درگذشت ناگهانی مریم میرزاخانی یکی از نابغه های نادر ریاضیات ایران و جهان، موجی از غم و اندوه را در میان دوستداران دانش و معرفت ایرانی ایجاد و این دانشمند از دست رفته را به سرعت به یکی از محبوب ترین شخصیت های کشور تبدیل کرد؛ شخصیتی که در زمان حیات هرگز شاهد چنین اظهار محبت های نبود و بسیاری از دوستداران کنونی اصلاً او را نمی شناختند.
به گزارش «تابناک»، اکنون که این نابغه ریاضیات جهان چشم از جهان فروبسته و ذهن خلاق مبتکرش برای همیشه خاموش شده است، موج بزرگی از حمایت و اظهار نظرهای های محبت آمیز نسبت به او شکل گرفته و بسیاری از شهروندان ایرانی، فارغ از جناح و گرایش سیاسی یا فکری به تکریم شخصیت او مشغول هستند.
بسیاری از کاربران ایرانی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی موجود در آن نسبت به درگذشت « مریم میرزاخانی»، با فعالیت هایی نظیر تغییر تصویر صفحات شخصی به تصویر این دانشمند یا نوشتن مطالبی احساسی در مورد او واکنش نشان دادند.
جدا از کاربران معمولی فضای مجازی بسیاری از مسئولان و مقامات سیاسی و علمی کشور نیز در برابر این خبر پیام تسلیت صادر کردند و هر یک به نحوی تأثر خود را نسبت به این رخداد نشان دادند.
حسن روحانی، رئیس جمهور کشور با صدور پیام تسلیتی، این دانشمند از دست رفته را خلاق و متواضع نامید که همت والای یک زن ایرانی را در رسیدن به قله های معرفت بشری تعریف کرد.
بسیاری از نمایندگان مجلس نیز با ابراز احساسات در رابطه با درگذشت میرزاخانی از پیگیری های خود برای اعطای تابعیت ایرانی به دختر او گفتند و برخی مقامات فرهنگی کشور نیز با انتشار عکس های مشترک خود با میرزاخانی در سال های دور از علاقه و حمایت های خود نسبت به دانشمندان و نخبه های ایرانی پرده برداشتند.
جدا از موارد بالا، بابک نگاهداری رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران نیز سخن از ارائه پیشنهاد اجرایی برای نامگذاری یکی از اماکن و یا خیابان های پایتخت به نام دانشمند ایرانی «دکتر مریم میرزاخانی» به شورای شهر خبر داد و اضافه کرد: باید یاد و خاطره ایشان به عنوان تنها فرد ایرانی که موفق به دریافت مدال فیلدز (برترین جایزه جهانی تخصصی در حوزه علوم ریاضی) شده، برای همیشه در حافظه شهروندان ثبت و ماندگار شود.
به رغم همه اظهار محبت هایی که پس از مرگ مریم میرزاخانی شکل گرفته و قطعاً کسی آن را نکوهش نمی کند، چند نکته مهم در این باره وجود دارد که شاید اشاره به آنها خالی از لطف نباشد.
نخست اینکه به گواه تاریخ و تجربه، معمولاً با مرگ هر چهره شاخص ایرانی و بسته به جایگاه علمی، سیاسی، مذهبی و یا اجتماعی فرد درگذشته، در کشور موجی از ابراز احساسات در سطح عمومی شکل می گیرد و مقامات سیاسی و فرهنگی کشور نیز همراستا با عموم شهروندان، به آن واکنش نشان می دهند و بعضاً سخن از وعده هایی می گویند که عملیاتی شدن آن زمان بر است و این واکنش های احساساتی با گذشت زمان فراموش می شود و با فروکش کردن حس عمومی و پیگیری های جمعی، مسئولان نیز موضوع عملیاتی کردن وعده و قول های خود را رها می کنند.
حقیقت این است که مریم میرزاخانی به عنوان یک نخبه و نابغه جهانی، سال های سال به دور از کشورش زندگی کرد و در همه این سال ها محدودیت های فراوانی را نیز تجربه کرد، پس از مرگ به یکی از شخصیت های محبوب مردم و مسئولان تبدیل شد و تقدیر بانویی که با هوش، ذکاوت و دانش سرشار خود تعریف دیگری از زن ایرانی به جهانیان عرضه کرده بود، این نبود که در زمان حیات محبت های مردم و مسئولان ایرانی را ببیند و لمس کند.
حالا یک میرزاخانی چشم از جهات فروبست و بی شک هزاران میرزاخانی زنده اند و در میان همه کم لطفی هایی که به آنان می شود، در فراسوی مرزهای ایران به گسترش مرزهای دانش کشورهای میزبان مشغول هستند؛ دانشمندان جوانی که دوری از خانواده و وطن را تنها به این دلیل باید تحمل کنند که در کشور مادری شان کسی حال و روز آنها را درک نمی کند و به نیازهای آنها ترتیب اثری نمی دهد.
مسئولان سیاسی و مدیران اجرایی کشور باید به این نکته توجه کنند که با کمی فاصله از این دانشمند بزرگ ایرانی، افراد صاحب نظر فراوان دیگری هستند که می توانند این شانس را داشته باشند تا در هنگام زندگی، طعم شیرین حمایت های ملی را بچشند و در مسیر خدمت به کشور خود گام بردارند؛ نخبگان بی نظیری که شاید اگر برخی محدودیت های مالی، علمی، سیاسی و اجتماعی آنها را از کشور مادری شان دور نکرده بود، منشأ خدمت های فراوانی به ایران و ایرانی می شدند.
به نظر می رسد، اکنون دیگر وقت آن است که مدیران اجرایی کشور ضمن بازنگری در سیاست های کلان خود در قبال نخبگان علمی مسیری را آغاز کنند که در جریان آن هم فاصله بعید دانشگاه تا نیازهای جامعه کوتاه و هم زمینه برای بومی کردن دانش فراهم شود؛ شرایطی که سبب خواهد شد امکان تولید دانش و معرفت جدید بشری توسط نخبگان ارزشمند کشورمان در داخل ایجاد و آرام آرام فرصت های بیشتری برای افزایش رفاه جامعه آن هم با کمک حداکثری سرمایه های علمی کشور فراهم شود.
امید این است که موج غم و اندوهی که پس از مرگ مریم میرزاخانی در جامعه شکل گرفت و در بخش های مختلف سیاسی و مدیریتی کشور سخنانی از ارج نهادن برای این بانوی نابغه ایرانی شد، تنها به این چند روز محدود نباشد و ضمن عملیاتی شدن همه این وعده ها، تلاش های جدی و موثری برای پیگیری شرایط کنونی سایر نخبه های خارج از کشور در دستور کار مسئولان قرار بگیرد و از این به بعد نحوه برخورد با سرمایه های علمی کشور به صورت اساسی اصلاح شود.