از در که وارد میشوند شورواشتیاق جوانی و سرزندگی در وجودشان موج میزند؛ حس مثبتی به همراه خودشان دارند و انگار هرگز خسته نمیشوند. اینها همان دختران نینجای ایرانی هستند که چند وقتی میشود عکسها و فیلمهایشان حسابی در شبکههای مجازی داخلی و خارجی گل کرده است. کمتر میشود با هم شوخی نکنند. همدیگر را مدتهاست که میشناسند و حالا مثل یک خانواده کنار هم تمرین میکنند. قدمت «نینجارنجر» در ایران بیش از ١٠ سال است و به طور دقیقتر میشود گفت ١٣سالی میشود که این رشته به صورت حرفهای فعالیتش را شروع کرده است. اینکه حالا این جمع ارتباطي بسیار قوی با همدیگر دارند هم دقیقا به همین خاطر است؛ تقریبا نیمی از آنها نزدیک به ١٠ سال است با هم تمرین میکنند.
به گزارش شرق، خانواده کوچکی که سال ١٣٨٣ با تعداد بسیار اندکی کار را شروع کردهاند، حالا بیش از چهار هزار نفر هستند و هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود. «این رشته ورزشی سال ٨٣ تأسیس شده و هنوز در ایران به شمار افرادی که علاقهمند به این فعالیت میشوند اضافه میشود. درحالحاضر نزدیک به چهار هزار نفر نیروی زن در سراسر ایران مشغول این فعالیت هستند که از این تعداد دو هزار نفر در تهران فعالیت میکنند». این بخشی از صحبتهای تینا روشننیا، نایبرئیس رشته نینجارنجر است که خودش به نوعی اولین فردی بوده که از جمع زنان وارد این رشته شده است؛ همان موقع که نه سالنی برای تمرین داشته و نه اینکه کار راحتی برای واردشدن به این رشته. «آن زمان که کار را شروع کردیم خیلی سخت بود، چون مجوز نداشتیم و وقتی هم مجوزی در کار نباشد، باشگاهی در اختیار شما قرار نمیدهند تا بتوانید تمرین کنید. به همین دلیل نزدیک به یکسالونیم از زمان شروع این رشته، من به همراه چند نفر دیگر از بچهها در خانه خودم تمرین میکردیم. خانه را کرده بودیم باشگاه و بعد از یکسالونیم هم مجبور شدیم خانه را عوض کنیم، چون همهچیزش را خراب کرده بودیم».
واکنشهای مردم
الان نزدیک به دو سال است که نینجارنجرهای زن ایرانی بیشتر مطرح شدهاند و میتوان تعدادی از آنها را بعضا در مکانهای عمومی از جمله پارکها دید که مشغول تمرینکردن هستند؛ اما واکنشها به آنها جالب است؛ اینکه عدهای با حیرت به تمرینات و لباسهایشان نگاه میکنند و عدهای هم سعی میکنند به خودشان بقبولانند این دختران با بقیه زنها متفاوت هستند.
شیوا که ١٣ سال میشود نینجارنجر است و الان علاوه بر مربیگری در این رشته، ١٠سالی میشود مسئول برگزاری مسابقات نینجا در داخل ایران است میگوید: «وقتی در محیط باز تمرین میکنیم که بقیه میبینند، اول که فانتزی برخورد میکنند و کار را تمسخر میکنند؛ مثل اینکه مثلا میگویند هی لاکپشت نینجا! شمشیرت کو؟!! ... بعد هم که کمی با بهت نگاه میکنند و دستآخر هم جلو میآیند و میپرسند چطور میشود یک نینجا شد و تمرینات را در چه باشگاههایی میتوان انجام داد؟ خودم بهشخصه تا به حال جایی نرفتهام که کسی بعدا نیاید و بپرسد كه چطور میتواند در این رشته فعالیت کند. این موضوع برای مردم که به نینجاهای زن نگاه میکنند، عجیب است؛ ولی برای آقایانی که همین حرکتها را انجام میدهند مورد عجیبی نیست، چون معمولا خانمها را فردی فانتزی و ظریف میبینند و بهخاطرهمین وقتی ماها را در مسابقات یا در شرایطی تمرینی در پارک و فضای باز میبینند بیشتر جذب میشوند و میگويند وااو! اصلا چنین چیزی هست؟ ما خودمان هیچوقت چنین چیزی را ندیده بودیم».
باشگاههای نینجا
اگر قرار باشد کسی نینجا شود یا حداقل تمرینات این رشته ورزشی را پیگیری کند، میتواند به باشگاههای رزمی سر بزند که الان در سطح تهران گسترده هستند؛ چیزی نزدیک به ٤٥ یا ٥٠ باشگاه در تهران وجود دارد که این رشته ورزشی مهیج را به زنان آموزش میدهد. البته نباید توقع داشت باشگاههایی که در آن نینجاها کار میکنند باشگاههای مجهزی باشد. چون از قرار معلوم مثل بسیاری دیگر از باشگاههای ورزشی در زیرزمین مکانهای مختلف تعبیه شدهاند و همان امکاناتی را دارند که مثلا یک رشته ورزشی شناختهشدهتر مثل تکواندو دارد.
حالا خیلی خوششانس باشید جایی که ثبتنام میکنید دستگاه تهویهاش خوب کار کند! البته این سختیها فعلا باعث نشده کسی از نینجارنجر بودنش پیشمان شود؛ حداقل در بین این دختران نمونهای وجود ندارد. ساحل که پنجسالی میشود نینجارنجر است میگوید علاقهاش به سلاح و حرکات اکروباتیک باعث شده تا بخواهد نینجا شود: «به نظرم نینجارنجر ورزش بسیار کاملی است که شما را از پرداختن به بقیه ورزشهای رزمی بی نیاز میکند». در کل پای صحبتشان که مینشینی به یک نتیجه میرسی: اینکه این دختران «نینجارنجر»بودن را انتخاب کردهاند تا خودشان را به چالش بکشند. نیلوفر که از سال ٨٧ نینجا شده، یکی از دختران نینجایی است که میگوید بقیه ورزشها انرژی درونش را خالی نکرده است: «پیش از اینکه نینجارنجر شوم در رشتههای ورزشی مختلفی از جمله ژیمناستیک، بسکتبال و والیبال فعالیت میکردم، ولی هیچکدام از این رشتهها انرژی درونم را تخلیه نمیکرد. برای پیداکردن ورزشی که این انرژی را از بدنم خارج کند، سراغ رشتههای مختلفی رفتم تا اینکه به نینجارنجر رسیدم. آن زمان بود که متوجه شدم چه رشته ورزشی کاملی است. حالا نزدیک به ١٠ سال است در این رشته فعالیت میکنم و مدرک مربیگری را هم گرفتهام». «کاملبودن» این رشته ورزشی در صحبتهای بقیه نینجاهای دختر هم به گوش میرسد؛ همگی پیش از این یکی، دو رشته ورزشی را امتحان کردهاند که غالبا یکی از رشتههای رزمی از جمله تکواندو، کیکبوکسینگ یا کاراته در آن سهم بسزایی داشته ولی هیچکدام به اندازه نینجارنجر بودن به آنها نچسبیده است.
٢ دنیای متفاوت
دنیای این دخترها دنیای متفاوتی است؛ بدون لباس نینجا، کاملا شوخطبع هستند و مثل هزاران زن و دختر دیگر، دلمشغولی کارهای روزمرهشان را دارند، ولی زمانی که لباس نینجا به تن میکنند، دیگر همهچیز عوض میشود؛ خبری از خنده و شوخی نیست و همگی بهجد مشغول فعالیتی میشوند که قرار است انجامش دهند. برخلاف تصور تعداد زیادی که فکر میکنند نینجارنجر فقط برای ارائه نمایشهای فردی است، این رشته ورزشی مسابقاتی جدی در سراسر کشور دارد که در سطح استانی بین هیئتها و در نهایت مسابقات کشوری برگزار میشود. از این گذشته چند وقتی هم میشود که اعزام به مسابقات برونمرزی بهویژه رقابتهای آسیایی را در پیش گرفتهاند؛ هرچند که «بیپولی» فدراسیون و بیتوجهی مناسب مسئولان به این رشته ورزشی، اعزام را برایشان سخت کرده است. در مسابقات برونمرزی اعزامها کم بوده و از بین نینجاهای زیاد فقط چند نفر توانستهاند در مسابقات آسیایی شرکت کنند که از این چند نفر یکی در این جمع است: صدف؛ دختری که در مقایسه با بقیه نینجاها کمتر حرف میزند و با لباس پلنگیای که پوشیده، کمی هم متمایزتر از بقیه است. صدف از آن دسته دخترانی است که با مخالفت شدید خانوادهاش پا به این رشته گذاشته؛ ولی حالا با مقام قهرمانی که در آسیا به دست آورده، توانسته بالاخره خانوادهاش را به طور کامل راضی کند تا در این رشته به فعالیتش ادامه دهد.
بااینحال وقتی صحبت از تجربه حضور در رقابتهای آسیایی میشود، سکوتش را میشکند و میگوید: «تجربه حضور در رقابتهای آسیایی با رقابتهای داخلی خیلی متفاوت بود. سطح مسابقات آسیا خیلی بالاتر بود و طبیعتا مقامش ارزش بیشتری داشت. هر چقدر میخواهید مبارزه کنید؛ ولی قهرمانی خارج از کشور حس بهتری دارد». صدف در بخش مبارزه آزاد یا همان «فایت» شرکت کرده که در آن زدن ضربه به همه نقاط بدن جایز است؛ برایش هم تجربه خوبی داشته و هم اینکه پیامد خوبی. صدف که حرف میزند، بقیه نینجاها دوباره سر شوخی را باز میکنند. همگی یک جمله مشترک درباره صدف دارند: «این صدف را که میبینید، سختی زیادی را تحمل کرده؛ از همان ابتدا که پایش را به این رشته گذاشته تا همین چند وقت پیش که قهرمان آسیا شد، با مخالفت شدید مادرش همراه بود»؛ اما قهرمانی در آسیا بالاخره پدر و مادر را راضی کرده که صدف میتواند آینده درخشانی در این رشته داشته باشد.
چطور میشود نینجا شد؟
از این جمع ١١نفره تقریبا همگی مربی هستند؛ علاوه بر سابقه زیادی که در این رشته دارند، قهرمانیهای متعددی هم در عرصه داخلی چه رقابتهای باشگاهی و چه استانی دارند. نکته جالب اینکه راه گرفتن مدرک مربیگریشان از همین قهرمانیهای کشوری به دست میآید. تینا روشننیا که هر ١٠ نفر دیگر تقریبا سابقه شاگردی او را داشتهاند، میگوید: «اینکه باید در راه رسیدن به مربیگری قهرمان کشور شوند، دلیل دارد: اینگونه آنها میتوانند تجربیات مختلفی را که در این مبارزات به دست میآورند، در اختیار بقیه شاگردانشان هم بگذارند». اگر دختری تصمیم بگیرد از همین امروز به جمع دختران نینجای ایرانی اضافه شود، باید صبور باشد؛ چون از قرار معلوم برای گرفتن کمربند مشکی این رشته ورزشی باید چهار یا پنج سالی تمرین کند و با مشقتهای ویژه، دورههای مختلف را از پایه طی کند. هر دوره و هر رده هم که با یک سلاح کار میشود و دست آخر به کمربند مشکی ختم میشود. البته شرایط سنی در این رشته معنایی ندارد؛ آنطور که نایبرئیس این رشته میگوید «الان از سن سه سال تا زنان ٥٠ و بعضا از ٥٠ سال بالاتر» هم در این رشته مشغول فعالیت هستند که همگی هم کارشان را از صفر شروع کردهاند. «اول که تمرینات و مبارزههای ما را میبینند، تصور میکنند از پنجسالگی چنین ورزشهایی کردهایم که الان تواناییاش را داریم. درست تصورشان مثل این است که وقتی فرزندان را در سنهای بالای هشت سال برای ژیمناستیک میبرند، میگویند دیگر دیر است، فکر میکنند این رشته هم همینطور است؛ ولی محدودیت سنی ندارد». این هم بخشی دیگر از صحبتهای شیوا است که تأیید میکند برای ورود به این رشته هیچگونه شرط سنی وجود ندارد.
واکنش خانوادهها
اینکه دختران جذب رشتههای رزمی بشوند، در نگاه اول پیچیده است؛ در گذشته معمولا خانوادهها هراس زیادی از این داشتند که دخترانشان رزمیکار شوند؛ عمده دلیلش هم این بود که ترس داشتند آسیب ببیند و نتوانند از پسِ آسیبدیدگیاش بربیایند؛ ولی الان طبق گفتههای این نینجاها، شرایط با گذشته فرق کرده است. عاطفه که خودش یکی از مربیان حاضر در این جمع است، میگوید: «تصور بر این است که دختران چون ظریفتر هستند، نباید وارد چنین رشتههایی شوند یا اینکه بعدا در دوره بارداری ممکن است به مشکل بربخورند و خب نگرانیهایی از این دست وجود دارد؛ بااینحال ما به صورت علمی برای خانوادهها توضیح میدهیم که این مسائل درست نیست. اتفاقا برایشان توضیح میدهیم که فرزندانشان یاد میگیرند انرژیشان را در این رشته تخلیه کنند و بعد به مرور زمان میآموزند که به اطرافیانشان آرامش دهند و بعد کمکم جذب این رشته میشوند. در برخورد اول این رشته برایشان خشن به نظر میرسد و تصور میکنند که فرزندشان ممکن است آسیب جدی ببیند. خانوادهها و البته خود دختران میتوانند به صورت میهمان در کلاسها حضور داشته باشند و بعد متوجه میشوند دیدشان نسبت به خشنبودن این رشته اشتباه است». نیلوفر هم که خودش چندین سال است نینجا شده و حالا مربیگری هم میکند، میگوید این مشکل را همگی از قبل داشتهایم و فقط مختص این روزها نیست: «همه ما بچهها زمانی که میخواستیم کار در این رشته را شروع کنیم، چنین مشکلی را داشتیم؛ ولی خب وقتی وارد این رشته میشوید، متوجه میشوید نینجابودن فراتر از یک ورزش است؛ نوعی عشق است که اگر آن را درونمان حس نکنیم، احساس افسردگی داریم. قبلا شده بود خانوادهام اجازه نمیدانند چند روزی تمرین کنم؛ ولی در همان چند روز وقتی دیدند چقدر افسرده شدم، دوباره اصرار داشتند تا تمریناتم را از سر بگیرم».
ورزش ارزان؟
برای نینجاشدن یک زن، موضوع فقط خانوادهها نیست، بلکه خود ورزشکار هم است که باید توانایی غلبه بر ترسش را داشته باشد. تبدیلشدن به یکی از این دختران و انجام حرکات ویژه با سلاح سرد و فعالیتهای سخت بدنیاش، نیاز به اعتمادبهنفس زیادی دارد. خود همین نینجاها هم روزی که شروع کرده بودند، فکرش را نمیکردند بتوانند توانایی انجام حرکاتی را که فعلا انجام میدهند، داشته باشند. فائزه که هم به لطف این رشته بر وزن زیادش غلبه کرده و هم انرژی مضاعفی پیدا کرده است، میگوید: «دخترانی که کارمان را میبینند و جذب رشته میشوند، با ترس و دلهره کارشان را آهستهآهسته شروع میکنند. زمانی هم به این توانایی میرسند که بتوانند یکسری حرکات را انجام دهند، خودشان اعتراف میکنند که هیچوقت تصور نمیکردند یک دختر بتواند چنین حرکاتی را انجام دهد». البته برای خانوادههایی که علاقهمند هستند فرزندانشان در رشتههای رزمی کار کنند، به نظر میرسد رشته نینجارنجر بهصرفه باشد.
این رشته مخلوطی از رشتههای ورزشی بوکس، کیکبوکسینگ، ووشو و انواع آکروباتهاست که میتواند یک ورزشکار را از پرداختن به هر رشته ورزشی دیگری بینیاز کند. از لحاظ اقتصادی هم بهصرفهتر است؛ چون اگر خانوادهای هوس کند فرزندش را در چند کلاس یا باشگاه رزمی ثبتنام کند، میتواند با پرداخت هزینه یک کلاس، چندین کلاس را با هم داشته باشد. تینا روشننیا که خودش بشخصه تجربه چنین برخوردی را داشته، میگوید: «شما وقتی میخواهید فرزندتان را جایی ثبتنام کنید که چند رشته ورزشی را تجربه کند، باید هزینه زیادی بپردازید. تصور کنید یکی بخواهد فرزندش را کلاس ژیمناستیک بگذارد و بعد هم برای کلاس تکواندو ببرد. خب اینها هزینهبر است. شما میتوانید وارد رشته نینجا شوید که همزمان همه این رشتهها را دارد؛ از ژیمناستیک گرفته تا کیکبوکسینگ، تکواندو و انواع ورزشهای تعادلی و کششی. خوبی این رشته این است که بچهها میتوانند همه رشتهها را در یک زمان کار کنند. نیاز نیست در یک جلسه آکروبات کار کنند و منتظر باشند تا در جلسه بعدی نوبت به کار با سلاح برسد. میشود همه را در یک زمان انجام داد».
این موضوع برای لیلا هم رخ داده؛ او که خودش این روزها یک نینجای حرفهای است، میگوید ازآنجاکه علاقه زیادی به رشتههای رزمی داشته، تحقیقات زیادی کرده است؛ ولی دست آخر به این نتیجه رسیده که هیچ ورزشی کاملتر از نینجارنجر نیست: «خودم کاراته را به صورت حرفهای دنبال میکردم و مربی کاراته بودم؛ ولی با رشته نینجا آشنا شدم و بعد متوجه شدم این رشته تلفیقی از آکروبات و کیکبوکسینگ و این موارد است. ازآنجاکه علاقه زیادی به دفاعشخصی داشتم، خیلی سریع جذب این رشته شدم؛ چون به نظرم ورزش بسیار کاملی است». اما آویشن تقریبا خیال افرادی را که دنبال فعالیت در رشتههای رزمی هستند، کامل راحت میکند و میگوید: «مدتها بود دنبال یک رشته رزمی خوب بودم؛ ولی هرچه تحقیق کردم، رشتهای بهتر از نینجا پیدا نکردم. از همان سال ٨٧ که وارد این رشته شدم، تا همین الان، فعالیتم را به صورت مستمر پیگیری میکنم». البته این داستان برای الهه که در این جمع به نسبت باسابقه، تجربه کمتری از حضور در این رشته دارد، کمی متفاوت است. او یکی از معدود نفرات این جمع است که میگوید اتفاقی با نینجارنجر آشنا شده است: «خودم دان یک کاراته دارم؛ ولی از طریق یکی از دوستانم با ورزش نینجا آشنا شدم و از وقتی با این رشته سروکار پیدا کردهام، کاملبودن این ورزش جذبم کرد و الان سهسالی میشود که دارم کار میکنم».
چرا دختران نینجا میشوند؟
هنوز هم برای بسیاری علامت سؤال است که چه میشود یک دختر جذب چنین رشتهای میشود که ظاهرا خشن است. در نگاه اول، به نظر میرسد زنان نینجا برای فراگیری دفاعشخصی به این رشته گرایش داشتهاند؛ ولی در صحبتهایشان کمتر این موضوع مطرح میشود و بیشتر برایشان این مهم است که میتوانند فعالیتهای سخت چند رشته ورزشی را یکجا تجربه کنند. اما از همه مهمتر شاید بحث «اعتمادبهنفس» است؛ موضوعی که روشننیا، نایب رئیس نینجارنجر، بیانش میکند و میگوید: «دخترانی که اینجا هستند، هرکدام با انگیزههای متفاوتی وارد این رشته شدهاند؛ ولی مورد مشخص اینکه این رشته به آنها اعتمادبهنفس فوقالعادهای میدهد. نینجا یعنی فرد فوقالعاده و به نظرم تکتک این بچهها فرد فوقالعادهای هستند؛ چون کارکردن در هر رشته رزمی را فراگرفتهاند و حالا همه این بچهها، آدمهای فوقالعادهای هستند که اعتمادبهنفس زیادی دارند». شیوا هم با تأیید چنین موضوعی، از دلایل جذب دختران به این رشته حرف میزند و میگوید: «نینجارنجر اولین چیزی که به ورزشکار میدهد، اعتمادبهنفس است؛ بعد هم اینکه میتوانند در یکسری موارد به خوبی دفاعشخصی را انجام دهند و دست آخر هم اینکه شما وقتی در جمع خانواده یا دوستانتان قرار میگیرید، میتوانید با انجام آکروبات بقیه را شگفتزده کنید. الان دختران زیادی به باشگاهها میآیند تا این فنون را یاد بگیرند. حتی یکی، دو سال اول هم که میبینند بقیه در تمرینات چنین حرکتی میکنند، باز هم باورشان نمیشود که توانایی انجامش را دارند. بعد که اعتمادبهنفسشان بیشتر شد، خودشان دیگر راحت حرکتهای مدنظرشان را اجرا میکنند».
نینجا و مصدومیت
دختران نینجا سختیهای زیادی برای رسیدن به جایگاهی که دارند کشیدهاند؛ از مخالفت ابتدایي خانوادهها گرفته تا کمبود جا برای تمرین و البته مشقتهایی که در طول تمرین به جان خریدهاند. اگرچه تلاش میکنند آسیبهای احتمالی در این رشته را زیاد جلوه ندهند ولی فرانک با خنده میگوید: «هر جایی از بدنم که فکرش را بکنید، آسیب دیده است؛ بینی. تاندون، کتفم، پاهایم... همه جایم تقریبا آسیب دیده است. البته این به آن معنی نیست که فقط رشته ما آسیب دارد؛ الان هر فردی بخواهد در هر رشتهای حرفهای کار کند، آسیبدیدگی وجود دارد. هرچند این آسیبدیدگیها متفاوت است. مثلا اگر کسی هندبال کار میکند، کتفش بیشتر آسیب میبیند و یک فوتبالیست ممکن است زانویش صدمه بخورد. نینجا از آنجا که یک ورزش کامل است، میتواند هر نقطه از بدن را مصدوم کند. البته این را هم بگویم که اگر مصدوم شدهام، خودم هم مقصر بودهام؛ ورزش نینجا بدنسازیهای مختص خودش را دارد که اگر درست و کامل صورت بگیرد، میزان آسیبدیدگیها بهشدت پایین میآید».
ساحل هم در تکمیل صحبتهای همرزمش میگوید: «کلا نینجا به این معنی است که شما فنونی را بیاموزید که مانع از آسیبدیدن بدنتان شود».
موجهای آرامش!
دخترانی که دور هم جمع شدهاند، همگی تحصیلکردهاند؛ یا فعلا دانشجو هستند یا اینکه تحصیلات دانشگاهیشان را تمام کردهاند. معتقد هستند که اتفاقا این رشته توانسته کمک زیادی هم به درسشان کند؛ میگویند نینجارنجر ذهن شما را آرام میکند و میتوانید با تمرکز بالاتری درسهایتان را فرا بگیرید. حرکات رزمی که در لباسهایشان نشان میدهند، ارتباط چندانی با زندگی واقعیشان ندارند. تینا روشننیا میگوید: «دختران نینجا تمام سختیها را به جان میخرند و تبدیل به آدمهای صبوری میشوند. این دختران بهترین مادرها و بهترین همسرها میشوند. ما الان تعداد زیادی دختر نینجا داریم که مادر و همسر هستند و همگی هم از بهترینها هستند». صحبت از ازدواج که میشود دوباره شوخطبعیشان گل میکند و زمزمههایشان شنیده میشود: «بگویید اصلا دیگر نایی برایشان نمیماند که بخواهند در خانه با همسرانشان دعوا کنند...». نیلوفر هم با خنده میگوید: «اصلا اسم دختران نینجا را بگذارید موج آرامش برای همسران».
سقف نینجاشدن
با وجود اینکه همگی تقریبا وارد عرصه مربیگری شدهاند و در زمره دختران باسابقه نینجا هستند ولی هنوز میگویند ابتدای راه هستند. ساحل میگوید: «این رشته سقف ندارد. وقتی وارد والیبال و بسکتبال میشوی دیگر تکنیکها تمام میشود ولی نینجارنجر سقف ندارد. شما هر روز حرکت جدیدی را یاد میگیری و بعد میگویی که تمام شده و یکدفعه میبینی که مربیات حرکت دیگری هم در تمرین میزند و متوجه میشوی که هنوز جای کار بسیاری مانده است؛ به خاطر تنوع زیادی که دارد باز بينهایت است بههمیندلیل است که وقتی کسی وارد این رشته میشود، دیگر ماندگار میشود».
عاطفه هم میگوید: «از همان زمان که شروع کردم میخواستم یک حرکت را یاد بگیرم و تا همین الان هم که مربیگریام را گرفتهام، باز هم دنبال این هستم که حرکات دیگري را بیاموزم. تکنیکهای این رشته تمامی ندارد (میخندد)... این همه تلاش میکنیم و تکنیکهای سخت را فرا میگیریم و بعد خوشحال میشویم که حرکت به این دشواری را یاد گرفتهایم و دیگر ته این رشته شدهایم ولی درست همان زمان میبينیم که مربی یک حرکت دیگر میزند که دوباره همه چیز را برایمان به هم میریزد. آن موقع است که میگوییم ای داد، دوباره اول راه هستیم».
استقبال از نینجاشدن
تا همین دو سال پیش تعدادشان به زحمت به هزارو ٥٠٠ نینجای زن میرسید ولی حالا نزدیک به چهار هزار نفر هستند و به نظر میرسد با استقبالی که از این رشته شده، در سالهای پیشرو بازهم تعدادشان در سطح کشور بیشتر شود؛ البته این به آن معنی نیست که نینجارنجرهای زن ریزش هم ندارند؛ روشننیا میگوید: «همانقدر که تعداد بچهها از اینسو رشد میکند، از طرف دیگر ریزش هم داریم؛ تعدادی از بچههایمان که به شهرستان میروند دیگر تمریناتشان را کنار میگذارند. عدهای هم که وقتی متأهل میشوند کار را کنار میگذارند و باید البته دوران بارداری نینجاها را هم در نظر داشت. با این حال در مقیاس کلی گرایش به این رشته بیشتر شده است».
امکانات حداقلی، هیجان حداکثری
برای پیشبرد بهتر این ورزش و در کل برای رسیدن به سطوح بینالمللیاش، دختران نینجا نیاز مبرمی به امکانات دست اول دارند؛ درست است که بسته به شرایط بدنسازی ویژهای که دارند، بیشتر در کوه، جنگل و بیابانها تمریناتشان را از سر میگیرند ولی بخش زیادی از وقتشان را باید در باشگاه سپری کنند؛ باشگاههایی که البته نه استاندارد هستند و نه تخصصی. معمولا از همان سالنهایی که برای انجام دیگر رشتههای رزمی استفاده میشود، برای نینجاها هم استفاده میشوند که با توجه به فعالیتشان، فضای این سالنهای کوچک اصلا مناسبشان نیست. «محل تمریناتمان یک سالن معمولی است که اصلا جوابگو نیست. بگذریم از اینکه دستگاه تهویه مشکل دارد و بقیه موارد هم مشکل دارد».
این را الهه میگوید تا نشان دهد شرایط تمرینی برای دختران نینجا حسابی سخت است. عاطفه اما با شوخی، موضوع تلختری را بیان میکند: «بعضی وقتها فضا این قدر تنگ است که اصلا نمیتوانیم با سلاحمان تمرین کنیم. من خودم فقط دوبار با زنجیر لامپهای باشگاه را شکستهام و خدا میداند قرار است چند لامپ دیگر شکسته شود. این تازه یکی از مشکلات من در کار با زنجیر است و هرکدام از بچهها مشکلات خاص خودشان را دارند». این دختران که حالا با نام نینجاهای ایرانی ویدئویشان در سراسر دنیا پخش شده، تقاضای زیادی ندارند؛ یک سالن تمرینی بزرگ میخواهند تا دیگر مشکل زیادی برایشان به وجود نیاید. فرانک که پیشتر از مصدومیتهای زیادش گفته بود میگوید: «باور کنید بسیاری از این مصدومیتها به خاطر نداشتن امکانات تمرینی مناسب است». میگویند از مسئولان فقط یک سالن بزرگ، چیزی نزدیک به ٣٠٠ متر برای تمرین میخواهیم. روشننیا که نایبرئیس نینجارنجر است میگوید: «خود بچهها زحمتهای زیادی میکشند، ولی مشکل اینجا است که هزینه اجاره یک محیط ٣٠٠متری بسیار زیاد است و در توان ما نیست. به خریدش هم که اصلا نباید فکر کرد». دختران نینجا که نشان دادهاند «اهل عمل» هستند، بحث سالن که میشود دوباره شلوغکاری را از سر میگیرند؛ ولی یکی، دو نفرشان همزمان میگویند: «اصلا زمینش را بدهند خودمان میسازیمش!».
روشننیا در ادامه میگوید: «در مقایسه با سالهای گذشته شرایط بهتر شده و باید از حاجآقا رشیدی و وزارت ورزش تشکر ویژهای کنیم که توجه زیادی به ما داشتهاند؛ ولی مشکل امکانات ما همچنان زیاد است». شیوا که خودش سالها از نزدیک با مشکلات دختران نینجا سروکار داشته به سراغ موضوع ریشهایتری میرود و میگوید: «اگر دختران نینجا اسپانسر داشته باشند، بسیاری از این مشکلات حل میشود. داشتن یک اسپانسر علاوه بر تأمین هزینههای جاری میتواند بسیاری از این امکانات را که بچهها از نبودنش گلایه میکنند؛ برطرف کند. البته اسپانسر هم دنبال منافع خودش است؛ ولی نباید فراموش کرد الان دختران نینجا تیتر بسیاری از شبکههای داخلی و خارجی هستند و میتوانند برای اسپانسر درآمدزایی خوبی هم داشته باشند. ضمن اینکه نباید از یاد ببریم لباس ما نینجاها از لحاظ پوشش اسلامی کامل است و هیچ مشکلی ندارد. همانطور که عنوان شد، ما برای مسئولان برنامه اجرا کردهایم و صداوسیما هم میتواند برنامه اندکی را به ورزشهای ما اختصاص دهد».
سهم دختران نینجا از شبکههای صداوسیما چیزی نیست؛ فعالیت آنها و مسابقاتشان جایی پخش نمیشود و گزارشهای تمرینیشان هم در شبکههای صداوسیما روی آنتن نمیرود. اگرچه یکی، دوبار شبکه خبر به سراغشان رفته؛ ولی این موارد نمیتواند اسپانسری را تشویق کند تا این دختران را حمایت کند. میگویند ما را مثل اوایل دیگر رشتههای زنان همانقدر کوچک هم در تلویزیون نشان دهند، میتواند امیدوارکننده باشد.
دختران نینجا این روزها دومین دهه از فعالیت حرفهایشان را سپری میکنند و هنوز به حق واقعیشان در ورزش نرسیدهاند؛ آنها اگرچه تعداد مدالهای آسیاییشان زیاد نیست؛ ولی این کمیت را باید به پای نداشتن بودجه لازم و البته حمایتنشدن گذاشت؛ چهبسا با سرمایهگذاری در این بخش بتوان در یکی، دو سال آینده به اهتزار پرچم ایران در دیگر کشورها به دست همین نینجاها امیدوار هم بود.