قتلهای زنجیرهای یا سریالی یکی از وحشتناکترین جنایاتی است که طی آن قاتل معمولا با شیوهای مشابه، به کشتن تعداد زیادی از افراد مبادرت میورزد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، قتلهای زنجیرهای یا سریالی به گونهای از قتل اطلاق میشود که طی آن فرد به قتل عمد بیش از یک نفر اقدام میکند. معمولا قربانیان این نوع از آدمکشی، جنست، نژاد، شغل و در اکثریت قریب به اتفاق گروه سنی مشترکی دارند. مطابق نظر روانشناسان این حوزه، معمولا افرادی که دست به چنین جنایاتی میزنند کودکی خوبی نداشتهاند. بیشتر این افراد در محیطهای خانوادگی متشنج و پرآشوبی پرورش یافتهاند که نتیجه اتفاقاتی چون طلاق و جدایی بوده است.
در فضاهای خانوادگی اینچنینی، حس استقلال و اعتماد به نفس کودک آسیب میبیند و دچار کمبود توجه میشود. او برای جبران و رهایی از این حس، به دنبال ساختن مدینه فاضلهاش میرود؛ دنیایی که در آن هیچ کمبود و محدودیتی ندارد و هر آنچه تمایل دارد را انجام میدهد و تنها به ارضای امیال خود میاندیشد. نتیجه این تمایلات گاهی چیزی میشود که از آن تحت عنوان قتل زنجیرهای یاد میشود. این قتلها در تمام نقاط جهان اتفاق میافتد و مرتباً اخبار بسیاری در رابطه با این جنایت و به عبارتی، این وحشتناکترین بیماری روانی شنیده میشود. کشور ما نیز از این فهرست مستثنی نبوده است.
در ادامه به معرفی مشهورترین قاتلان زنجیرهای ایران پرداخته میشود.
اصغر قاتل: علی اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل متولد 1272، اولین قاتل زنجیرهای ایران بود که 25 کودک عراقی و 8 کودک ایرانی، در مجموع 33 کودک، به دست این قاتل روانی به قتل رسیدند. علی اصغر بروجردی در خانواده متزلزلی به دنیا آمد. خانواده او از بدنام ترین و شرورترینها بود. زلفعلی راهزن پدربزرگ او در ملایر و اراک اقدام به قتل و چپاول کاروانها میکرد. پدرش علی میرزا نیز در قتل و غارت آوازه پدر را داشت و از جنایتکاران شهره دوران بود.
علی اصغر بروجردی از طریق فروش تنقلات با کودکان ارتباط برقرار میکرد. او به بهانه دوستی، کودکان و نوجوانان بسیاری را فریب میداد و به آنها تجاوز میکرد و برای اینکه ردی از خود باقی نگذارد اقدام به قتل آنها میکرد. در سن 14سالگی به جرم آزار و اذیت کودکان در عراق دستگیر شد اما به دلیل سن کمش، با رضایت شاکیان آزاد شد، اما مجددا به کار خود ادامه داد که به دلیل تجاوز و آزار 5 کودک عراقی، به 9 سال حبس محکوم شد. جنایات وی در عراق همچنان ادامه داشت تا اینکه به اعتراف خودش در آخرین مورد، کودکی شاهد رفتار وحشیانهاش شد؛ بعد از این ماجرا علیاصغر برای رهایی از دست پلیس به ایران گریخت. در ایران نیز در مدرسهای یه دست فروشی مشغول شد و دوباره به اغفال کودکان و خصوصا نوجوانان شهرستانی پرداخت و بعد از قتل آنها، اجسادشان را در کورهپزخانهها و قناتهای جنوب تهران رها میکرد. او در ایران 7 فقره قتل و تجاز مرتکب شد.
در 10 اسفند ماه 1312 در حوالی چاههای قنات امین آباد، پلیس آگاهی به حضور مرد میانسالی که یک پیت حلبی و پشته حمالی به همراه داشت مظنون شد. بعد از تفتیش و یافتن لباس و چاقوی خونین در بساطش، علی اصغر بروجردی دستگیر و زندانی شد. با پرس و جو و تتحقیقات پلیس از محل زندگی او در کاروانسرای رضاخان، کاشف به عمل آمد که آن لباس خونین متعلق به نوجوانی است که وی ادعا میکرده برادرش است. حکم اعدام علی اصغر بروجردی یک سال بعد یعنی در 6 تیر 1313 در میدان توپخانه مقابل تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد.
مجید سالک محمودی: میتوان گفت قتلهای انجام شده توسط مجید سالک از مخوفترین و باورنکردنیترین قتلهای زنجیرهای است. چیزی که شاید بیشتر شبیه به خیالپردازیهای نویسندگان کتابهای جنایی باشد.
مجید سالک محمودی به دلیل بدهکاری و کشیدن چک بی محل، به مدت دو سال زندانی شد. بعد از آزادی متوجه خیانت همسرش به وی شد. همسر مجید در نبود او با پسرخاله خود در ارتباط بود و همین امر بزرگترین انگیزه مجید برای انجام قتلهای سریالیاش شد. اما چرا او همسرش را نکشت سوالی بود که بیجواب ماند.
مجید سالک به محض اطلاع از خیانت زنی به همسرش او را به قتل میرساند. گزارشهای فراوانی از قتلهای وحشیانه زنان و کودکانشان به دست پلیس میرسید که تمام آنها با طناب سفیدرنگ یک متری، خفه شده بودند. اولین قتل او که فجیعترین آنها نیز هست مربوط به زنی 36 ساله به نام اختر و دو فرزند 11 و 9 سالهاش به نامهای محمد و فرحناز بود.
مجید سالک طی سالهای 59 تا 64 قتلهای متعددی انجام داد. خواهر یکی از مقتولان از حضور یک شرولت سبز رنگ گفت که در تعقیب آنها بوده است. این اظهارات شاهد سرنخی شد برای پلیس تا به دنبال خودرویی با این مشخصات باشد که دست آخر در میدان بهارستان خودرویی با این مشخصات که در صندوق آن تعداد زیادی لباس زنانه و طناب سفیدرنگ یک متری وجود داشت، مورد سوءظن پلیس قرار گرفته و به دام افتاد.
به روایت احمد محققی در کتاب «آخرین شکار قاتل» که در مورد این قاتل زنجیرهای بود، محمود، ساعت 21:30 روز 8 خردادماه سال 1365 در زندان قصر خودکشی کرد.
غلامرضا خوشرو (خفاش شب): خفاش شب نامی آشنا که هنوز هم شنیدنش باعث رعب و وحشت میشود. غلامرضا خوشرو معروف به خفاش شب، یکی از معروفترین قاتلان زنجیرهای ایران است. اقدامات وحشیانه او در خصوص قتلهای سریالیاش را از سال 1371 آغاز کرد. خوشرو 2 بار دستگیر شد. بار اول به جرم سرقت و تجاوز در سال 1371 که توانست از چنگال پلیس بگریزد و بار دوم به جرم 9 فقره قتل، محکوم به حبس شد.
غلامرضا خوشرو کوران کوردیه متولد یکم آذرماه سال 1343 در یکی از روستای فاروج بود. در تهران ازدواج کرد اما به دلیل بدخلقی از همسرش جدا شد و به خراسان بازگشت. وی در سال 1361 به جرم سرقت در خراسان دستگیر و طبق اعترافات خود به جرم جاسوسی برای روسیه محکوم به حبس شد. سال 1371 خوشرو به تهران بازگشت و از همان زمان جنایات خود را آغاز کرده و تا لحظه دستگیری ادامه داد. او با یک خودروی سرقتی اقدام به مسافرکشی میکرد و مسافران او را زنان و دختران جوان تشکیل میدادند. خوشرو بعد از سوار کردن مسافران، آنها را به مکان خلوتی کشانده و طلاها و اموالشان را به سرقت برده، و در برخی موارد بعد از تجاوز، جسد آنها را میسوزاند. وی در تمام قتلهای خود لباس سیاه به تن داشت و به این دلیل تا قبل از شناسایی هویتش به خفاش شب معروف شد.
از فجیعترین اقدامات خفاش شب میتوان به قتل مادری به همراه دخترش اشاره کرد. جسد سوخته این دو در بلوار آسیا کشف شد که طبق بررسیها و اظهارات پزشکی قانونی، مادر با 27 ضربه چاقو به سینه و گردن و دخترش در اثر خفگی کشته شده بودند.
غلامرضا خوشرو در ساعت 22 روز 5 تیرماه سال 1376 به دست بسیجیان پایگاه شهید نظری در غرب تهران در منطقه پونک دستگیر شد. او تمام قتلهایش را انکار کرد و گفت همه آن جنایات را همدستش حمید رسولی مرتکب شده و جرم او تنها سرقت بوده است. حکم اعدام این فرد در 22 مرداد ماه سال 76 در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک اجرا شد.
سعید حنایی (قاتل عنکبوتی): سعید حنایی قاتل سریالی شهر مشهد، مدعی بود که با نیت خیر چنین قتلهایی را مرتکب شده است. سعید حنایی از سال 79 تا 80، 16 فقره قتل انجام داد. شکارهای این قاتل، زنان خیابانیای بودند که به عقیده وی باعث گسترش فساد و بی بندوباری در شهر مقدس مشهد میشدند. طبق اظهارات وی در دادگاه، انگیزه او از انجام این قتلهای سریالی و ایجاد رعب و وحشت در میان زنان مشهد، انتقام از یک راننده تاکسیای بود که روزی مزاحم همسرش شده بود و تمام مردانی که ایجاد مزاحمت میکنند. او در ادامه اعترافاتش در دادگاه گفت، وقتی نتوانستم با مردان مقابله کنم و از سوی آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم تصمیم گرفتم از زنان خیابانی و فاسد انتقام بگیرم.
او با ادعای اینکه یک فرد مذهبی است، افزود هدفش تنها پاکسازی شهر مشهد از وجود افراد فاسد بوده واین کار را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی، با رضایت کامل انجام داده است. تمامی قربانیان این قاتل زنجیرهای زنان سابقه داری بودند که به ادعای این مرد موجب به فساد کشیده شدن جوانان میشدند. سعید حنایی مقتولان را بعد از خفه کردن با روسری یا دست درون چادر سیاهی میپیچید و در نقاط مختلف شهر رها میکرد. او از تجاوز چیزی نگفته و این عمل را بسیار زشت و غیر انسانی خواند و گفت من نه تنها مرتکب چنین گناه بزرگی نشدم بلکه آن رابسیار وقیحانه میدانم و به این دلیل این افراد را کشتم. سعید حنایی هرگز بابت جنایتی که مرتکب شده بود پشیمان نبود و حتی در یکی از جلسات دادگاه گفت اگر دستگیر نشده بودم باز هم این کار را ادامه میدادم تا تعداد مقتولان به 150 نفر برسد. او در 28 فروردین سال 81 در محوطه زندان مرکزی مشهد به دار مجازات آویخته شد.
فرید بغلانی: فرید بغلانی قاتل 40 ساله آبادانی به جرم ارتکاب 16 فقره قتل به دار آویخته شد. از 12 سالگی با پدربزرگش زندگی میکرد. پدربزرگ وی تنفرش از زنان را به او هم انتقال داده بود. سال 83 بود که گزارش اولین قتل آبادان به دست پلیس آگاهی رسید. این گزارشها تا سال 86 ادامه داشت، شباهت قتلها تردید پلیس را در مورد سریالی بودن آنها به یقین تبدیل کرد. فرید بغلانی باغبان دوچرخه سواری بود که بواسطه کارش کمکم به خانه متولین شهر راه یافت. او به محض تنها یافتن زنان، وارد خانه شده و به ضرب و شتم و کتککاری آنها میپرداخت. به دلیل شکایات این افراد او محکوم به 5 سال زندان شد که این امر موجب افزایش تنفر بغلانی نسبت به زنان شد.
او بعد از آزادی از زندان 16 فقره قتل مرتکب شد. ۱۳ زن و دختر و یک پسر در آبادان و نیز دو زن دیگر در خرمشهر مجموع قتلهای او از اسفندماه 1383 تا خرداد 1387 بود. طبق اعترافاتش در دادگاه، بغلانی بعد از اتمام کارش، با دوچرخه در اطراف شهر پرسه زده و به محض رویت زن یا دختر تنهایی، با ضربه آهنی که همیشه به همراه داشت به سرش، او را به قتل میرساند و جسد را درمیان انبوه خاروخاشاک مخفی میکرد. سن و سال قربانیان برایش اهمیتی نداشت و تنها جنسیت آنها مهم بود.
محمد بسیجه (محمد بیجه): محمد بسیجه معروف به بیجه، قاتل دهه 80 کودکان پاکدشت، کودکی بسیار بدی داشت. او در یک خانواده پرجمعیت به همراه 6 خواهر و 6 برادر ناتنیاش زندگی میکرد. مادر ش را در 4 سالگی از دست داد و پدرش کارگر کورهپزخانه پاکدشت مرد بسیار بداخلاق و مستبدی بود که بعد از مرگ مادرش مجددا ازدواج کرد. بیجه در دوران کودکی مورد بیمهری های بسیاری قرار گرفت. او در سن 12 سالگی درس و مدرسه را رها کرده و به کارگری درکوره پزخانه مشغول شد. وی در دادگاه به تجاوز و قتل 17 کودک و 3 بزرگسال اعتراف کرد و انگیزهاش را از ارتکاب این جنایات، انتقام خواند و گفت به دلیل کمبود توجه در کودکی و نیز دو بار مورد تجاوز واقع شدن دست به چنین عمل وقیحانه و وحشیانهای زده است. او در ادامه افزود که اگر دستگیر نمیشد تا قتل 100 کودک پیش میرفت. محمد بیجه در 15 شهریور 1383 دستگیر و در 27 آبان ماه همان سال به ۱۶ بار قصاص و یک بار اعدام، ۱۵ سال حبس و ۱۰۰ تازیانه محکوم شد.
محمد بیجه درحضور 5 هزار تماشاچی، شلاق زده شد که در طول آن دو بار به زانو درآمد اما هنگام اجرای حکم اعدامش سکوت کرد.