گفت و گوی حبیب الله دهمرده، استاندار سیستان و بلوچستان در دولت دهم و نماینده مردم زابل، زهک، هیرمند، نیمروز و هامون در مجلس شورای اسلامی را در ادامه میخوانید.
به گزارش دولت بهار، آقای دهمرده، سال اول استانداری شما در استان سیستان و بلوچستان مصادف شد با شروع نا امنی ها در استان و گروهکی به سرکردگی عبدالمالک ریگی ظهور کرد. چه اتفاقی در استان افتاد که این افراد دست به شرارت زدند؟
مالک ریگی اولین آدمی نبود که در آن منطقه به دنبال مقاصد خودش آمد، قبل از او نیز کسانی از طوایف دیگر بودند که اینگونه عمل میکردند. اما درباره ماجرای ریگی باید بگویم که بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات سال 84، او در رابطه با کسانی که ناامنی ایجاد می کنند میگوید:«من مثل عقاب روی سر این افراد فرود می آیم». آنها پیام دادند که ما با دولت قبلی کاری نداشتیم. نه رییسدولت اصلاحات دنبال این مسائل بود و نه ما کاری به دولت داشتیم. نمیخواهم محتوای این پیام را بیشتر باز کنم. به احمدی نژاد پیغام دادند که با تو کار داریم.
معنی این جمله چه بود؟
یعنی اینکه میخواستند ایجاد نا امنی کنند. اولین حرکت نمادینشان در رابطه با این جمله نیز «حادثه تاسوکی» در جاده زاهدان به زابل بود. من یک هفته قبل از حادثه تاسوکی اعلام کرده بودم که کنگره سرداران شهید «دولتی مقدم» در استان و زابل برگزار میشود. این افراد اعتقادات من را می دانستند و مطمئن بودند که من در این مراسم حاضر می شوم. آنها برنامهریزی می کنند که جاده را ببندند. البته این اولین باری نبود که اتفاق می افتاد. تا پیش از آن، جاده را بند می آوردند و ماشین را می دزدیدند اما این بار با هدف کشتن آدم ها جاده را بستند. مکان عملیاتشان را نیز محل پاسگاه تاسوکی که در 100 کیلومتری زابل و زاهدان بود، انتخاب می کنند. دلیل انتخاب این مکان نیز فاصله کم آن نقطه تا مرز و دوم، نوع عملیاتی بود که میخواستند اجرا کنند. از قدیم نیز این مکان، مسیر تردد قاچاقچیان و دزدان و اشرار بوده و در قدیم هم فیلمی با نام «جدال در تاسوکی» با همین موضوع ساخته شده بود. امروزه نیز کم و بیش تاسوکی مکان تردد این نوع افراد است.
مشخص شد برنامه آن ها چه بوده است؟
آنها خبر داشتند که مراسم 6 بعد از ظهر به اتمام میرسد و حاضران این مراسم که از سایر نقاط استان به زابل آمدهاند، قصد برگشت به زاهدان دارند. من نیز اعلام کرده بودم در این مراسم حاضر خواهم شد پس،باید برمیگشتم. موقع اذان مغرب و عشا این ها اقدام به بستن جاده می کنند اما این بار، نوع این بستن فرق داشته است. این افراد لباس نیروی انتظامی به تن می کنند و مردم غافل از اینکه این افراد شرورند با فرمان ایست، توقف می کردند.
هدفشان چه بود؟ بعدها شنیده شد هدفشان کشتن یا گروگان گرفتن شما بوده است.
هدفشان گروگانگیری تعدادی از مسئولان استان بود که خودش را از این طریق مطرح کند. فرماندار، فرمانده سپاه، من به عنوان استاندار و بسیاری دیگر در مسیر برگشت از زابل بودیم اما خودشان بعد مطرح کردند که هدف شماره یکشان من بودم.
چه شد که شما با این کمین برخورد نکردید؟
من وسط کار به این کمین رسیدم. ما سه ماشین بودیم. ماشین اول که یک شاسی بلند بود سرنشینانش من، راننده و سرتیم حفاظت من یک سرگرد بود که جلو حرکت میکرد. من نیز چون خسته بودم، در صندلی عقب ماشین خوابیدم. ماشین دوم تعداد دیگری از مسئولان و تیم همراه من بودند و در ماشین آخر نیز 6 نیروی مسلح که گارد من بودند حضور داشتند. ما وقتی به پیچ محله رسیدیم با یک نور روبهرو شدیم. از سرتیم پرسیدم که چرا جاده روشن است که او گفت فکر کنم تصادف شده است. به این نقطه رسیدیم و دیدیم دو طرف جاده تعداد زیادی ماشین توقف کرده اند و به ظاهر نیروهای انتظامی جاده را بستهاند. این افراد ماشین ها را متوقف کرده و سرنشینان را به پشت پاسگاه برده بودند و ما نیز از این موضوع غافل بودیم. نوبت به ما رسید، با دست به جلوی ماشین زد و ما توقف کامل کردیم و از ما خواست صبر کنیم.
چه قدر توقف شما طول کشید؟
شاید دو الی 5 دقیقه شد. بعد همان شخص برگشت و به ما گفت که می توانیم برویم. دو ماشین همراه من نیز به همراه من حرکت کردند و ما از آن مکان رد شدیم.
هدف این افراد شما بودید، بعد شما را رها کردند؟ و سوال دیگر اینکه چرا اینقدر توقف خودروی شما طولانی شد؟
من در جریان دیگری حمید ریگی را دستگیر کردم. حمید برادر مالک ریگی و مسئول بستن جاده در حادثه تاسوکی بود. مالک به عنوان فرمانده، دور از جاده ایستاده بود. نحوه دستگیری او نیز اینگونه بود که حکمران بلوچستان پاکستان، اویس احمد غنی رفیق من بود. من با او رایزنی کردم؛ او نیز 21 گروگانی که در زمان استانداری من در یک واقعه به گروگان گرفته شده بودند را شناسایی و آزاد کرد و به همراه آنها 6 نفر از همین اشرار که حمید ریگی نیز یکی از این افراد بود ، بعد از مطالبه از دولت پاکستان به ایران تحویل داده شد. بعد از دستگیری حمید ریگی او مورد بازجویی قرار گرفت. از او پرسیدند که اگر هدف شما دهمرده بوده چرا او را رها کردید؟ او می گوید هدف ما استاندار بود. زمانی که ماشین آمد من فکر کردم فرمانده انتظامی استان است. به مالک گفتم که فرمانده انتظامی را چه بکنم؟ مالک به او می گوید صبر کن و بعد از چند دقیقه به حمید می گوید که این ماشین ها را رها کنید.
چرا رها کردند؟مگر دنبال مسئولان استان نبودند؟
او در تشخیص اشتباه می کند. او فکر می کند که ماشینها ،همراهان فرمانده انتظامی استان هستند. حمید ریگی می گوید در راه بازگشت از عملیات به مالک گفتم فرمانده انتظامی نیز هدف بزرگی بود چرا رهایش کردی که مالک به حمید می گوید من فکر کردم که هر سه ماشین مسلح هستند و تعدادشان با مابرابری میکرد. پس اگر درگیری میشد عملیات شکست می خورد و به هدفشان نمیرسیدند و مجبور به درگیری و دادن تلفات می شدند. از طرفی در فاصله چند کیلومتری از آن مکان، ما تعداد زیادی نیروی مستقر داشتیم و این افراد جان سالم به در نمی بردند.
شما چه زمانی از حادثه تاسوکی مطلع شدید؟
ما که به زاهدان رسیدیم، تلفن همراه من زنگ خورد. یکی از شهرداران زابل پشت خط بود و از من پرسید آقای دکتر حال شما خوب است؟ گفتم بله. از من پرسید کجایی؟ من گفتم زاهدانم و بعد گفت خداراشکر. گفتم چرا این را می پرسی؟ گفت در تاسوکی غارت شده و عده ای نیز کشته شدند که ما نگران شما شدیم. تازه من فهمیدم که این افراد دزد و شرور بودند. بعدما سریع شورای تامین استان را تشکیل دادیم و فهمیدیم نام سرکرده این گروه عبدالمالک ریگی است و تعدادی از مردم را به شهادت رساندند و تعدادی را هم که فکر می کردند از مسئولانند و به دردشان می خورد، با خود به عنوان گروگان برده بودند. از مسئولان استان نیز کسی گیرشان نیفتاد.
آقای نوری، فرماندار زاهدان به دام این افراد افتاد. درست است؟
نوری را نیز نمی شناختند. این افراد نفهمیده بودند که نوری، فرماندار زاهدان است وگرنه او را با خود به عنوان گروگان میبردند. او را همراه عدهای دیگر پشت تپه ای میبرند و این افراد را به رگبار می بندند و تیر خلاصی به آنها می زنند که در این بین نوری در جای خود می چرخد و در اثر برخورد تیر مدتی به کما رفت اما زنده ماند. به دلیل وخامت حال بازماندگان این حادثه ما از جزییات این شرارت بیاطلاع بودیم تا اینکه مالک ریگی، سی دی این حادثه را منتشر کرد. ریگی در آن فیلم توضیح می دهد که برای چه اینکار را کرده و اعلام می کند که هدف ما استاندار بود؛ اما استاندار از آنجا عبور کرد. خلاصه اینکه این افراد در واکنش به صحبت احمدی نژاد که گفته بود مانند عقاب روی سر اینها فرود می آید، چند عملیات انجام دادند.البته در همان زمان استانداری من، بسیاری از تیم های این گروهک به درک واصل و در اصطلاح «لت و پار» شدند. بازداشت حمید ریگی نیز در همان زمان یک اتفاق تاریخی بود که دلیل بازداشتش ارتباط صمیمی من با حکمران بلوچستان پاکستان بود. در «دارزین» نیز همینگونه بود. وقتی کرمان نتوانست این افراد را بعد از عملیات دارزین دستگیر کند، به من گفتند و ما بعد از چند روز تعقیب و گریز این افراد را دستگیر کردیم