اورژانس اجتماعی اقدام جدید و نوظهوری است که تلاش می کند پیش از ورود محاکم قضایی و یا نیروهای انتظامی به یک آسیب های اجتماعی ورود و ضمن رسیدگی به افراد مبتلا، کاهش آثار نامطلوب این آسیب ها را دنبال کند؛ اقدام به جا و شایسته ای که البته واقعیت های جامعه نشان می دهد آنچنان که انتظار می رفت، در اهداف خود موفق نبود و با حل ریشه ای آسیب های اجتماعی کشور فرسنگ ها فاصله دارد.
به گزارش «تابناک»، امروزه مقابله با آسیب های اجتماعی که عمدتاً در مناطق پرجمعیت و حاشیه ای رخ می دهد به یکی از دغدغه های اصلی مسئولان کشور تبدیل شده است و آنها راه های متفاوتی را برای حل این مشکلات در پیش می گیرند؛ آسیب هایی که روز به روز به دامنه های آن افزوده می شود و ابعاد جدید و خطرناک تری به خود می گیرد.
تشکلیل اورژانس اجتماعی یکی از جدی ترین اقدام هایی بود که در سال های اخیر مسئولان ارشد دولت پی گرفتند و با این برنامه جدید تلاش این شد که به محض وقوع یک آسیب اجتماعی نیروهای مددکار به محل حادثه بروند و رسیدگی به بحران پیش آمده را پیش از ورود سایر نهادهای مسئول در پیش بگیرند.
البته این همه رسالت اورژانس اجتماعی نیست و این نهاد تازه تأسیس وظیفه دارد به صورت مستقیم حمایت های ویژه ای را برای زوجین در معرض طلاق، کودکان آسیب دیده آزاری، زنان در معرض آسیب، دختران و پسران فراری و امثال آن به اجرا درآورد.
برنامه ای که از سال 1394 و با بیش از 170 مرکز خدمات رسانی کار خود را آغاز کرد و در هفته جاری نیز با حضور معاون اول رئیس جمهور، مسئولان ارشد وزارت کار و رفاه اجتماعی در یک مراسم از پیش طراحی شده دامنه فعالیتش به میزان قابل توجهی افزایش یافت.
در مراسمی که روز گذشته و با حضور اسحاق جهانگیری در سالن اجلاس سران برگزار شد، 150 مرکز ارائه خدمات اورژانس اجتماعی به مراکز سابق افزوده شد و تعداد نیروهای این مراکز به 50 هزار نفر رسید؛ اقدامی که نشان عزم جدی دولت در پیگیری این طرح و افزایش دامنه های فعالیت آن دارد.
جهانگیری در این مراسم ضمن اشاره به ضرورت مبارزه با آسیب های اجتماعی از ریشه های بروز حادثه نیز گفت و مقابله با آسیب های اجتماعی را خواسته و دغدغه اصلی مسئولان ارشد نظام توصیف کرد.
نهاد جدید اورژانس اجتماعی که با رویکردی جدید تلاش می کند ضمن رسیدگی به آسیب های شکل گرفته در حوزه اجتماعی به حمایت از افراد مبتلا بپردازد، به خودی خود اقدام شایسته ای است و می تواند در کوتاه مدت آثار مطلوبی را نیز در این حوزه برجای بگذارد، اما در این رابطه مسئله مهم تر آن است که این اقدام تا کنون به چقدر در کاهش آمار آسیب های اجتماعی موثر بوده است؟
آیا در طول سال هایی که اورژانس اجتماعی شکل گرفت و بر افزایش دامنه فعالیت آن تأکید شد، آمار پدیده هایی چون طلاق، اعتیاد، خودکشی، قتل، دزدی و... کاهش یافت و یا اینگونه آمارها همچنان رو به افزایش است؟
افزایش پایگاه و مراکز ارئه خدمات اجتماعی به مردم و افزایش تعداد مددکاران اجتماعی تا چه میزان می تواند در آینده به کاهش این بحران شکل گرفته و آسیب های اجتماعی رو به افزایش کمک کند؟
به نظر می رسد آنچه در این حوزه مهم و ضروری تر است، نه تلاش برای درمان آسیب های اجتماعی یا رسیدگی به افراد مبتلا، بلکه تلاش برای حذف ریشه های بروز این بحران است.
از این رو معتقدیم پدیده نوظهوری چون اورژانس اجتماعی برای کاهش و حل مشکلات اجتماعی کفایت نمی کند که می بینیم در جامعه آمار آسیب های اجتماعی نگران کننده و رو به افزایش است.
برای مثال در ماه هایی که گذشت، جنایت های وحشتناک فراوانی در رابطه با کودک آزاری رخ داد که ماجرای قتل آتنا، قتل بنیتا، قتل یک پسر جوان در انبار کفش و... تنها نمونه های کوچکی از این کودک آزاری ها بود؛ حوادثی عجیب که البته موارد فراوان از این دست آسیب ها رسانه ای نمی شود و اطلاعات مشخصی از آنها در دسترس نیست.
بر اساس آمار منتشر شده از سوی مراجع ذیصلاح هم اکنون هر 20 ساعت یک طلاق در کشور رخ می دهد که این شرایط در شهرهای بزرگ به مراتب اسفناک تر و به خوبی گویای این مهم است که طلاق و در پی آن فروپاشی خانواده و بی سرپرست شدن مادران و فرزندان رو به افزایش است.
از طلاق و کودک آزاری که بگذریم، شرایط حاکم بر کارتن خواب ها نیز نگران کننده تر از گذشته است. اگر در سال های نچندان دور، معدود افرادی بنا به دلایلی بی جا و مکان می شدند و در خیابان ها شب را به صبح می رساندند، حالا در شرایطی قرار داریم که مسائلی چون گورخوابی و غار خوابی نیز به آسیب های گذشته افزوده شده است.
آمار کودکان کار و اعتیاد جوانان نیز شرایط خوبی ندارد. در حالی که در سال 1392 مراکز ارائه دهنده آمار، جمعیت کودکان کار ایرانی را 1 میلیون و 700 هزار عنوان می کردند، این رقم در شرایط کنونی به 5 تا 7 میلیون نفر رسیده است.
اگر افزایش آمار مرتبط با آسیب های اجتماعی را به عنوان یک حقیقت بپذیریم، به نظر می رسد ریشه اصلی این بحران افزایش جمعیت حاشیه نشین های کشور است که در 10 سال اخیر از 5 میلیون نفر به 11 میلیون نفر و بر اساس برخی منابع آماری به 18 میلیون نفر رسیده است؛ موضوع بسیار مهمی است که نمی توان آن را در بروز چنین حادثه ای دخیل ندانست.
مهاجرت بی رویه مردمی که در دهه های اخیر از روستا و شهرهای کوچک به کلانشهرها مهاجرت کردند و اکنون در مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگی چون تهران با مشکلاتی مثل اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش، مسکن و... رو به رو هستند و در بسیاری موارد درگیری شان با آسیب های اجتماعی اجتناب ناپذیر است.
بر این اساس بهتر است اگر دولتمردان کشور می خواهند به کاهش آسیب های اجتماعی کشور کمک کنند و پیامدهای نامطلوب آن را در جامعه کاهش دهند، این اقدام را از ریشه شروع کنند و در این زمینه غفلت نکنند؛ اقدامی که البته نافی تلاش های کنونی آنها نیست و می تواند به عنوان دو برنامه مکمل در کنار هم آثار بهتری را به بار آورد.