ترجمان آن حرفها را در حوزهٔ مدیریت طراحی و پیاده میکند. منتهی یک فرق کوچکی در اینجا و حوزههای دیگری که نام بردم وجود دارد، اینها گاهی اوقات بخشی هستند و در حوزهٔ خودشان تاثیر دارند؛ اما مدیریت جهادی ویژگیای دارد که در همهٔ حوزهها تاثیر گذار است. چون مدیریت اینگونه است. وقتی شما وارد فضای مدیریت میشوید، ناخودآگاه در سیاست هم وارد شدید، در اقتصاد هم وارد شدید، در حقوق هم وارد شدید؛ به بیان دیگر اگر شما میخواهید سبک حقوقی درست را پیاده کنید، در اجرا نیازمند مدیریت هستید و... مدیریت جهادی به همین دلیل در همهٔ مولفههای دیگر الگو هم تاثیر دارد. پس اگر بخواهم دقیقتر بگویم، مدیریت جهادی هم در بخش خودش که مربوط به مدیریت است، به الگو مرتبط است و هم به دلیل ماهیتی که دارد، در حوزههای دیگر تاثیر میگذارد. یک سومی هم دارد و خود تدوین و پیاده سازی الگو است، که یک کار مدیریتی است. لذا در پیاده سازی خود الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت هم، مدیریت جهادی تاثیر گذار است.
• به اصول و مبانی مدیریت جهادی اشاره داشتید، که بر مبنای آن اصول و مبانی با توجه به شرایط بومی باید هر کشوری و هر کسی که میخواهد این رویکرد را پیاده کند، لحاظ بکند. چه اصول و مبانیای را میتوان برای مدیریت جهادی قائل شد؟
به نظرم، سه دسته مبنا میتوانیم برای آن تعریف کنیم. دستهٔ اول چون اسمش مدیریت است، پس اصول و مبانیاش را داریم از دانش مدیریت میگیریم و اصطلاحاً بر اصولی که در دانش عمومی مدیریت وجود دارد سوار میکنیم. اینگونه نیست که بگوییم مدیریت جهادی اصولش با مدیریت رایج خیلی متفاوت است. آنجا میگوییم وحدت فرماندهی، اینجا هم وحدت فرماندهی داریم. آنجا میگوییم نظم، اینجا هم میگوییم نظم. دسته دوم، آن ویژگیها و مبانی است که ما از جهاد میگیریم؛ مثل اینکه اشاره کردم، جهاد بدون نظم، ایثار و از خودگذشتگی معنا پیدا نمیکند، جهاد وقتی معنی پیدا میکند که دشمنی در مقابل شما است. اینها اصول اولیهٔ جهاد است لذا در مدیریت جهادی هم اینها مبنا قرار خواهند گرفت. دستهٔ سوم در واقع اصول کلی مدیریت جهادی را طراحی میکنند، آنجایی هست که – البته ما هنوز یک کم در آنجا کم کار کرده ایم- در واقع ارتباط این نوع مدیریت هست با الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت. یا به بیانی دیگر، جایگاه و نقشی است که الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت برای مدیریت جهادی دارد روشن میکند. چون هنوز این اصول درآن حوزه قطعی نشده، بالتبع یک مقدار محل بحث و تبادل نظر هست.
• وقتی اسم از مدیریت جهادی میآید بلافاصله دوران دفاع مقدس در ذهن نقش میبندد. چرا ما که در مقطعی مدیریت جهادی را تجربه کرده ایم این سالها اینقدر از آن فاصله گرفتهایم؟ چه الزاماتی وجود دارد که بتوانیم این رویکرد را در واقع احیا و گفتمان سازی کنیم؟
وقتی که شما از جهاد کمی فاصله گرفتید یعنی روحیهٔ ایثارگری در شما یک مقدار ضعیف شده و بالتبع روحیهٔ مدیریت جهادی هم ضعیف میشود. شما در جهاد ایثار و از خودگذشتگی را دارید، اخلاق را دارید. شما میبینید که پیامبر گرانقدر اسلام وقتی که افراد را برای جهاد ترغیب میکنند، از طرفی هم به آنها میگویند درختی را قطع نکنید، چشمهای را خشک نکنید و... لذا اخلاق را ترویج میکنند شما پس نمیتوانید بگویید من روحیه جهادی بدون اخلاق دارم. اگر اخلاق در جامعهای ضعیف شد، روحیهٔ جهادی هم تضعیف میشود. اگر عدم توجه به مردم، برخوردهای شعاری با مشکلات مردم هر کجا که زیاد شد، روحیهٔ جهاد ضعیف میشود. متاسفانه چون در برخی از مواقع ما روحیهٔ جهادی مان ضعیف شد یک مقدار این زرق و برق دنیا همهٔ ما را مشغول خودش کرد این روی مدیریت جهادی ما هم تاثیر گذاشت. شما فرمودید که یکی از مثالهای مدیریت جهادی در دوران دفاع مقدس بود و درست است. ما در خود شکل گیری انقلاب اسلامی هم مدیریت جهادی را داریم. در پذیرش قطعنامه و مراحل بعدی آن هم میشود روحیهٔ جهادی را دیدیم. منتهی من هم با شما موافقم که تبلور این روحیه در دوران دفاع مقدس بود، چون روحیهٔ جهاد در مردم تقویت شد شاید به همین دلیل هم هست که تاکیدات زیادی اندیشمندان، رهبران فکری ما و به خصوص مقام معظم رهبری دارند که روحیهٔ جهادی در ما تضعیف نشود. اگر تضعیف شد، مدیریت جهادی تضعیف میشود، اقتصاد مقاومتی تضعیف میشود. همهٔ اینها، به قول ما، دومینو وار تحت تاثیر قرار میگیرد.
• مخاطب اصلی مدیریت جهادی فقط مدیران در سطح کلان جامعه هستند یا هرکس در هر جایگاهی باید اینگونه باشد؟
از دو جنبه میشود نگاه کرد. به بیانی میتوان گفت ببینید مدیر کیست. یک موقع ما میگوییم مدیر کسی است که مسولیت یک سازمانی یا یک بخشی را بر عهده دارد. اگر این تعریف از مدیریت را گفتیم بالتبع مدیریت جهادی هم مخاطبان اصلیاش کسانی میشوند که با مسولیت رابطه دارند حالا در هر سطحی که هستند. اما اگر اینگونه تعریف کردیم که مدیریت یک نگاه دیگر هم دارد، یک تعریف دیگر هم دارد یعنی هر کسی که تصمیم گیری میکند، به نوعی مدیریت میکند. چون یکی از اصلیترین حوزههای مدیریت، تصمیم گیری است. نمیگویم همهٔ مدیریت تصمیم گیری است، اما یکی از اصلیترین حوزههای مدیریت تصمیم گیری است. پس اگر کسی تصمیمی میگیرد که میخواهد آن را به اجرا برساند، به نوعی دارد مدیریت میکند. اگر این تعریف را از مدیریت داشتیم، که خودم نیز به همین نگاه قائلم، آن وقت همهٔ انسانها مدیرند. چون چه کسی است که تصمیم نگیرد؟ حداقل دارد برای زندگی خودش تصمیم میگیرد، برای خانوادهٔ خودش تصمیم میگیرد. در این نگاه فکر میکنم مخاطب مدیریت جهادی همهٔ افراد جامعه هستند، البته هر کس به اندازهٔ سهم خودش. پس من در زندگی شخصی خودم هم، آنجایی که مربوط به تصمیم گیری دارم کار میکنم، بایستی اصول مدیریت جهادی را رعایت کنم. در زندگی اجتماعی هم باید رعایت بکنم، بستگی به آن سطحی دارد که دارم کار میکنم.
• گاهی این شبهه مطرح میشود که مدیریت جهادی برابر با فقر و سختی است. تا چه حد این نگاه درست است؟ جایگاه بهره وری در مدیریت جهادی کجاست؟
جامعهای که ماموریت زمینه سازی را برای خودش انتخاب میکند و جامعهای که برای خودش بحث مبارزه با استکبار را انتخاب میکند، در سختی و مشقت یا ترس و اندوه. ممکن است این نگاه و این شبهه ایجاد بشود که پس ما باید همیشه در سختی و محنت و درد و گرانی و اینها باشیم؟ این نگاه ممکن است در ذهن کسی بیاید. ابدا همچنین چیزی نیست. اگر ما معتقد باشیم به دو- سه تا اصل مهم باعث خواهد شد که جامعهٔ منتظران که این مناسبات را دارد، هرچند که دچار سختی و دشواری هست اما یک جامعهٔ – انشاءالله – آرام، مطمئن و به شرط رعایت اینها مرفه، البته به معنای رفاه نسبی، مرفه را طبیعتا هیچگاه با آن نگاه تجملاتی مقایسه نمیکنیم. اما این چند مورد چیست؟ یکی از این موارد که در سئوال شما هم بود و من هم قبلا اشاره کردم، بحث مدیریت جهادی است. یعنی خود الزام داشتن به رعایت مدیریت جهادی و اجرای آن در سطح کشور، باعث میشود که کشور رشد بکند و دچار مشکلات و سختیهای کمتری بشود. به خصوص اگر با اقتصاد مقاومتی هماهنگ و مرتبط شود. نکتهٔ دوم، بحث برنامه ریزی است. حتما بایستی مدیریت جهادی در مقام اجرا برای اینکه بتواند به آن هدف خودش برسد باید بر برنامه ریزی تکیهٔ ویژهای داشته باشد، نمیشود کار را همینطوری بدون هیچ برنامه و نظام و سبک خاصی انجام داد. پس جایگاه برنامه ریزی در آن تقویت میشود. اشاره کردم که مدیریت جهادی به عنوان دو تا از زیربناهای جدی تمدن سازی با اقتصاد مقاومتی مرتبط میشود. حلقهٔ اتصال به اقتصاد مقاومتی و مدیریت جهادی در نگاه من بهره وری است. بهره وری را نه فقط از جنس اقتصادی بگیریم، بهره وری در همهٔ ابعاد ببینیم. بهره وری سرمایه، بهره وری فکر و اندیشه، بهره وری فرهنگی. همه اینها را در کنار هم قرار بدهیم آنگاه بالتبع مدیریت جهادی تقویت خواهد شد. به بیان خلاصه، بهره وری را اگر بخواهیم اجرا بکنیم، هم خودش یکی از مولفههای استقرای تام و کامل مدیریت جهادی است و هم خودش یکی از مولفههای اصلی و جدی سنجش میزان یا تقویت بنیهٔ اقتصاد مقاومتی است و از طرفی هم خودش فضا و بستری است برای اینکه مدیریت جهادی بتواند رشد و توسعه پیدا کند، چون خود مدیریت هم باید برای خودش در داخل خودش تعالی داشته باشد. پس به نگاه من بهره وری عامل تعالی بخشی مدیریت جهادی هم هست. ارتباط بین مدیریت بهره وری و مدیریت جهادی بسیار محکم است و این، آن چیزی است که باعث میشود جامعهای که وظیفهٔ تمدن سازی برای خودش قائل میشود با استفاده از آن دچار فقر، گرانی و مشکلات تحریم و غیره نشود. اتکای ما به بهره وری میتواند خیلی از مشکلات را حل کند؛ به شرطی که البته واقعا بهره وری را درک کنیم و به آن پایبند باشیم و از آن استفاده کنیم.
• مدیر جهادی نیز خود منفعتی را کسب خواهد کرد و علاوه بر جامعه میتوانیم یک سود خاصی را هم برای خود فرد قائل شویم؟
باید ببینیم منفعت را چگونه تعریف میکنید. یک موقع منظورتان منفعت مالی و ریالی است، خب بالتبع نه. نمیتوانیم این را بگوییم که با اجرای مدیریت جهادی، فرد مدیر برای خودش یک منفعتی را کنار بگذارد. زمانی میگوییم بالاخره وقتی کسی مدیریت جهادی را پیاده کرد، در روحیهٔ خود، در نوع اجرای خود، در رفتار خود، یک سری منافع معنوی یا روانی یا رفتاری برایش ناخواسته ایجاد میشود. مثلا وقتی کسی با روحیهٔ جهادی کار کرد، اصلا چه خودش بخواهد چه خودش نخواهد، روحیهٔ افتادگی و روحیهٔ ایثار در او تقویت میشود این هم منفعت است. پس اگر منفعت از این جنس مدنظر باشد، معتقدم که بله، اجرای مدیریت جهادی منافع بسیار زیادی هم برای فرد و هم برای جامعه دارد. اما اگر منفعت، منظورمان منفعت اقتصادی باشد، این را به ذهنم میرسد که اگر مطرحش نکنیم، بهتر است. چون فرض اولیهٔ ما این است که در اجرای یک سبک مدیریتی، شخص مدیر خیلی دنبال منفعت خود نباشد. البته دنبال منفعت جامعه باشد. منفعت جامعه، نکتهٔ دیگری است. اما اینکه من یک سبک مدیریتی بیاورم برای اینکه به منفعتی، در معنای اقتصادی، شخصی برسم، شاید خیلی مورد قبول نباشد. مگر این منفعتهایی که در واقع خودش تعالی است. نه اینکه بگوییم اینها یک عقب ماندگی است و یا یک سودجویی است.
• میتوانیم اینطور عنوان کنیم که همان پیشرفت بالاخره نتایجش را خود فرد هم میبیند؟
بله، قطعا. بالاخره وقتی که جامعه پیشرفت کرد، خود آن فرد هم پیشرفت میکند. یعنی این حداقل آن منفعتی است که میبرد. ما منفعت بالاتر از این را میخواستیم روی آن بحث بکنیم. فکر میکنم که اینجا دیگر باید برویم به منفعتهای روحی و روانی و رفتاری و آن تقوایی که در فرد ناخواسته به دلیل اجرای مدیریت جهادی ایجاد میشود و به قول ما، در او نهادینه میشود آن را ببینیم که بسیار مهم است.