روزنامه صبح امروز ایران، عمدتاً بر بیانات رهبر انقلاب در خطبه پس از عید فطر و دیدار با مسئولان و سفرای کشورهای اسلام تمرکز کردند و در عین حال، برخی نیز به حواشی مداخی جنجالی در مراسم روز عید فطر مصلای تهران پرداختند.
به گزارش «تابناک»؛ پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در روز عید فطر، روزنامه های صبح امروز به ارائه تحلیل ها و تفسیرهایشان درباره این بیانات پرداختند و تیترهایی به سلیقه خود از میان سخنان رهبری انتخاب و در صدر صفحات نخستشان درج کردند.
در همین زمینه سیدرضا اکرمی عضو جامعه روحانیت در یادداشتی تحت عنوان «هوشیاری رهبری برای مهار بیقانونی» در روزنامه دولتی ایران نوشته است: «...موضوع «آتش به اختیار» در موضوعات فرهنگی که پیشتر از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح شد و اخیراً از سوی ایشان به روشنی تفسیر گردید نیز در همین قالب قابل توضیح است؛ «آتش به اختیار» در مقوله فرهنگی همان امر به معروف و نهی از منکر در مقام توصیه و تذکر است.
اگر کسانی نسبت به مسائلی که در آموزش پرورش، آموزش عالی و دیگر مقولات فرهنگی دغدغه یا توصیه دارند، میتوانند آن را مطرح کنند؛ اما میدان عمل باید به دست متولیان و مسئولان آن سپرده شود. چرا که در غیر این صورت، فتنه، آشوب و هرج و مرج میشود.
مسائل فرهنگی نیز در حیطه مأموریت دستگاهها و افراد مسئول آن است.همه میتوانند راجع به موضوعی تذکر بدهند اما عمل باید به مسئول و متولی آن سپرده شود. همانطور که نیروی انتظامی حافظ امنیت است ،امور فرهنگی نیز حافظان و مسئولانی دارد که در مقام عمل باید کار به آنها محول شود.
رهبر معظم انقلاب با دوراندیشی خاصی که همواره از ایشان سراغ داریم، با تفسیر و توضیحی که فرمودند راه را بر برخی برداشتهای ناصواب بستند تا بعضی جریانها از سر ناآگاهی یا فرصتطلبی و تسویه حسابهای سیاسی، اقدام به رفتارهای هنجارشکن و حاشیه ساز ننمایند.
اگر نبود این توضیح صریح رهبر معظم انقلاب، چه بسا مخاطراتی برای جامعه نه تنها در حوزه فرهنگ که در سایر حوزهها ایجاد میشد. اما حال مشخص شد که برخی برداشتها از این تعبیر که راه به بیقانونی میبرد، بجا نبوده است. اگر چه پیش از این هم آگاهان به اندیشه و مشی رهبر معظم انقلاب درک کرده بودند که چنین تفسیرهایی به هیچ وجه در ساحت مدیریتی و فکری ایشان جایگاهی ندارد.»
آیا به رئیس جمهور در نماز عید فطر توهین شد؟
پس از شعر میثم مطیعی در نماز جمعه و موج حمایتها و انتقادها از این مداح که اشعار انتقادی نسبت به سیاستهای دولت پیش از نماز عید فطر در تریبون مصلای تهران قرائت کرد، امروز روزنامه های دو سوی ماجرا نیز مواضعشان را در این زمینه مطرح کرده اند. وقایع اتفاقیه با تیتر یک «مدح تفرقه» گزارشی از این ماجرا از منظر خود منتشر و تأکید کرده، این مداحی تفرقه افکنی در روزی بود که نماد وحدت مسلمین است. در همین زمینه جوادی حصار به این روزنامه گفته است: «در هر نظام سازمانيافته فکري و فرهنگي که رقابت در آن به رسميت شناخته شده و نتيجه رقابت لازمالاجراست اگر انتخابات سالم برگزار شده باشد و افراد نظامات انتخاباتي را به درستي انجام داده باشند، هر کسي انتخاب ميشود رئيسجمهوري است و همه موظفند با هر گرايشي؛ منتقد، مخالف و موافق در برابر دولت کار خنثيکننده و آزاردهندهاي انجام ندهند.
تن دادن به قواعد بازي جوانمردانه اقتضا ميکند که مخالفان آقاي روحاني نيز بپذيرند که بالاخره انتخاباتي برگزار شده و رقابتي در چارچوب قوانين تعريفشده صورت گرفته و نتيجه آن انتخاب حسن روحاني است. تن ندادن به اين و هر روز بازي جديدي درآوردن حتما در راستاي اهدافي صورت ميگيرد. به نظرم يکي از بازيهاي ناجوانمردانهاي که در اين انتخابات به چشم ميآيد اين است که باوجود آنکه مردم در يک مصاف سنگين و يک جدال انتخاباتي طاقتفرسا توانستند رئيسجمهوري را با 24 ميليون رأي و يک نمايش حداکثري حضور به کرسي رياستجمهوري برگردانند اما بخشي از منتقدان و مخالفان دولت که در بدنه نيروهاي سياسي و جناحي هستند هنوز هم دست از انتخابات برنداشتهاند و جدالهاي پساانتخاباتي را با اشکال مختلفي ادامه ميدهند.
آنها ظاهرا براي کنترل نتايج انتخابات اهدافي دارند؛ يکي از اهدافشان اين است که دولت را تحت فشار بگذارند تا از شعارهايي که مطرح کرده است، دست بردارد. تصور ميکنم فشارها به اين منظور است تا آقاي روحاني در کابينه جديد دست به تغييرات در راستاي اهداف انتخاباتي خود نزند و از نيروهايي استفاده کند که مطلوب جريان شکستخورده هستند. هدفشان اين است مردم را از نتيجه انتخابات نااميد کنند، آنقدر چوب لاي چرخ دولت بگذارند و آنقدر ناکامي براي دولت ايجاد کنند که مردم در ادامه راه پشيمان شوند و تصور کنند چارهاي ندارند جز تندادن به تمايلات اين جريان سياسي. تا زماني که اينها در قدرت نباشند ما هر روز شاهد ناملايمات و مشکلات در راه توسعه کشور خواهيم بود.»
زهرا احمدیپور رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز در یادداشتش که در نیم تای پایین صفحه یک روزنامه ایران، با تیتر «حراج <سرمایه اجتماعی> در تریبون عمومی» چاپ شده، تأکید کرده است: «وضعیتی را تصور کنید که در آن تریبونهای عمومی برای سالهای متمادی و به صورت یکطرفه به تمامی در اختیار یک جناح و جریان سیاسی قرار گرفته که از قضا برای
چندمین بار در کمتر از دو ماه گذشته در انتخابات شکست خورده است. برخی از
طرفداران جناح سیاسیای که انتخابات را واگذار کردهاند ممکن است آن را به
قواعد دموکراسی و مردمسالاری مرتبط کنند و بگویند جناح پیروز باید تحمل نقد جناح مقابلش
را داشته باشد. اما اینجا بحث بر سر «بیان نقد و بحث سیاسی» در فضای
اجتماعی نیست که البته حق همگان است بلکه «استفاده مطلق، یکپارچه و یکطرفه
از تریبون عمومی برای نقد جناحی» است که مشکلساز خواهد شد.
مهمترین اندوخته یک نظام سیاسی که آن نظام را در تندبادهای بینالمللی
بیمه میکند «سرمایه اجتماعی» است. تدارک سرمایه اجتماعی و مراقبت دائم از
آن ویژگی متمایز نظامهای سیاسی کارآمد و با ثبات است. در یک جامعه
مردمسالار، سرمایه اجتماعی زمانی شکل میگیرد که جمهور مردم خود را در
مناسبات عمومی و جهتگیریهای سیاسی و بینالمللی آن سامانه سیاسی دخیل میپندارند و به مکانیسم انتخابات به
مثابه تجلی «تأثیر رأی و نظرشان برای ایجاد تغییرات یا اصلاح رویهها»
اعتماد میکنند. اما انتخابات آغاز و پایان فرآیند توسعه سرمایه اجتماعی
نیست. یکی از جنبههای تقویت سرمایه اجتماعی دیدهشدن رأی و خواست اکثریت و
اقلیت جمهور مردم در تریبونهای عمومی است. درحقیقت توزیع منصفانه
تریبونهای عمومی، تجسد عینی «ایجاد فرصت متوازن برای بیان اجتماعیشده درک
و دریافت جمهور مردم از محیط پیرامون شان» است.
حال به وضعیت توصیفشده در ابتدای این نوشته بازگردیم. وقتی تریبونهای عمومی به صورت «مطلق»، «یکطرفه» و «بیتوازن» در اختیار یک جناح سیاسی قرار میگیرد که دستکم در شرایط فعلی نتوانسته
رأی اکثریت مردم را به خود متمایل کند چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟ نخستین تبعات چنین وضعیتی میتواند به از دست رفتن «اعتماد عمومی نسبت به قواعد توزیع قدرت بر اساس رأی نسبی مردم» در آن سامانه سیاسی منجر شود. از دسترفتن این اعتماد میتواند یا به «بیتفاوتی عمومی» یا «جستوجو برای یافتن منابع جایگزین» منجر شود.
یکی از نقدهایی که سالها است به صورت کارکردی به عملکرد رسانه ملی وارد
میشود از همین زاویه است. کمشدن اقبال عمومی به رسانه ملی و افزایش تمایل
برای کسب اخبار و اطلاعات از کانالهای غیررسمی و خارج کشور که اکنون به بحرانی برای رسانه ملی بدل شده است دقیقاً نتیجه ناگزیر همان وضعیتی است که شرحش رفت.
به دوستانی که اینچنین «بیمحابا و یکطرفه» تریبونهای عمومی را
جولانگاه بحثهای سیاسی و نقدهای جناح خود کردهاند باید یادآور شد که از
بلایی که بر سر رسانه ملی آوردهاید درس نگرفتهاید؟ آیا با یکطرفه کردن
صدا و سیما و تبدیل آن به رسانه یک جناح سیاسی طرفی بستید و توانستید نظر اکثریت مردم را به سمت خود متمایل کنید که اینک چنین
سراسیمه به سمت تسخیر تریبونهای دیگر حرکت کردهاید؟ جناحی کردن
تریبونهای عمومی کشور و بیان مواضع سیاسی یکسویه در آنها فرآیند مشارکت و
فعالیت عمومی افراد در نهادها و سازمانهایی که این تریبونها را تمهید
کردهاند را جناحی و سیاسی خواهد کرد. یک سامانه سیاسی بجز نهادها و سازمانهای ملی و کشوری چه امکان دیگری برای ایجاد فرصت جهت کنشگری جمعی افراد دارد؟ کانالیزه شدن تریبونهای عمومی حتی اگر با نیت خیر انجام شود سبب بیاعتمادی جمهور مردم به اثربخشی مکانیسمهای سیاسی رسمی میشود.»
روزنامه اعتماد و شرق نیز این اتفاق را با حمله به رئیس جمهور در روز قدس همسان کردهاند و اعتماد در گزارشی با تیتر «سناریوی توهین های زنجیرهای» به اشاره به سلسله حواشی رخ داده پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری آورده است: «هنوز سه روز از ماجراي
توهين به رييسجمهور در روز قدس نگذشته بود كه اين بار در مراسم اقامه نماز
عيد فطر مداح مراسم، روحاني را مورد حمله توهينها و متلكهاي سياسي قرار
داد. از برجام، ٢٠٣٠ و تحريمهاي امريكا انتقاد كرد و خطاب به روحاني
حملههايش را ادامه داد. موضوعي كه با واكنشهاي بسياري مواجه شد و بسياري
از شخصيتها خواهان معذرتخواهي ستاد اقامه نماز جمعه شدند.
هر چه هست شيب روزافزون حاشيهسازيها عليه دولت نشان ميدهد دولت دوازدهم
روزهاي سختي در پيش خواهد داشت. اگر دولت اصلاحات هر ٩ روز با يك بحران و
دولت يازدهم با هر ٤ روز يك بحران و حاشيه مواجه بود (گزارش تحليلي
«اعتماد» در سال گذشته كه با بررسي يك روند شش ماهه به آن رسيده بود) به
نظر ميرسد دولت دوازدهم با شرايط بحرانيتري براي ادامه كارش مواجه خواهد
بود. هر چند روحاني تنها نيست.»
مسأله «سپاه» نیست
کیهان در یادداشت روز خود به قلم سعدالله زارعی به حواشی هدف قرار دادن سپاه توسط رئیس جمهور پرداخته و در بخشی از یادداشتی تحت عنوان «مسأله سپاه نیست» تأکید کرده است: «شکاف در سیستم سیاسی ایران یکی از اهداف و شگردهای شناخته شده به حساب میآید و از ابتدای انقلاب نیز دنبال شده است. در اینجا با توجه به نزدیک بودن زمان آغاز به کار دولت دوم روحانی و بطور کلی شکلگیری دولت جدید در ایران، غرب در صدد ارسال این پیام به دولت و ملت ایران است که اگر میخواهید از مواهب رابطه با دنیا! برخوردار باشید و با تهدیدات جدید مواجه نشوید باید از سپاه فاصله بگیرید. البته همانطور که این شگرد تازگی ندارد، حساسیتسازی علیه سپاه نیز تازگی ندارد وقتی ردپای این اقدامات را پی میگیریم به سال 1386، 2007 میرسیم که تحریم اعضای سپاه در دستور کار کنگره آمریکا قرار گرفت و در هر سال گسترش یافته است. اما تردیدی نیست که اقدام سنا و پارلمان اروپا در این مقطع معنادار است و به تغییرات داخل ایران گره خورده است.
اما همانطور که از تجربه ما در دوره اول آقای روحانی برمیآید و نیز این تجربه با دوران 8 ساله آقای خاتمی هم قابل تطبیق است، غرب اساساً کاری به سلیقه دولتها ندارد و از آنجا که هر سنخ آن را - ولو بعضی از آنها دارای مطلوبیتهایی هم برای غرب باشند- دولت نظام جمهوری اسلامی میداند و از سوی رهبری نظام قابل مدیریت به حساب میآورد، به هیچ وجه به موفقیت دولت در ایران کمک نمیکند. این دولت که تار و پودش از انقلاب اسلامی است اگر به فرض محال دولتی از اعضای جبهه ملی هم در جمهوری اسلامی ایران بر سر کار آید علیرغم همنوایی کامل غرب و جبهه ملی- که هم اینک جز نامی از آن در تاریخ سیاسی ایران باقی نمانده است- آمریکا و اروپا به موفقیت اقتصادی و... آن کمک نمیکنند چون در نهایت چنین موفقیتی را موفقیت جمهوری اسلامی به حساب میآورند.
پس کاملاً معلوم است که تلاش غرب برای جداسازی حساب دولت ایران از سپاه با هدف نهایی تسلط بر ایران صورت میگیرد که از بین رفتن دولت ایران هم در ذیل آن خواهد بود و کیست که نداند مهمترین ارکان قدرت کشورهایی که امروزه در دنیا حرفی برای گفتن دارند قدرت ناشی از نفوذ ملی و توانمندی دفاعی نیروهایی است که تأمینکننده محیط فعالیت دولت میباشند. نفوذ ملی یک نظام سیاسی ارتباط مستقیم به افتخارات آن نظام دارد و این حس افتخارآمیز بودن نظام با دستاوردهای امنیتی و نظامی سپاه گره خورده است کما اینکه دیدیم حمله موشکی سپاه به تروریستهای تکفیری در دیرالزور هر ایرانی را شادمان کرد و به محوری در وحدت ملی تبدیل گردید. پس اگر غرب بخواهد که قطعاً میخواهد دولت ایران را تضعیف کند باید موجبات افتخار آن را از او سلب نماید.»
در ادامه این تحلیل آمده است: «اگرچه غرب با تحلیل دقیق از عوامل قدرت جمهوری اسلامی، تضعیف سپاه را مدتهاست در دستور کار خود قرار داده است اما همه میدانند که اثربخشی واقعی تضعیف سپاه به تضعیف آن در داخل گره خورده است. براین اساس غربیها در دورههایی که رخنهای در داخل نظام سیاسی علیه سپاه وجود نداشته است، در حد تبلیغات سیاسی علیه سپاه ورود کردهاند و در زمانهایی که زبانی دوگانه در ایران در ارتباط با مسایل دولت و سپاه وجود داشته از حد تبلیغات سیاسی پا را فراتر گذاشته و به اقدامهایی از نوع تحریم سپاه روی آوردهاند. در همین جا میتوان به عمق و اندازه ضرر بگومگوهایی که در داخل کشور بین دولت و سپاه پدید میآید پی برد.
همه میدانیم که بطور واقعی نه دولت در کار تضعیف سپاه است و نه سپاه در کار تضعیف دولت. چه اینکه دولت و سپاه در ایران در نهایت به نقطهای وصل هستند که اختلافاتشان را هر چند جدی هم باشد که نیست، حل میکند کما اینکه در سایر مواردی که نوعی کژتابی رفتاری نظیر امضای سند 2030 از سوی دولت روی میدهد و تلخ هم هست در نهایت با دستور رهبری رفع میشود بنابراین اختلاف دولت با سپاه بطور واقعی سپاه را فلج نمیکند و از اثرگذاری آن نمیکاهد ولی این کژتابی با سپاه که رکن اصلی امنیت ملی جمهوری اسلامی و اقتدار ملی ایران است، طمع غرب را در پی میآورد و کشور را بطور عمومی که بخش بزرگ آن دولت است با چالش مواجه میگرداند. سخنانی که در این یک سال علیه سپاه و دستاوردهای مهمی از جمهوری اسلامی که سپاه در کانون آن قرار داشت، زده شد، کم نیستند.
وقتی از درون حلقه اول دولت محیط عمل منطقهای و اقتدار ایران به «زمین سوخته» تعبیر میشود و تلاش ایران برای اقتداربخشی به ملتهایی که از یک سو در معرض اشغالگری غربیها و از سوی دیگر در معرض حمله گروههای تروریستی تکفیری وابسته هستند، اقدامی بینتیجه و پرهزینه معرفی میگردد، دشمن گمان میکند در درون ایران درباره درستی سیاستهای منطقهای خود تردید به وجود آمده و زمان آن است که با اعمال فشار بر بخشی که بار این سیاستها را بر دوش دارد، این تردید را به یقین تبدیل کنیم و ایران را از منطقه برانیم و مشکل لاینحل خود در مواجهه با نفوذ و قدرت معنوی ایران را حل کنیم. وقتی در کشور بدون آنکه دلیل و ضرورتی وجود داشته باشد، یک مسئول ارشد دولت متلکی را نثار سپاه میکند و سپاه را وادار به واکنش مینماید، غرب گمان میکند راهی برای ایجاد تقابل بین بخش سیاسی و امورجاری و بخش امنیتی و امور راهبردی پدید آمده و باید از آن استفاده کرد.»
وطن امروز اما ادبیاتی به مراتب تندتری دارد و نویسنده این روزنامه در یادداشت صفحه نخست ذیل تیتر «دولت بیکار و تهدید امنیت ملی» تعابیر عجیبی به کار برد. در پایان بخش این یادداشت که تیتر بر اساس آن انتخاب شده، آمده است: «در بحث توافقات بینالمللی نیز امروز در خانه میجنگیم. رئیسجمهور ما دفاع از چهارچوب عمل «برنامه آموزش اجباری یونسکو 2030» را خط قرمز خود میخواند و مطابق با برنامه «توسعه پایدار 2030» که بیسر و صدا در سفر به نیویورک به امضا رساندهاند، در 17 حوزه مختلف، امنیت ملی کشور را با غرب به اشتراک گذاشته... از آهنگ رشد جمعیت ایرانیان گرفته تا حوزه محیط زیست و انرژی و آموزش و مدیریت آبهای مرزی و آسیبهای اجتماعی و...!
فیالواقع بناست حاکمیت بر ایران در دوره جدید مطابق منویات سازمانهای فراملی براساس برنامههای از پیش تعیین شده لیبرالیستی «اشتراکی» و برخلاف مولفه بسیار مهم «استقلال ملی» صورت گیرد. این همان درد بزرگی است که نهیب استقلالخواهی رهبر انقلاب را در دیدار اساتید دانشگاههای کشور در ماه مبارک رمضان بلند کرد. از جانب دیگر، در کشوری که مردم از مشکلات معیشتی و بروز و ظهور آسیبهای اجتماعی در رنج و ناراحتی به سر میبرند، قدرت گرفتن آنها که از کارنامه اقتصادی ضعیف برخوردارند و به ناکارآمدی عملیاتی در حوزه اقدام و عمل شهره هستند، خود «تهدید امنیت ملی» به حساب میآید، چرا که به هر حال دولتها رفتنی هستند و این حاکمیت است که باید پاسخگوی نیازهای بر زمین مانده جامعه باشد.»
مشکل آقایان با معجزات موسی(ع) است!
بصير سلحشور پسر فرج الله سلحشور با جوان گفت و گویی کرده و دلیل ساخته نشدن سریال را بودجه 11 یا 12 رقمی خارج از توان سازمان صداوسیما نخوانده، بلکه در ادامه موج فشار به صداوسیما تأکید کرده است: «مشکل قایان با معجزات موسی (ع) است!» پسر مرحوم سلحشور در بخشی از این گفت و گو ادعا کرده است: «گاهي مشاهده ميشد كه تنها در يك روز حدود 5 هزار نسخه از آن خريداري ميشد. واضح بود كه اين اقدام با واسطه يا بيواسطه توسط خود صهيونيستها انجام شده و كتابها را به اين شكل جمع ميكردند تا واقعيتها به دست مردم نرسد. تمام دغدغه صهيونيستها اين است كه اگر قرار است هر تعريفي از داستان موسي و قوم بنياسرائيل شود، اين كار توسط خود آنها و با قرائتهاي خاص خودشان صورت گيرد نه بر اساس ساير قرائتها يا قرائتهاي قرآني و...
...پدرم با آن توكل و شجاعتي كه از ايشان سراغ داريد، بارها گفته بودند كه حتي در همين جمهوري اسلامي كه قرار بود اسلام و مفاهيم قرآني به بهترين شكل ممكن تبيين و به مردم جهان عرضه شود، كساني هستند كه مانع اين كار ميشوند و حتي ايشان اعتقاد داشت كه هيچ بعيد نيست عقبه اين جريان و مانعتراشيها خواسته يا ناخواسته با چند واسطه به صهيونيستها برسد. مرحوم سلحشور بالغ بر دو سال پيش نگارش فيلمنامه را به اتمام رسانده و به تلويزيون واگذار كردهاند. الان هم حدود يك سال و نيم از فوت ايشان ميگذرد. در طول اين سالها چند سريال دم دستي در تلويزيون مشاهده كردهايد؟»
پسر سلحشور عدم ساخت سریال پدرش را نیز آب به آسیاب دشمن ریختن قلمداد میکند و میگوید: «شايد كساني كه بازيگران اين نقشها هستند، خودشان متوجه نباشند كه در چه زميني بازي ميكنند ولي ماهيت كار آنها در حقيقت آب به آسياب دشمن ريختن است، زيرا همگان به خوبي ميدانند كه دشمن نميخواهد چنين سريالي ساخته شود. دوستان ما اگر واقعا ميخواهند كه اين سريال ساخته شود و اگر ضرورت آن را درك ميكنند، اين چه وضعيتي است كه براي آن فراهم كردهاند؟ تقريباً در تمامي كارهايي كه در جهان براي حضرت موسي(ع) ساخته شده، نهايت قصه را پس از عبور قوم بنياسرائيل از نيل به اتمام رسانده و به ساير معجزات و پيامهاي داستان كاري ندارند و تعمداً تلاش ميكنند معجزات به فراموشي سپرده شود تا مردم از طريق درك اين معجزات اميدوار نشوند. كاري كه پيوسته درباره انقلاب اسلامي هم جريان دارد و عدهاي در تلاشند پيامها، مفاهيم و معجزات انقلاب به گوش جهانيان نرسد تا به آينده اميدوار نباشند.
جالب اينجاست كه برخي مسئولان امر در تلويزيون به بهانه نداشتن بودجه همين پيشنهاد را به سازندگان سريال مطرح ميكنند و ميگويند چه ضرورتي دارد كه همه معجزات حضرت موسي را به تصوير بكشيد؟ يا مشكلات و موانع ديگري را بر سر راه اين مجموعه قرار ميدهند. بنده اعتقاد اساسي دارم كه عدهاي هستند كه واقعاً سازماندهي شده نميخواهند اين اثر ساخته شود و حال اين عده چه كساني هستند بماند ولي يقين دارم كه نه از سواد قرآني كافي برخوردارند و نه اهميت اين كار فاخر را درك ميكنند، زيرا هرگونه مانع تراشي بر سر راه اين مجموعه قرآني، حتي اگر بدون قصد و غرض هم باشد، آب به آسياب دشمن ريختن است.
با كمال تأسف بايد گفت كه امروزه كساني در برابر اين كار ارزشي قد علم كردهاند و در رسانه ملي حكم مسئوليت گرفتهاند كه در گذشته داراي سابقه محكوميت بوده و عليه مباني ديني و اعتقادي و عليه امام زمان(عج) مطلب نوشتهاند. چه تأسفي بالاتر از اينكه چنين افرادي امروز در جايگاهي قرار بگيرند كه براي ساخت و حتي جزئيات ساخت اين سريال قرآني تصميم بگيرند و با استضعاف قلم و عقيده خود براي فيلمنامه شخصيتي مانند سلحشور كه چندين اثر قرآني را با اقبال گسترده به جهان عرضه كرده، نظر بدهند يا با ايجاد تشكيك و شبهافكنيهاي گوناگون و مقايسههاي ناروا، هر روز مانع جديدي را بر سر راه سريال«موسي كليم الله(ع)» و سازندگان آن ايجاد نمايند. يقين بدانيد كه اگر ضرورت اقتضا كند و اين كارشكنيها در برابر قرآن ادامه پيدا كند، ما نه به عنوان ورثه مرحوم سلحشور بلكه در دفاع از مظلوميت قرآن، نسبت به معرفي اين چهرهها و جريانها و افشاي دستهاي پشت پرده، دريغ نخواهيم كرد.»
او در ادامه تأکید میکند که باید به اندازه بودجه فیلم محمد (ص) ساخته مجید مجیدی به پروژه سلحشور اختصاص میدادند: «متأسفانه تاكنون عمده حرفهايي كه در اينباره مطرح كردهاند صرفاً
بهانههايي بيش نبوده كه ريشه آن را بايد در جاي ديگري جستوجو كرد. در
كشور ما براي يك فيلم سينمايي تاريخي كه براي زندگي حضرت محمد(ص) اختصاص
دارد، بودجه بسيار بالايي اختصاص ميدهند كه اتفاقاً مورد تأييد ما هم هست و
دعا ميكنيم كه آقاي مجيدي و همه سازندگان اين اثر ديني از دست پيامبر
اكرم (ص) سيراب شوند. حرف ما اين است حال اگر همين مبلغي كه براي يك فيلم
سينمايي هزينه شده است براي يك سريال 62 قسمتي هزينه شود آيا بايد به
ولخرجي و تشكيك در شخصيت سازندگان اثر تعبير شود؟ اين از همان بهانههايي
است كه با هيچ شيوهاي نميتوان آن را توجيه كرد.»