چهل روز گذشت... در آن غروب خون آلود، هنگامی که خنجر شقاوت ها و نامردی ها، گلوی آخرین مبارز را درید، آن گاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه هایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل های چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.
اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می داند چگونه زینب با وجود سنگینی کوهی از مصیبت ها بر شانه هایش، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت. با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شهدا جوشید و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانه ترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.
چهل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی شان آلوده به شرم و ندامت شده بود. چهل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شهدا، استوارتر و راسخ تر از همیشه، به سوی فلک قد می کشید. چهل روز بود... .
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة احدی و الخمسین و زیارة الاربعین والتختم فی الیمین و تعفیر الجبین والجهر ببسماللّهالرحمنالرحیم؛ نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن «بسماللّهالرحمنالرحیم». (تهذیب 6/52)
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبرانکننده نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است، زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسماللّهالرحمنالرحیم را نمیگویند یا آهسته تلفظ میکنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب میداند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست، زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان میدهد که مقصود امام عسکری ـ علیهالسلام ـ اربعین معروف و معهود نزد مردم است. اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بر پایه این روایت، همانگونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، بر اساس فرموده رسول خدا ـ صلیاللّهعلیهوآلهوسلم ـ عصاره رسالت نبوی صلیاللّهعلیهوآلهوسلم قرآن و عترت است؛ «انی تارک فیکم الثقلین کتاباللّه و عترتی اهل بیتی». (بحارلانوار 89/13) عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری ـ علیهالسلام ـ در کنار هم ذکر شده است؛ اما مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین، انسان را چگونه متدین میکنند؟
درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلاً فرموده: انسان، فطرتاً موحد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری میکند، مگر انسانهای نمازگزار که آنان میتوانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمتهای خاص الهی باشند؛ «ان الانسان خلق هلوعاً «اذا مسه الشر جزوعاً» واذا مسه الخیر منوعاً* الا المصلین». (معارج / 19-22)
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن بازمیدارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خونجگر که جمع میان این راهها از ویژگیهای ممتاز آن حضرت ـ علیهالسلام ـ است.
خلاصه آن که، رسالت رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند.
همین دو هدف، در متن زیارت اربعین سالار شهیدان ـ علیهالسلام ـ تعبیه شد؛ چنانکه منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهم توحش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غطرسه دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «وتغطرس و تردی فی هواه».
زیارت مأثور در اربعیندر روایت شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده میشود و دعا در آن وقت مستجاب است.
در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین ـ علیهالسلام ـ، همان هدف رسالت نبی اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم دانسته شده است. بر اساس قرآن و نهجالبلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آنها با تهذیب نفس.
کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمیدانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمیکنند.
در قرآنکریم از زبان حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالم و مهذب کند؛ «ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب والحکمة و یزکیهم». (بقره/129) خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سوره «جمعه» فرمود: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».
امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ در تشریح بعثت رسولاکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة وانقذهم بمکانه من الجهالة»؛ (نهجالبلاغه، خ 1) یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالم و عادل کرد.
امام حسین ـ علیهالسلام ـ نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم است و صاحب ولایت؛ «حسین منی و انا من حسین»، (بحارالانوار 43/261) باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیاموزاند و آنان را از اهل عمل کند.
همه اهلبیت علیهمالسلام این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفه خود عمل میکردند، ولی سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خونجگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت ـ علیهالسلام ـ بود که هم مبارزه فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.
چنانکه در زیارت اربعین آن حضرت میخوانیم: «فاعذر فیالدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرةالضلالة»؛ یعنی آن حضرت ـ علیهالسلام ـ با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ـ ای خدا ـ نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.
اعذار و نصح و بذل خون آن حضرت ـ علیهالسلام ـ همگی برای عالم و عادل کردن انسانهایی بود که در دریای هلاکت جهل علمی و فساد اخلاقی غوطهور بودند؛ چنانکه برخی از انبیای گذشته نیز صرفنظر از تبلیغ، تعلیم و تحقیق اجتهادی، به نبرد جهادی نیز مبادرت نمودند و شربت شهادت نوشیدند تا ددمنشی را به فرشتهوشی و جاهلیت را به تمدن اسلامی بدل کند.
زیارت نامه اربعینالسَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی وَ شَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ،
سلام بر ولیّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها، خدایا من گواهی می دهم که حسین ولیّ تو و فرزند ولیّ تو، و فرزند برگزیده توست حسینی که به کرامتت رسیده، او را به شهادت گرامی داشتی، و به خوشبختی اختصاصش دادی، و به پاکی ولادت برگزیدی، و او را آقایی از آقایان و پیشروی از پیشرویان، و مدافعی از مدافعان حق قرار دادی، و میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی، و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی، و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت و از خیرخواهی دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانی که دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعی خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند.