«باغ فرشته» در سردرود تبریز تاکنون بیش از 1200 زن خاکسترنشین را از کمند اعتیاد رها کرده و آنها را به آغوش خانوادههایشان بازگردانده است«آذربایجان شرقی» و شهر«سرد رود» کلید واژههای پیدا کردن «باغ فرشته»اند، باغی که در این سال ها رهایی بخش زنانی بوده است که تمام زندگی و دار و ندارشان را پای افیون باخته و برخیشان حتی برای تهیه مواد، قید فرزندشان را نیز زده بودند... زنانی که دوباره به زندگی لبخند زدند و حالا برای جگرگوشههایشان مادری میکنند. اینجا ایستگاه ثبت لبخند زنانی است که لذت درآغوش کشیدن فرزند، خیره شدن به آبی آسمان، نگاه کردن به آیینه و حتی آهنگ صدای پای آب را فراموش کرده بودند، اما بواسطه دستی که به یاریشان آمد، توانستند روزهای خاکستری و زنگارگرفته را پشت سر بگذارند و دوباره زندگیشان را از سر بگیرند. متولیان باغ فرشته زوجی هستند که نزدیک به یک دهه دست زنان گرفتار اعتیاد را گرفته و منجی رهاییشان شدهاند. این زوج تاکنون با تشویق و همراهی بیش از 2000 نفر به تولد دوباره، موفق شدهاند تعداد 1200 زن (بخوانید رهایی 1200 خانواده) را به زندگی پاک رهنمون شوند؛ و جالب اینکه تعدادی از این نجات یافتهها امروز مصدر موقعیتهای شغلی مناسبی هستند.
فریبا محمدی با همراهی و همدلی تمام و کمال همسرش این باغ را در سال 1387، پیریخت و در این سالها روز به روز بر ابعاد این «مرکز تولد دوباره» افزود. با او همراه شدیم تا ما را در این باغ بگرداند و از خود، کار و بار و زندگیاش برایمان بگوید.
شروع یک زندگی
«زمین 8 هزار متری باغ فرشته، متعلق به پدرم بود که البته از سالها قبل برخی فعالیتهای اجتماعی در آن صورت میگرفت تا اینکه در سال 1384 به مکانی برای ترک اعتیاد مردان بدل شد. آن زمان بهعنوان مددیار خانواده در آنجا فعالیت داشتم. در طول هفته زنان زیادی برای ملاقات میآمدند که خودشان هم مصرفکننده بودند اما گویا ترک اعتیاد آنها برای سایرین اهمیت چندانی نداشت. این موضوع بسیار مهم که ذهنم را بشدت مشغول کرده بود، جرقهای شد تا دست به کار شوم و در سال 1387 این مرکز را تغییر کاربری دهم تا به مکانی برای ترک اعتیاد بانوان تبدیل شود. بواسطه سابقه کاری ام، با این افراد و زندگیهایشان آشنا بودم، از اینرو مسئولیت باغ فرشته را بر عهده گرفتم و با انواع و اقسام شیوههای اطلاع رسانی، همشهری هایم را نسبت به ساخت این مرکز آشنا ساختم. خوشبختانه یا متأسفانه مدت زیادی نگذشت که تعداد مراجعهکنندگان قابل توجه و تصمیم بر آن شد تا برای پیشرفت کار، برنامهریزیهای دقیقی انجام دهیم و اهدافمان را در 4 فاز کلاسه بندی کنیم.
گامهای پاک
در این مرکز، زنان از مرحله سم زدایی تا اشتغال را طی میکنند، چرا که اکثر قریب به اتفاق راه یافتگان به باغ فرشته تبریز، بهدلیل اعتیاد بالا از خانواده طرد شده و به کارتن خوابی روی آورده بودند، از اینرو لازم است برای پیوستن دوباره به اجتماع، ضمن پاک شدن از افیون اعتیاد، مهارتهای اساسی زندگی را آموزش ببینند که البته در این بین آنهایی که مواد محرک و شیشه مصرف میکنند، فضای آموزشی و مهارتی متفاوتی با سایرین دارند. با این حال به گفته فریبا محمدی همه راه یافتگان به باغ فرشته در مرحله نخست در بازه 3 الی 4 ماهه دوره اولیه درمان را طی میکنند که در این مدت با بازیهای فکری و برنامههایی که البته هفته به هفته سختتر میشود (ورزشهای صبحگاهی، مراقبه، مدیتیشن و یوگا و... مغزشان به کارآیی بیشتری وا داشته میشود و در ادامه وارد دورههای آموزش مهارتهای زندگی (تفکر نقادانه، خود آگاهی، کنترل خشم، همدلی و...) میشوند.
در روزهای سخت سم زدایی، آنچه بسیار اهمیت دارد همدلی و رفاه است؛ چرا که این افراد معمولاً در آغاز ورودشان گمان میکنند نمیتوانند بدون مواد مخدر زنده بمانند، یا اصولاً بدون مواد معنایی برای زندگی قائل نیستند؛ اما حضور «پاک بالاها» (همان زنانی که از عمر پاک بودنشان سالها میگذرد) قوت قلب خوبی برایشان است زیرا تازه واردها را به تولد دوباره امیدوار میکنند و باعث میشود آنها روزهای پر از درد و ناراحتیشان را به نسبت راحتتر سپری کنند.
بعد از سم زدایی وارد مرحله بهبودی میشوند، به این ترتیب هر روز شکرگزار لحظهای خواهند بود که در آن قرار دارند و روزی که مواد مخدر استفاده نمیکنند، احساسات شان را به زبان میآورند و از رنجشهای گذشته، آرزوها و حتی وسوسههایی که به سراغ شان میآمده، میگویند که به زبان آوردن حال خوب یا بدشان کمک میکند تا احساسات فروخورده مجرایی به بیرون پیدا کنند و در وجودشان تلنبار نشود.
پس زدن غبار اعتیاد
میانگین سنی اعضای این مرکز بین 19 تا 22 سال است که هرکدام از این بانوان به دلایل مختلفی گرفتار مواد مخدر و مشکلات پس از آن شدهاند، در حالی که تجربه نشان داده است آنچه این بانوان را به یک شهروند مفید مبدل میکند، کار و درآمد است که اعتماد به نفسشان را بالا میبرد و بر همین اساس میتوانند دوباره به جامعه بازگردند، به همین خاطر تأمین فضای کار برای این زنان از دغدغههای فریبا محمدی و همسرش بوده که خوشبختانه طی فازهای 1 تا 4 بخوبی تمهید شده است.
محمدی در خصوص این اهداف گفت: در فاز یک، کارگاه قالیبافی را راهاندازی کردیم وتعدادی از زنانی که دورههای اولیه بهبودی را گذرانده بودند، بر اساس علاقهمندی وارد این کارگاه شدند، در فاز دوم و با آغاز به کار کارگاه خیاطی، 40 چرخ خیاطی در اختیار بانوانی قرار داده شد که جز مواد و کارتن خوابی و فلاکت چیزی به چشم ندیده بودند. قرار شد تا این بانوان با گذراندن دورههای مهارت آموزی صفر تا صد کار را بیاموزند و از مرحله برش تا بستهبندی محصولات تولید شده را در این مکان انجام دهند. کار با سرعتی بیشتر از آن چیزی که انتظارش را داشتیم پیش رفت و شماری از بانوان بهبود یافته، علاوه بر قالیبافی و خیاطی در حوزه صنایع دستی چون آیینه کاری، سفالگری و نقاشی روی سفال کسب مهارت کردند.
در فاز سوم به سراغ گلخانه و کاشت بوتههای توت فرنگی رفتیم که این کار هم با موفقیت رو به رو شد و در نتیجه هرس و نشای بموقع شاهد رشد سه برابری بودیم که عایدی فروش محصولات در بازارچههای خیریه، صرف هزینههای مددجویان باغ فرشته شد و این موضوع به افزایش اعتماد به نفس آنها کمک کرد. در حال حاضر نیز در حال راهاندازی مزرعه آلوئه ورا و پرورش گلهای تزئینی هستیم، که امیدواریم این مرحله از کار نیز با موفقیت انجام شود. پس از آن وارد فاز چهارم و ساخت باغ پرندگان میشویم که در حال حاضر مرحله اسکلتبندی آن رو به اتمام است.
زندگی این افراد به گونهای بوده است که غالب آنها شب تا صبح را به مصرف مواد میگذراندند و روزها را در خواب و خماری به سر میبردند. به عبارتی کار منظم و تمام وقت روزانه معنایی برایشان نداشت. اما در «باغ فرشته»تمرین نظم میکنند تا هر کاری را سر وقت انجام دهند تا وقتی از این مرکز خارج شدند، نظم و وقت شناسی را نیز با خود ببرند. همچنین درمان در «باغ فرشته» بدون دارو صورت میگیرد، چراکه آنها بواسطه موفقیتهایی که به دست میآورند و دیدن آینده کسانی که وضعیتی شبیه به خودشان داشتهاند، انگیزه کافی را برای بهبود خواهند داشت.
برای نمونه فروش بالغ بر 15 میلیون تومانی پیراهنهای مشکی که بانوان باغ فرشته در کارگاههای خیاطی دوخته و عزاداران سید الشهدا در ایام محرم امسال بر تن کردهاند، یکی از همین اتفاقات مبارک بود؛ همچنین تشکیل نمایشگاههای پاییزه و بهاره و فروش محصولات تولید شده در باغ فرشته، از دیگر کارهایی بوده که تأثیر بسیار مثبتی بر روحیه آنها گذاشته است. علاوه بر این مرسوم است که اگر از پاکی مددجوی باغ فرشته 6 ماه پس از خروجش از این مکان بگذرد و همچنان پاک بماند و چنانچه در کارگاه خیاطی مشغول به کار بوده باشد، میتواند چرخ خیاطی را با خود ببرد و در خانه کار کند تا از عهده مخارج خانوادهاش بر بیاید که باغ فرشته از این افراد کم نداشته و حالا با راهاندازی کارگاههای مستقل منبعی برای درآمد زایی دارند.
انگیزه حرکت
کوچک ترین عضو این سرا 14 سال دارد، دختری که پدر و مادرش به جرم فروش مواد مخدر به حکم حبس ابد در زندان به سر میبرند و توسط پلیس دستگیر شده و به باغ فرشته آمده است، مسنترینشان هم نزدیک به 60 سال دارد که از طریق همسرش به اعتیاد روی آورده اما دختر و پسرش مصرفکننده نیستند و از اینکه مادرشان با حضور در باغ فرشته بهبود پیدا کند بشدت استقبال میکنند. محمدی با بیان این جمله که «از قشرها و سنین مختلف در باغ فرشته حضور پیدا میکنند یک طرف و اینکه پس از بازگشتنشان به جمع خانواده، تازه متوجه نتیجه کارمان میشویم هم یک طرف»ادامه داد: بارها اتفاق افتاده خانوادهای نزدیک به یک دهه از فرزندش که اعتیاد داشته بیخبر بوده در حالی که فرزندشان پس از بهبودی در باغ فرشته به جمع خانواده باز گشته و شیرینترین اتفاق ممکن برای خانواده رقم خورده است. از این جهت میگویم شیرینترین اتفاق که پدر خانواده با من تماس گرفته و گفته بعد از 10 سال بالاخره راحت سر بر بالین گذاشتم، با اینکه به یاد دارم بانویی 5سال تمام به دلیل شدت مصرف مواد مخدر، خانواده و احساس مادرانهاش را به فراموشی سپرده بود، فرزندانش آرزو داشتند مادرشان حتی یک چای برایشان آماده کند اما اعتیاد کاری با او کرده بود که حتی کمترینها را نیز از فرزندانش دریغ میکرد. به باغ فرشته آمد و به لطف خدا با امید بستن به این مرکز و تلاش برای تولد دوباره، بار دیگر روی پاهایش ایستاده و حالا حضور گرمش در خانواده احساس میشود.
واقعیت اینکه کم توجهی مسئولان و ناملایمتیهایی که در این سالها دیدهایم دلیل محکمی برای پا پس کشیدن من و همسرم بود، اما دعای پدر و مادرهایی که به پای فرزند مبتلا به اعتیادشان مو سفید کردهاند و لبخند زنانی که دوباره با زندگی آشتی کردهاند برای من و همراهانم کافی است تا انگیزه مان را از دست ندهیم.
گزارش از: سهیلا نوری
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.