تحلیلها و گزارشها درباره تصمیم ترامپ درباره برجام و ایران در روز پنجشنبه، عدم حضور سعید مرتضوی در دادگاه و موکول شدن جلسه بعدی به ماه آینده، سخنان عارف درباره انتخابات ۱۴۰۰ و رد موضوع ائتلاف، جدی نبودن تغییر قانون اساسی از دید کرباسچی، تحلیلهای اقتصادی درباره افزایش قیمت دلار و اعلام حمایت مسئولین و شخصیتهای سیاسی از سپاه از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز چهارشنبه نوزدهم مهرماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات قرار گرفت که موضوع اصلی خبرها و تحلیلهای سیاسی آنها روی مسأله تصمیم احتمالی ترامپ در رابطه با ایران و به ویژه مسأله برجام متمرکز شده است.
بیشتر روزنامهها در یادداشتها و سرمقالههای شماره امروز خود به ترامپ، اختلاف در کاخ سفید و پیش بینی تصمیمی که رئیس جمهور آمریکا قرار است فردا بگیرد، پرداختند.
همچنین تعدادی از روزنامهها نیز این موضوع را در تیترهای اصلی صفحه نخست خود جای دادند. رویش ملت به نقل از هیلاری کیلینتون از ترامپ به عنوان «خطرناکترین رئیس جمهور آمریکا» یاد کرده و فرهیختگان عنوان «تهاجم روانی» را برای گزارش مرتبط خود با این موضوع در کنار تصویری از ترامپ قرار داده است.
کیهان، اما در گزارش تحلیلی خود که عنوان آن تیتر یک شماره امروز است، نوشته: «ترامپ پوسته برجام را حفظ و تحریمها را تشدید میکند.»
اعتماد نیز با درج تصویری از ترامپ بر صحنهای که در کنار پرچمهای کشورهای مخالف تنها ایستاده است، عنوان ۴۸ ساعت تا انزوا را تیتر کرده است.
بسیاری از شخصیتهای سیاسی بین المللی، خروج احتمالی آمریکا از برجام را عامل انزوای این کشور در جهان معرفی میکنند. اعتماد همچنین در یادداشت صفحه نخست خود که به قلم بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه نوشته شده، به موضوع استمرار سیاست نظمگریزی امریکای ترامپ پرداخته است.
روزنامه جمهوری اسلامی تیتر نخست خود را «افزایش هشدارها به ترامپ در آستانه اعلام نظر درخصوص برجام» انتخاب کرده و در سرمقاله امروزش با عنوان «شلیک به منافع ملی چرا؟» از برخی رفتارهای رسانههای داخلی و صدا و سیما نسبت به مسئولان سیاست خارجی دولت انتقاد میکند.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای تحلیلی و خبری روزنامههای امروز با موضوعات متنوع را مرور میکنیم؛
روایت درگیری فیزیکی داود احمدی نژاد با مشایی
آرمان امروز در گزارشی که عنوان آن را تیتر و عکس یک شماره امروز خود کرده، نوشت: برخی واقعیتها و اتفاقات پس از مرگ افراد مشخص میشود، به این معنا که یا صلاح نیست درزمان رخدادن بیان شود و یا اینکه زمانی اهمیت شرح دارد که یک طرف موضوع در قید حیات نباشد، مانند آنچه عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، درباره روابط مرحوم داود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی شرح داده است. بسیاری میدانند که داود احمدینژاد از همراهان نزدیک برادرش در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ بود و رابطه خوبی با هم داشتند، اما از زمانی که توجه رئیسدولت وقت به مشایی بیش از تصور داود احمدینژاد شد، رابطه دو برادر به سردی گرایید. اکنون سلیمینمین خاطراتی از آن روزها نقل میکند. او در یادداشتی در «تسنیم» به موضوع آخرین دیدارش با داوداحمدینژاد اشاره کرد. در بخشی از این یادداشت آمده است: «او (داود احمدینژاد) که زمانی از من دلآزده بود که چرا در سال ۸۴ از نامزدی ریاستجمهوری برادرش حمایت نکردم، در اواسط دولتدهم با هماهنگی قبلی به دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران که آنزمان در خیابان ایرانشهر بود آمد. او را بسیار رنجور و ناراحت یافتم. آمده بود تا نسخهای از نامهنگاریها به آقای مشایی، که افشاگر بازیهای دوگانه وی در دوران تصدی سازمان میراثفرهنگی بود، را در اختیار گیرد و برای مقابله موثرتر با حلقه پرمسأله احاطهکننده برادرش نیز با من مشورت کند.
وی آقایمشایی را عامل اصلی تغییر ترکیب اطرافیان متصل به رئیس دولتدهم میدانست. از درگیری فیزیکیاش با وی برایم سخن گفت و اینکه بسیار نگران تحرکات آینده این جریان است، زیرا این جریان توانسته افراد پرمسالهای، چون رحیمی، مرتضوی و... را از جبههمقابل به جمع نزدیکان رئیسجمهور درآورد. از حاجداود خواستم مسائل را یکسویه تحلیل نکند و اینکه برادرش نزدیک به نیمی از کابینه که عمدتا پرکارترین و صدیقترین وزرا بودند را قربانی فردی، چون مشایی کرد، نمیتواند صرفا ناشی از زمزمهشیطانی یکسویه باشد، صادقانه این سخن را پذیرفت. چهره ملول و درهمریخته وی هنگام ترکدفترم هنوز بهصورت شفافی در ذهنم هست. او رفت و درنهایت به این جمعبندی رسید که با برادری که مسیرش را تغییر داده نمیتواند کار کند. از همه موهبتهای دنیایی در کنار برادر رئیسجمهور بودن دست کشید و بر مواضع حقطلبانهاش پای فشرد که نتیجهاش کاملا روشن بود؛ کنار گذاشته شدن! بهیاد این جمله دلسوزانه رهبری خطاب به رئیس دولتدهم افتادم: «انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیممشایی به معاونت رئیسجمهور برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقهمندان به شماست.»
هرچند در نهایت آقای محمود احمدینژاد با فاصلهزمانی مجبور شد حکم معاوناولی آقایمشایی را لغو کند، اما متاسفانه مسئولیتهای عدیدهای به وی واگذار کرد که قدرتش از معاوناول نیز برتر شد و این موضوع افراد دلسوزی، چون حاجداود را بهشدت رنج میداد. میدانداری افرادی ناصادق منجر به محرومشدن رئیسجمهور وقت از افراد دلسوز در حلقهنزدیک به خود شد. این برادر کنجعزلت گزید و با بیماری سخت دستبه گریبان شد، اما از عهد و پیمان خود با آرمانهای انقلاب اسلامی هرگز عدول نکرد، روحش شاد و قرین رحمتواسعه خداوند باد! آنچه امروز از فقدان یک برادر انقلابی و صادق تلختر است، سوءاستفاده حلقهای است که مرحوم داود احمدینژاد با تمامتوان به مقابله با آن پرداخت. آیا جامعه ما بهاینسرعت حافظه تاریخیاش را از دست داده است که عدهای تصور میکنند میتوانند میراثخوار افراد صدیق ایستاده دربرابر خود شوند؟»
آیا ترامپ واقعاً دیوانه است؟
ابتکار در گزارشی با عنوان «آیا ترامپ واقعا دیوانه است؟» نوشت: به گفته منابع خبری، فضای این روزهای کاخ سفید همچنان متلهب است و این امر زمانیکه به تنشهای میان جمهوریخواهان و ترامپ در کنگره پیوند میخورد، دامنه تنشها را به صورت پیچیدهتری از قبل نمایان میسازد. تازهترین جنجال ترامپ با باب کروکر رئیس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی سنا کلید خورده است، زمانیکه رئیسجمهوری آمریکا در پیامهای توئیتری خود در اوایل هفته جاری به کورکر به شدت تاخته و وی را مسئول توافق هستهای با ایران دانست. رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نیز در این میان ساکت ننشسته و طی اقدامی نادر در ساختار سیاسی آمریکا به نیویورک تایمز گفته است که ترامپ گویا متوجه تاثیر اظهارات خود نیست. وزیر خارجه، وزیر دفاع و رئیس دفتر کاخ سفید هستند که کشور را از هرج و مرج نجات دادهاند و من اطلاع موثق دارم که در دستاندرکاران کاخ سفید همه روزه برای مهار این مرد تلاش میکنند. مایه شرمساری است که اکنون کاخ سفید به مهد کودک بزرگسالان تبدیل شده و ترامپ اکنون با حمله لفظی مکرر به کرهشمالی، آمریکا را به سمت جنگ جهانی سوم هدایت میکند.
این تنها بخشی از کشمکشهای ترامپ با مقامات آمریکایی است. مقامات سابق این کشور در دوران اوباما و حتی پیش از آن نیز اقدامات رئیس جمهوری آمریکا را برنتافته و با واکنشهای شدیدی روبرو ساختهاند. در همین راستا روز گذشته وندی شرمن رئیس تیم کارشناسی مذاکرات هستهای میگوید که اقدامات ترامپ به خصوص نحوه کنش وی در مورد برجام برای آمریکا دارای پیامدهای گستردهای بوده و به مثابه بازی با آتش میماند.
با این توضیحات سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که ترامپ این حجم گسترده از مناقشه را در داخل و خارج از کشور برای چه منظوری راه انداخته است؟ مقابله با توافق هستهای، جنگ لفظی و تهدیدهای مکرر علیه کرهشمالی، شکاف بی سابقه روابط با اروپا، خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، رویکرد متناقض و تشنجزا با مقامات آمریکایی و اعضای تیمش بر چه مبنایی شکل گرفته و در نهایت به کجا میانجامد؟ آیا او واقعاً یک تاجر است که فهمی از مناسبات سیاسی نداشته و به گفته بسیاری حالتی مجنون دارد که توانسته بر مسند کاخ سفید بنشیند؟
هر کس اندک اطلاعی از ساختار حاکمیت آمریکا داشته باشد میداند که این سیستم بر پایه کنترل و تعادل کار میکند و هر چند رئیس جمهوری این کشور از اختیاراتی در چارچوب قانون برخوردار است، اما پیچیدگیهای آن به حدی است که شخصیتی دیوانه از لایههای کنترل و تعادل بیرون نخواهد آمد. نحوه بازیگری ترامپ را باید بر اساس کنش سیاست خارجی آمریکا در نظر گرفت. نوعی مدیریت نظم در بی نظمی، همان دکترینی که هنری کسینجر از آن به عنوان بازیگر دیوانه یاد میکند. ترامپ در این ساختار و در فضای کنونی کنش آمریکا سیاستش ابهام است. این ابهام را در تمام سطوح اعمال او میتوان دید به طوریکه هر روز به صورت سیستماتیکتری نیز به آن دامن میزند.
نگاهی به نقش آمریکا در معادلات بینالمللی این نکته را متبادر میکند که ترامپ نه شخصیتی دیوانه، بلکه بازیگری دیوانه است و این نیز از دکترین سیاست خارجی فعلی آمریکا ناشی میشود. دکتر مهدی مطهرنیا استاد روابط بینالملل و آیندهپژوه سیاسی در این رابطه معتقد است که پارادایم حاکم بر رفتار و کنشهایترامپ آشوب، دکترین او بازیگر دیوانه، سیاست کلان حاکم بر دیدگاههایش ابهام و استراتژی وی تحریک، جا خالی دادن و ضربه زدن است.
با این نگاه میتوان بهتر راهبردهای فعلی دولت آمریکا را درک کرد. برخی از تحلیلگران معتقدند که دشمنی ترامپ با برجام نه به صرف ایران و مقابله با آن است، بلکه این جنگی است که میان آمریکا و اروپا شعلهور شده و او قصد دارد با بزرگنمایی بر روی ایران و برجام، بر حساب میان آمریکا و اروپا رسیدگی کند. البته این امر میتواند برنامهای هم برای ایران به منظور مهار نقش منطقهای بوده و توافق بینالمللی برجام پوششی برای مهار این نقش و مقابله با ضد راهبردهای ایران در برابر آمریکا باشد.
شلیک به منافع ملی چرا؟
جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود نوشت: قرار است فردا «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا نظر خود را درباره پای بندی ایران به برجام اعلام کند. براساس آنچه وی در روزهای گذشته گفته، ایران را ناقض روح برجام میداند، ولی چون نمیتواند برای این ادعای خود و برای اثبات نقض پیکره برجام توسط ایران دلیلی ارائه نماید، درصدد است اظهارنظر در این باره را به کنگره آمریکا محول نماید.
از آنجا که «ترامپ» قابل پیشبینی نیست و تاکنون تناقضات زیادی میان سخنان و اعمال او دیده شده، معلوم نیست فردا چه خواهد کرد. با اینحال، از روزهای گذشته یک موج اعتراض علیه ترامپ به راه افتاده که شامل اعتراض کنندگان داخل آمریکا و خارج از آمریکا به موضع گیری رئیسجمهور آمریکا علیه برجام است. در داخل آمریکا حتی نزدیکترین مسئولان اجرائی و تقنینی و صاحبنظران به خود ترامپ، با نظر او درباره برجام مخالفند و به او توصیه میکنند دست از لجبازی علیه ایران و برجام بردارد. در خارج از آمریکا نیز اتحادیه اروپا، کشورهای عضو ۱ + ۵ و بسیاری از مسئولان و صاحبنظران با موضعگیری ترامپ علیه برجام مخالفند و خروج آمریکا از برجام را موجب انزوای آمریکا و بیاعتباری این کشور در چشم افکار عمومی جهان میدانند. این مخالفتها به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که موضع مخالف ترامپ با هیچیک از واقعیتهای مورد تایید مجامع مرتبط و کشورهای عضو ۱ + ۵ انطباق ندارد و رئیسجمهور آمریکا به صورت یکجانبه و علیرغم اجماع جهانی درصدد ارتکاب چنین اقدام خلافی است.
در بخشی دیگر از این سرمقاله آمده است: آنچه اکنون برای ملت ایران در موضوع خروج آمریکا از برجام مهم است این است که عقلای ما نیز با ملاحظه مصالح کشور و ملت در این زمینه سخن بگویند و موضعگیری کنند. عاقلانه و منطقی این است که لبه تیز حملات این روزها به سوی دولت آمریکا و شخص ترامپ باشد که برخلاف تعهدات بینالمللی و برخلاف واقعیتهای مشهود و ملموس درصدد مخالفت با برجام برآمده و در برابر ادامه روند صحیحی که در این زمینه با یک تصمیم مهم بینالمللی درحال انجام است کارشکنی میکند. متاسفانه برخلاف آنچه اقتضای عقل و منطق است و برخلاف آنچه مصالح ملت و کشور و نظام اقتضا میکند، عدهای به جای تاختن به ترامپ و دولت آمریکا، به شدت به دولت جمهوری اسلامی ایران میتازند و به شکلهای مختلف از اینکه آمریکا درصدد کارشکنی در کار برجام است خشنودی خود را ظاهر میکنند! اینان از این واقعیت غافلند که مردم درباره آنها به خاطر این موضعگیری وارونه همان قضاوتی را خواهند داشت که درباره رژیم صهیونیستی و خود ترامپ دارند. ترامپ و صهیونیستها با کارشکنی علیه برجام، ملت ایران را هدف قرار دادهاند و علیه منافع ملی کشور ایران عمل میکنند و این بسیار قابل تامل است که عدهای در داخل ایران با این دشمنان همنوا شدهاند و تیرهائی که در ترکش دارند را به سوی خودیها نشانه میروند و به منافع ملی شلیک میکنند!
در این میان، آنچه موجب تاسف شدید است روش رسانه ملی است که این روزها مسئولین اجرائی کشور را که برای حراست از امنیت ملی و خارج ساختن ایران از تهدید شورای امنیت و نجات دادن مردم از تحریمهای ظالمانه تلاش شبانه روزی کردند و برجام را به ثمر رساندند و تا امروز نیز به تعهدات خود عمل کرده اند، آماج حملات تند قرار میدهد. مسئولان رسانه ملی می دانند که «برجام» تصمیم نظام بوده و حمایت از آن در شرایط کنونی قطعاً منطبق بر منافع ملی و مبارزه با زیاده خواهی آمریکاست. با اینحال جهت گیری رسانه ملی در مورد تخلف رئیسجمهور آمریکا چرا علیه شیطان بزرگ که این روزها تجلی شیطانی را به اوج رسانده نیست و به جای آمریکا مسئولین اجرائی کشور را هدف گرفته است؟ از کاسبان تحریم انتظاری غیر از ابراز خوشحالی به خاطر کارشکنی آمریکا در مورد برجام نیست، ولی رسانه ملی که متعلق به ملت و نظام است چرا چنین میکند؟
اطاله دادرسی به سبک مرتضوی
قانون در گزارشی عدوم حضور مرتضوی در دادگاهی را که قرار بود در جایگاه متهم آن بنشیند، موضوع گزارش کرد و نوشت: نیامد تا دادگاه به ۳۰ آبان موکول شود. راههای فرار از محاکمه را خوب میشناسد و با وقت کُشی نمیگذارد دادگاه به ختم رسیدگی برسد و حکم نهایی صادر شود. سعید مرتضوی، دادستان سابق که با اتهامات گوناگونی سالهاست در حال رفت و آمد به دادگاه است، در خصوص کشته شدن سهتن در بازداشتگاه کهریزک، مصونیت قضایی خود را در شهریور ۱۳۸۹ توسط دادگاه انتظامی قضات از دست داد و از قضاوت تعلیق شد. مرتضوی از سال ۱۳۸۱ تا هفتم شهریور ۱۳۸۸ دادستان تهران بود که در سال ۸۸ باتغییر رییس قوه قضاییه به معاونت دادستان کل کشور منصوب شد.
هرچند، این مقام قضایی برایش خوش یمن نبود و فجایع کهریزک دامنش راگرفت و در نهایت نیز با حکم قاضی مدیر خراسانی، دادستانی که قرار بود در برقراری عدالت گام بردارد برای همیشه از قضاوت برکنار و ازدستگاه قضا جدا شد. البته بعداز تعلیق و جدایی از دستگاه قضا بیکار نماند و در دی ماه ۱۳۸۸ از سوی محمود احمدینژاد به عنوان رییس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز تعیین شد و این نخستین انتصاب او در یک پست دولتی پس از عزل از دستگاه قضایی بود که واکنش و اعتراض مجلس هشتم را برانگیخت. علی اکبر حیدری فرد، دادیاری که دستور انتقال بازداشتشدگان به بازداشتگاه کهریزک را داده بود، نیز به عنوان مشاور سعید مرتضوی در ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد.
در ادامه حمایتهای احمدینژاد از مرتضوی، در سال ۱۳۹۰ او بر مسند ریاست سازمان تامین اجتماعی تکیه زد. مدیریت سازمان تامین اجتماعی هم آخرین پست مهم او بود و تخلفاتش در این سازمان پروندهای شد که همچنان تعیین تکلیف نهایی نشده است و جلسات دادگاه رسیدگی به اتهامات او در بخشهایی از پرونده همچنان ادامه دارد. نکته جالب توجه، ترفندهای مختلفی است که سعید مرتضوی برای حاضر نشدن در دادگاه به کار میبرد، یک دوره نرسیدن احضاریه را بهانه کرده بود و دوره هم در یزد بود و امکان آمدن به تهران را نداشت یک دوره هم دادگاه به تعویق افتاد تا وی از سفر کربلا باز گردد و اکنون نیز بیماری دلیل عدم حضور وی در دادگاه شده است. در اینرابطه، وکیل مدافع اولیای دم مرحوم روحالامینی یکی از فوت شدگان حادثه بازداشتگاه کهریزک از تجدید جلسه محاکمه مرتضوی خبر داده و گفته است که دادگاه ۳۰ آبان را برای برگزاری جلسه بعدی تعیین کرده است.
میرمجید طاهری توضیح داده است: جلسه رسیدگی به شکایت موکل من از سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، در شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران برگزار شد، اما آقای مرتضوی حضور نداشت. این وکیل دادگستری گفت که بنابر اعلام دادگاه، مرتضوی گواهی پزشکی مبنی بر بیماری خود را به دادگاه ارائه کرده و دادگاه نیز طبق مقررات جلسه را تجدید کرد. در جلسه دیروز، موکل و من دفاعیات و توضیحات خود را ارائه کردیم و منتظریم آقای مرتضوی دفاع کند تا به فراخور دفاعیات او، پاسخ بدهیم. با توجه به تعیین تاریخ ۳۰ آبان برای رسیدگی به اتهامات مطرح شده، شاید اینبار در دادگاه حاضر شود و چونان موارد اندکی که در دادگاه حاضر شده بعد از پایان رسیدگی در جمع خبرنگاران لایحه دفاعی خود را قرائت کند البته جلسات دادگاه سعید مرتضوی غیر علنی است، اما وی بدون هیچگونه مشکلی جزییات جلساتی را که در آنها شرکت کرده، در جمع خبرنگاران بیان کرده است. این امر بارها از سوی وکلای شاکیان پرونده تذکر داده شده که رفتاری خلاف قانون است، اما در این زمینه برخورد جدی با سعید مرتضوی انجام نشده است. پرونده سعید مرتضوی ابعاد گوناگونی دارد؛ از اتهام قتل درپرونده کهریزک رفته تا سازمان تامین اجتماعی؛ یعنی مجموعهای از اتهامات کیفری و اقتصادی که با گذر زمان همچنان افکار عمومی خواستار رسیدگی به آنها و در صورت اثبات اتهامات، خواستار مجازات مرتضوی است و انتظار برای مجازاتی بیش ۲۰۰ هزار تومان حداقل خواسته شاکیان پرونده و افکار عمومی است.
توجه از مرکز به مرز یا عدالت اجتماعی در ورزش
مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان از مرکز به مرز نوشت: تحقق عدالت اجتماعی در عرصه ورزش را باید در توسعه متوازن این مقوله مهم جستوجو کرد. آنچه مسلم است عدالت اجتماعی در ورزش میتواند حتی زمینهساز توسعه پایدار ورزش شود. آنجا که هر منطقه از ایران سرشار از استعدادهای مختلف در رشتههای گوناگون ورزشی است، برای پیشرفت راهی جز درنوردیدن مرزهای جغرافیایی نیست به طوری که تمرکز و توجه را از تهران؛ پایتخت ایران باید بر روی جای جای کشور گستراند. آنچه مسلم است توجه به ورزش کشور با شعار، امکانپذیر نیست.
هرچند در دورهای علاوه بر شعار سیل وسایل ورزشی نیز به سوی نقاط محروم و مرزی جامعه روان شد، اما واقعیت آن است که توجه به ورزش کشور فقط اهدای وسایل ورزشی نیست. توسعه ورزش با توجه به استعدادها و امکانات ورزشی در تمام نقاط ایران با برخورداری از برنامهها علمی و منطقی رخ میدهد. در این بین توجه به ورزش در اقصی نقاط ایران هم موجب تحقق عدالت اجتماعی است و از طرفی توسعه ورزش را موجب میشود چراکه بسیاری از استعدادها در نقاط مختلف ایران پراکنده شدهاند و هر منطقه با جغرافیای خاص و شرایط آب و هوایی ارتباط معنادار با ورزشهای مختلف دارد که این مهم نیازمند برنامه عملیاتی است نه کلنگزنیهای بیهوده و اهدای وسایل ورزشی. آنچه طی سالهای اخیر نمود واقعی توسعه ورزش در اقصی نقاط ایران را موجب شده است، اجرای برنامههایی است که حتی به توسعه پایدار در ورزش کمک میکند. طرح آمایش ورزشی که رشتههای مدال آور هر منطقه را در خود مستتر دارد، فرصت مناسب برنامهریزی را برای هر منطقه از ایران فراهم آورده است. در این راستا استانی با قابلیت مدالآوری در رشتههای ورزشی رزمی قطعا نیازی به سالن بسکتبال ندارد و طبیعی است که برای این منطقه احداث سالن رزمی همراه با امکانات مخصوص این رشتهها کفایت میکند.
قطعا در مدالآوری ایران در المپیکها توسعه پایدار ورزشی رقم نخورده که تا قبل از المپیک ٢٠١٢ لندن در کشتی فرنگی دو مدال گرفتیم که رنگ هیچ کدامشان زرد نبود، اما در المپیک لندن سه مدال زرین نصیب کشتی فرنگی ایران شد. بنابراین نمونههایی از توجه به استعدادهای سراسر کشور در این چند سال اخیر به ویژه از اجرایی شدن طرح استعدادیابی همگانی که سال ٩٥ آغاز شد، میتواند آغازگر راهی امیدبخش به آینده ورزش کشور باشد.
از طرفی نمیتوان عدالت اجتماعی در ورزش را هدف قرار داد آنگاه همه رویدادهای مهم بینالمللی را در تهران به عنوان راحتترین گزینه برگزار کرد.
میزبانیها در ابعاد مختلف شرایط رشد و توسعه ورزش در منطقه را به ارمغان میآورند. بازخورد مثبت میزبانی در استانها قطعا شور و نشاط در بین علاقهمندان ورزشی آن مناطق است. بدون شک میزبانی رویدادهای بینالمللی، بنا به دلایل مختلف، مسوولان ورزشی، داوران، مربیان و ورزشکاران آن استان را در کوران آن قرار میدهد و همین عامل مهمی در ارتقای سطح فنی و اجرایی آنهاست و کاملا مشخص است که در پرتو این میزبانیها ایران به صورت بهتر و بیشتر از قبل به جهانیان معرفی میشود. با این تفاسیر یکی از نقاط قوت کارنامه ورزشی دولت را باید در واگذاری میزبانیهای رویدادهای بینالمللی در نقاط مختلف کشور دانست. در هر صورت این سیاست تمرکززدایی و توجه به ورزش دیگر مناطق، میتواند یکی از مصادیق بارز توسعه عدالت ورزشی تلقی شود. این مهم میتواند در آینده نیز فرآیند بهتری را برای توسعه متوازن ورزش در تمام ایران نهادینه کند، به طوری که تیمهای ملی رشتههای پرمخاطبی، چون فوتبال، والیبال، بسکتبال و هندبال نیز بازیهای ملی رسمی و دوستانه خود را در استانها برگزار کنند.
به نظر میرسد بستر توزیع میزبانیهای عادلانه در تمام نقاط ایران به وجود آمده است تا به روزهای بهتر هدف «ورزش برای تمام ایرانیان است»، نزدیکتر شویم. تدبیر واگذاری میزبانیها به مراکز استانها و شهرستانها برای ورزش کشور امیدآفرین است و پویایی و نشاط بیش از گذشته را در ورزش کشور رقم خواهد زد.
آیا مسکن مهر باعث گرانی مسکن شد؟!
کیهان در گزارشی نوشت: با وجود اینکه هیچ گونه طرحی در حوزه مسکن از سوی دولت یازدهم طی چهار سال اخیر اجرایی نشده است، وزیر راه و شهرسازی برای چندمین بار به مسکن مهر حمله کرد و آن را یک ضرر ملی برای کشور دانست.
عباس آخوندی، در هفدهمین همایش سیاستهای توسعه مسکن در ایران اظهار داشت: «قیمت مسکن در طی سالهای ۸۴ تا ۹۲، ۵۰۰ درصد رشد داشته که حدود شش برابر قیمت فعلی مسکن بوده و این در حالی است که طی سالهای ۹۲ تا ۹۵ رشد قیمت مسکن تنها ۱۰ درصد بوده است.»
سخنان وزیر راه و شهرسازی درخصوص کنترل قیمت مسکن در شرایطی صورت میگیرد که علت این موضوع، رکود فراگیر و گستردهای است که بخش مسکن طی این چهار سال تجربه کرد.
به عبارت دیگر در زمان وزارت آخوندی، بخش مسکن با رشد منفی ۴۰ درصدی مواجه شد تا به طور متوسط، سالانه ۱۰ درصد رشد منفی را ثبت کرده باشد، یعنی افزایش اندک قیمت مسکن بخاطر رکود است نه مدیریت موفق آقای وزیر؛ لذا آخوندی با این سخنان که تبعات رکود را به عنوان دستاورد خود مطرح میکند، بیشتر به دنبال پاک کردن صورت مسئله است تا حل مسأله.
وی در ادامه نیز به مسکن مهر اشاره کرد و گفت: «طرح مسکن مهر کمک به اقشار کمدرآمد و محروم جامعه بود، ولی متاسفانه با اجرای این طرح قیمت زمین ۷۶۰ درصد و قیمت مسکن ۵۰۰ درصد رشد داشته و این اعداد و ارقام نتیجه معکوس در پی داشته است و یک ضرر ملی برای کشور بوده است.» وزیر راه و شهرسازی که پیشتر نیز از عباراتی مانند «خانمان برانداز»، «مزخرف» و... برای مسکن مهر استفاده کرده بود، طی چهار سال اخیر هیچ حرکتی برای جایگزینی مسکن مهر انجام نداده و همان طرح مسکن اجتماعی هم که در ابتدای دولت یازدهم مطرح شده بود را اجرایی نکرده است. بهتر است آخوندی پاسخگوی عملکرد منفعلانه و غیر قابل دفاع خود باشد تا حمله به طرحی که میلیونها نفر را خانهدار کرده است.
با وجود تمام تعللی که دولت در ارائه طرح خود نشان داد، مسکن اجتماعی از سوی کمیسیون زیربنایی دولت در ۲۱ آذرماه سال ۹۵ تصویب شد تا بر اساس آن سالانه برای ساخت ۱۰۰ هزار واحد مسکونی تا سال ۱۴۰۰ مورد حمایت دولت قرار گیرد. با ابلاغ اجرای طرح مسکن حمایتی و اجتماعی توسط دولت، قرار شد اولین سال شروع این طرح سال ۹۶ باشد، اما با گذشت بیش از شش ماه از سال جاری هنوز منابع مالی و بودجه این طرح تخصیص نیافته است. جواد حق شناس، معاون امورمسکن شهری بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در این خصوص اظهار داشت: «تاکنون هیچگونه منابع مالی و تسهیلات بانکی برای اجرای طرح مسکن اجتماعی و حمایتی اقشار کم درآمد و آسیبپذیر جامعه اختصاص نیافته است.» به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، وزیر راه و شهرسازی در ادامه از بازنگری سیاستهای مسکن خبر داد و گفت: «باید در بخش زمین به ارتقای کیفیت بپردازیم و ظرف ۱۰ سال آینده یک زندگی خوب برای مردم فراهم کنیم.»
آخوندی با اشاره به اینکه باید تمامی مسکنهای بد در کشور تخریب شوند، افزود: «فاصله غنی و فقیر در شمال و جنوب کشور و شهرهای بزرگ مرتب رو به افزایش است و این جزو سیاستهای نامناسب در این حوزه به شمار میرود که باید بهبود یابد.» وضع مسکن بسیاری از افراد جامعه در شرایط نا مناسبی قرار دارد، چنانچه فرشیدپور حاجت، کارشناس مسکن، چندی پیش گفته بود: «آمار سال ۱۳۹۵ مرکز آمار این واقعیت را نشان میدهد که حدود چهار میلیون خانوار در ۱ / ۳ میلیون واحد مسکونی به صورت دو تا سه خانوار در یک خانه زندگی میکنند.»، اما بدون شک یکی از کسانی که باید پاسخگوی این موضوع باشد، شخص وزیر راه و شهرسازی است، لذا معلوم نیست انتقاد وزیر وقتی خودش در این زمینه مسئول است، چه معنایی دارد!