ریزش سریع تیراژ مطبوعات در ایران با سرعتی به مراتب بیش از سرعت جهانی ادامه دارد؛ اما همچنان رسانههای کاغذی تازهای متولد میشود که شماری از آنها در نوبت زمانی روزنامه منتشر میشوند؛ رویکردی که مشخصاً به منزله شرط بندی روی اسب بازنده با آگاهی کامل است و ظاهراً منطق اقتصادی ندارد اما احتمالاً درآمدهایی غیرمرسومی را در پی دارد.
به گزارش «تابناک»؛ حسین انتظامی، معاون امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پنجم آذر 1392 با بیان اینکه هم اکنون 5800 نشریه در ایران مجوز انتشار دارند، گفت: «تیراژ روزنامه های کشور کمتر از یک میلیون و دویست هزار نسخه است. متأسفانه بدون توجه به طرح آمایشی سرزمینی مجوز نشریات صادر می شده که نهایتا ما با این مسأله روبه رو شده ایم، برخی روزنامه ها تک برگی منتشر می شوند که در مقیاس حرفه ای نمی توان اسم آنها را روزنامه گذاشت.»
انتظامی آمار تازهای داده و گفته است: «باید تیراژ روزنامه ها را 900 هزار نسخه دانست که از این میزان، تنها 500 هزار نسخه به فروش می رسد و به عبارتی، نصف تیراژ از روی دکه ها به دفاتر این نشریات برگشت می خورد»؛ آماری که از ریزش 30 درصدی تیراژ روزنامهها با وجود افزایش شمار این روزنامهها نسبت به حدود چهار سال پیش خبر داد اما آیا این پایان کار بود؟
معاون امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک سال و اندی بعد و به تازگی با حضور در برنامه تلويزیوني «چشم شب روشن» شمارگان مطبوعات امروزه به دلايل متعدد رو به كاهش اعلام کرد، به گونه ای که اکنون مجموع تيراژ 170 روزنامه كشور حدود 800 هزار نسخه است. بدین ترتیب میتوان دریافت که سرعت افت فروش مطبوعات با وجود افزایش تعداد نشریاتی که منتشر میشود، بسیار بالاست.
همواره تأکید میشود، بدنه مطبوعات ایران کشش این حجم روزنامه، مجله و وبسایت را ندارند و به همین دلیل، کیفیت مطبوعات کاهش پیدا کرده و تیراژ مطبوعات تا این حد ریزش یافته است. این تحلیل تا حدودی قابل تأیید است و نیروهای کیفی در سطح دویست روزنامه کاهش یافته است. با این حال، اگر همه دویست روزنامه تعطیل و صرفاً یک یا دو روزنامه منتشر شود، فروش این یک یا دو روزنامه از پانصد هزار نسخه فراتر میرود و میلیونی میشود؟ پاسخ منفی است.
حقیقت آن است که روزنامههای صبح ایران با قیمت نسبتاً بالایی که در قیاس با محصول مورد عرضه شان از مخاطب طلب میکنند، محتوای مهمی برای عرضه ندارند. این محتوا زمانی دارای پسوند «مهم» خواهد بود که جنبه خبری داشته باشد و قطعاً محتوای تحلیلی و گفت و گوهای بلند را میتوان در مجلات نیز خواند. تقریبا هیچ روزنامهای صبح هر روز حاوی خبرهای تازهای نیست که مخاطب را به تحرک وادارد برای از دست ندادن این خبرها به گیشه مراجعه کند.
بر خلاف نشریات داخلی، نشریات معتبر که در توفان شبکههای اجتماعی هنوز سرپا ماندهاند، با خبر زندهاند. نیویورک تایمز، یکی از مهم ترین روزنامههای کنونی جهان که توزیع بین المللی دارد، در سالیان اخیر با افت تیراژ همراه شده اما در عوض، میلیونها نسخه دیجیتال را میفروشد و در واقع با تغییر قالب مورد علاقه مخاطبانش، همراه شده است. البته نشریات داخلی نمیتوانند خود را با این تحول منطق کنند، زیرا محتوایی شبیه به نیویورک تایمز که مخاطب را به خرید نسخه آنلاین وادارد، ندارند.
در این میان، انتشار روزنامههای تازه با سرمایه گذاری قابل توجه در دورانی که روزنامه نگاری نه تنها سوددهی اقتصادی ندارد، بلکه به شدت زیان ده است، این پرسش را پیش آورده که این نشریات از چه طریق در بلندمدت تأمین منابع مالی میشوند؟
برای درک بهتر، کافی است هزینه یک روز چاپ یک روزنامه را با تیراژ فقط هزار نسخه در نظر گرفت و این رقم را در شمار روزهای غیرتعطیل سال ضرب کرد و به این رقم، 12 ماه هزینه کادر یک روزنامه را افزود. در چنین معادلهای بیکیفیت ترین روزنامه نیز هزینهای میلیاردی دارد که طبیعتاً از گیشه تأمین نمیشود و بیشتر روزنامه چنین حجمی از آگهی نیز ندارند. بنابراین باید پرسید قریب به اتفاق نشریات با چه فرمولی تأمین مالی میشوند؟ آیا مطبوعات ایران را صرفاً یارانه سر پا نگه داشته است؟