جذابیت غرب محصول غارت جهان اسلام طی پنج قرن
(در یادداشتی در واکنش به مناظره زیباکلام و خسروپناه و خطاب به زیباکلام) ایشان یادآور میشوند که از جوامع اسلامی میلیونها تن به مغرب زمین مهاجرت کرده و میکنند؛ اما از غرب به جز تعداد انگشتشمار به این سامان کوچ نکردهاند. این سخنان، بیش از این نکته را نمینمایاند که زیست در غرب، جذابیت بیشتری را دارد. اما آیا این جاذبه، صرفا معلول اتکا به عقل بشری و رهاسازی دین و شریعت در امور دنیوی است؟ این استنتاج نیازمند ادله و شواهد دیگری است. چه این که میتوان چونان جاذبهای را مرهون غارت تاریخی و فعلی غربیان در جهان غیر غربی دانست که در پنج قرن رخ نمود و تراکم وسیعی از ثروت و قدرت را برای آن سامان پدید آورد.
همچنین میتوان مدعی آن شد که جوامع اسلامی در قرون اخیر از ماهیت اسلامی خویش فاصله یافتند و در انحطاط اجتماعی قرار گرفتند، در نتیجه این تمایل معکوس را نمیتوان نشانهای بر گریز از جامعه دینی به جامعهای عرفی و عقلی دانست، همچنین میتوان از گزینهها و احتمالات دیگر در علل این جاذبه سخن گفت. از اینرو میتوان مدعی شد که صرف مشاهده جذبه سکونت در غرب برای مسلمانان (بدون حالت معکوس) نمیتواند دلیل محکمی بر رجحان عقل خودبنیاد در مدیریت زندگی اجتماعی باشد.
توهین به مقدسات نارواست ...هرچند فهرست مقدسات ادیان متعدد و گستردهاند، بدون تردید به هر میزان که «امر مقدس» در نقطه کانونیتر هویت باشد، خسارات و لطمات اهانت به آن، پردامنهتر و گناهی نابخشودنیتر است. در میان مقدسات دین اسلام، قرآن کریم و پیامبر(ص) دو بخش اصلی هویت فردی- جمعی مسلمانان هستند، دو ضلعی که با هیچ بخش دیگر هویتی برابری نمیکنند.
رخدادهای توهینآمیز نسبت به آن دو در سالیان اخیر (از قرآنسوزی کشیش آمریکایی تا سربازان آن کشور در پایگاه بگرام و نیز از کاریکاتورهای موهن دانمارکی تا این فیلم سخیف) فاصلهگیری از اصل مهم اخلاقی، عقلانی و دینی در زیست جمعی انسانی است؛ زیستی که جز در سایه حرمت و احترام به مقدسات ادیان و مذاهب در دسترس نخواهد بود. به عوامل و انگیزههای این گونه امواج و نیز راههای درست مقابله با آن، در فرصتی دیگر باید پرداخت، اما تنها میتوان به وضوح دید که چگونه این تصمیمات و رفتارهای نابخردانه، منطقه و جهانی پر تشویش و آشوب را رقم میزند!
دروغ در عرصه سیاست، توجیه اخلاقی ندارد دروغهای مقامات دولتی، معمولا با این توجیه موجّه میشوند که برای نفع و رفاه عموم صورت میگیرند و چون با انگیزه «نوعدوستی» رخ مینماید و ابعاد شخصی نمییابد، قبح اخلاقی و حرمت شرعی ندارد. شاید با همین نگرش هم برخی از فیلسوفان قدیم مدعی شدهاند: «اگر کسی بتواند دروغ بگوید این حکام شهرند که میتوانند بنا به مصلحت و برای تامین منافع کشور به شهروندان و دشمنان دروغ بگویند.»...
...رابطه دولت ـ ملت میتواند به دو شکل رخ بنماید: رابطهای فریبکارانه و دغلبازانه یا رابطهای صادقانه. تصویر اسلامی از رابطه دولت ـ ملت نوع اخیر آن است. سیاست به معنای دروغپردازی و دغلکاری، سیاستی مخدوش از منظر رهبران دینی- اسلامی بود. حال اگر سیاستمداران در جامعه اسلامی، از چونان ابزاری سود جویند، چونان رابطهای صادقانه شکل نمیگیرد... .
...این برداشت نیز تجربهای عمومی است که آفتاب حقیقت، همیشه پنهان نمیماند. دروغگویان در عرصه سیاست نیز تا مدتی میتوانند در قلعه دروغ امنیت کاذب بیابند و به کمک خویش، با پنهانکاری و فریب مردم را غافل و یا گمراه سازند. اما این قلعه موهوم، محکوم به فروپاشی است و پس از چندی رمزهای دروغ برملا میشوند و راستی از نادرستی خود را باز مینمایاند و در آن هنگامه است که احساس فریبخوردگی، چونان خورهای روان و روح مردمان را میآزارد و بذر کینه را میکارد و هیمنه نفرت را بر میآورد و سیاستمداران دروغپرداز را در شعلههای خود خاکستر میکند.
زخم چرکین شنود و تجاوز به حریم خصوصی متأسفانه مدتهاست این احساس، عمومی و گسترده است که حوزهی تلفنهای ثابت و همراه، اینترنت، صندوقهای پستی و دیگر ابعاد حریم خصوصی ناامن است. عدهای به راحتی به خود این حق را میدهند که به مکالمات افراد در جلسات حضوری و غیرحضوری ره بیابند و از آن مدرکسازی کنند. این رخداد ناگوار، چندان شایع است که تقریباً در بسیاری از گفتوگوها و جلسات، تلفنها خاموش میشوند و آن را از حدّ ترخّص به کناری میگذارند! این نکته، محدود به اپوزیسیون نیست، بلکه حتی در مدافعان و همراهان چونان دلنگرانی و رویهای وجود دارد... .
... حرمت تجسّس و ورود در حریم خصوصی، مانند اغلب قوانین، استثناهایی داشته و دارد؛ اما دو نکته که باید مورد توجه قرار داد، نخست آن که دقیقاً باید در موارد خاص، حدود و قیود را رعایت کرد و گستاخانه پا را فراتر ننهاد و دوم آن که در موارد شک و تردید، این عموم قانون است که حاکمیت دارد و نمیتوان با شک و شبهه، از گسترهی اصل عامّ فقهی ـ قانونی دست برداشت.
به نظر میرسد که عدهای با دستاویز حفظ نظام، جای قانون اصلی و تبصرههای قانونی را تعویض کردهاند و اصل اولیه را مجاز بودن (و گاه واجب بودن) ورود فیزیکی و یا مجازی در حریم خصوصی دانستهاند و به راحتی در هر موردی که میپندارند فاصلهای فکری و یا سلیقهای وجود دارد، به نقض اصل بیست و پنجم قانون اساسی ـ که رهآورد فقه اسلامی است ـ میپردازند. بدون تردید، این شیوه چونان روش قتلهای زنجیرهای، مخالف شریعت و قانون اساسی است و نه تنها به حفظ نظام نمیانجامد بلکه گامهای تخریبی را در اعتمادسوزی بر میدارد.
از «آتشبهاختیار» چماق نسازیم کاربرد واژه آتش به اختیار در سخنان رهبر معظم انقلاب، بازتاب گستردهای در فضای اجتماعی داشته است. کافی است به هشتگ آتشبهاختیار و واژگان مشابه در توئیتر مراجعه کنید تا موج این بازتاب دیده شود. بخش وسیعی از برداشتها، که جریانهای تندرو و احیانا ضدانقلاب به آن دامن میزنند، تفسیر آنارشیستی و هرجومرجطلبانه از این واژه است؛ اینکه رهبری مجوز تحرکاتی از قبیل [...] دادهاند.
برداشت بنده آن بود که این تفسیر، جفای به ایشان و نظام است، چون رهبر معظم مکرر به رعایت چارچوبهای قانونی، شرعی و اخلاقی تاکید داشتهاند و با همین نگرش، حمله به سفارت انگلیس را غلط دانستند و بر هم زدن تجمعات را نادرست شمردند و... ... عنصر اصلی مفهومی آن، تأکید بر عنصر قانونمداری در نگاه ایشان بود؛ تا مانع بدفهمی و سوءاستفاده شود.
اختیارات محدود، پاسخگویی نامحدودمسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چند نکته قابل توجه و مشهود دارد؛ اینکه اختیارات محدود است و پاسخگویی تقریبا نامحدود. شما به حوزهای وارد میشوید که اختیارات حداقلی است، هم در روی کاغذ و هم در عمل. اما حوزهی پاسخگویی بسیار حداکثری و نامحدود است. مثلا در وزارت نیرو و نفت، بالاخره در حوزه قوانین و روی کاغذ، اختیارات تعریفشدهای وجود دارد اما در حوزهی فرهنگ و ارشاد اسلامی، خیلی فاصله وجود دارد.
اشکال دوم این است که در بقیه حوزهها، انتظارات، معدل دارند و روشن هستند، اما در وزارت فرهنگ و ارشاد این انتظارات نه تنها گاهی متفاوت هستند، بلکه متناقض و متعارض هم هستند. مثلا کسی چیزی را حرام میداند و دیگری آن را واجب میداند. عملا وقتی با دایرهی وسیعی از انتظارات درگیر باشید، کار دشوار میشود. انتظارات نامشخص و گاه متعارض، کار را سخت میکند.
در کشور ما در دورههای مختلف، فرهنگ همیشه در حاشیه اجزای دیگر اجتماعی بوده است و علیرغم شعارهای خوبی که راجع به فرهنگ میدهیم، سهم فرهنگ در دورههای مختلف در تعلق دولتها، کابینهها، منابع، گفتوگوها و مباحثهها حاشیهای بوده است. طبیعتا کسانی که با ما در ارتباط هستند، ممکن است پارهای از محدودیتها را بدانند اما آن را لمس نکنند. این محدویتها باعث میشود که راه سخت باشد.
حل مشکل فیلمهای توقیفی مثل کتب با گفت و گو در حوزههای تئاتر و سینما، هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ انس فردی ارتباطی وجود داشته است. از سن ۱۳-۱۴ سالگی شاید کمتر فیلم ایرانی باشد که آن را ندیده باشم. مجلات نقد فیلم را پیوسته دنبال کردهام. در حوزهی تئاتر هم همینطور. ما گاهی راههای طولانی طی میکردیم تا تئاتر یا فیلمی را که عرضه شده است، ببینیم. مصرف فیلمبینی و تئاتربینی در خانواده ما بسیار بالاست. شاید یکی از چیزهایی که جمع خانوادگی ما را دور هم جمع میکند، همین دیدن فیلم و تئاتر باشد. در بچههای کوچک ما تا فرزندان بزرگمان که در دههی سوم زندگیشان هستند، این علاقه وجود دارد. مجموعا یک خانوادهی حرفهای سینمارو - تئاتربین و علاقهمند به حوزهی هنر هستیم... .
...یکی از چیزهایی که در این چهار سال حضور در وزارت ارشاد شیوهی من بوده، این است که اگر بتوانیم از مسیر گفتوگو بین کنشگران حوزهی فرهنگ حرکت کنیم، اگر نگوییم همهی مشکلات ما حل می شود، دستکم بخشی از مشکلات ما حل خواهد شد. گفتوگوی فعال، مستمر و سازنده بین اصحاب فرهنگ که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منافعشان را تعقیب میکند، با کسانی که در حیطههای فرهنگی از دیگر حوزهها ورود دارند؛ چه کنشگران سیاست، چه کنشگران دین و امنیت. این گفتوگوها در مرحله نخست، پارهای از سوءتفاهمها را میتواند حل کند و در مراحل بعدی، به نزدیکی ذهنیتها منجر شود؛ برای اینکه برخی اتفاقات به گونهای دیگر رقم بخورد و تفاهمی بین طرفین به وجود بیاورد.