بهترین راه برای مدیریت بحران چیست؟ ممکن است با پرسیدن این پرسش در هر کشوری، پاسخ متفاوتی بگیرید اما بعید است هیچ یک از این جوابها شبیه جوابی باشد که مسئولان کشورمان برای این پرسش یافتهاند!
به گزارش «تابناک»؛ با وقوع زمین لرزه در منطقه مرزی کشورمان و عراق و خساراتی که در شهرهای استان کرمانشاه و مناطق همجوار به دنبال داشت، بار دیگر وضعیتی بر کشورمان حاکم شد که حکایت از غافلگیری شدید مسئولان داشت؛ مسئولانی که همواره نخستین واکنششان به اتفاقاتی از این دست، ابراز غافلگیری است!
اتفاقی که این بار نیز تکرار شد تا به مدد آن، بلبشوی حاکم شده بر مناطق زلزله زده ـ که چند روز تداوم داشت ـ موجه و ناشی از غافلگیری جلوه داده شود و در سایه این موضوع، پرسشهای اساسی مطرح نشوند. امثال این پرسش که مسئولیت مقابله با بحران ها و مدیریت آنها در زمان وقوع با چه نهادی است که همواره قصور میکند و کسی متعرضش نمیشود؟
پرسشی کلیدی که اگر بالگردهای هلال احمر و اورژانس کشوری نبود، بی شک سوال نخست امروز کشورمان بود، چون بر اثر این زلزله، منازل جمع بزرگی از هموطنانمان تخریب شده بود، شمار جان باختگان، مجروحان و مصدومان به چندین هزار تن رسیده بود، آب و برق و ارتباطات مختل شده بود، امکانات اولیه در منطقه موجود نبود، بیمارستان های کوچک و ناایمن خسارت های سنگین متحمل شده و تا حدودی تخریب شده بودند و امنیت نیز به مانند سقف خانه های بسیاری از مردم، سقوط کرده بود.
وضعیتی به غایت بغرنج که به مدد این تدبیر ویژه، به روال عادی اوضاع منجر شد. به مدد استفاده از بالگردها برای رساندن امدادگران به مناطق زلزله دیده، انتقال مصدومان و مجروحان به مرکز شهرستان و از آنجا به مرکز استان، انتقال غذا، آب و دارو به مناطق زلزله زده، انتقال مسئولان به مناطق آسیب دیده و ارزیابی خسارات وارد آمده و حتی انتقال مصدومانی که بیمارستانها مرکز استان نیز برای نگهداری از ایشان ظرفیت کافی نداشتند و ناگزیر برای درمان مشکلاتی مانند شکستگی دست و پا با بالگرد به پایتخت کشورمان اعزام شدند!
بالگردهایی که هرچند نقش فرشته نجات را داشتند، گاه بر اثر ازدحام جمعیت زلزله زدگان، آسیب دیده یا حتی برای ساعات زمینگیر میشدند تا همگان آرزوی بازگشتشان به مدار خدمت رسانی در زمان کوتاه را داشته باشند؛ بالگردهایی که جور همه کم کاری ها بر دوششان افتاده است؛ کم کاری هایی که حتی شامل تدارک ندیدن پد فرود بالگرد هم میشود و در سراسر کشورمان فراگیر است. مثل سرپل ذهاب که برای فرود بالگرد در آنجا و انجام انبوه خدمت های محول شده به این پرنده پیش بینی نشده و اقدامی صورت نگرفته بود تا امدادگران پیش از هر کاری، مجبور به تدارک محل فرود و پرواز بالگردها شوند.
از اینجای ماجرا به بعد (دست کم در روزهای نخست)، بالگردها بخش عمده خدمت رسانی به زلزله زدگان را عهده دار شدند؛ خدماتی که هنوز به واسطه این ابزارهای مدرن بشری به زلزله زدگان ارائه میشود تا به این نتیجه برسیم که چقدر مدیریت بحران به کمک بالگرد کار راحت تری است!
کاری راحت تر از بررسی ایمنی راه ها به گونه ای که نگذاریم، زلزله موجب وقوع ریزش در آنها شود، کاری راحت تر از بر پا داشتن حداقل های ایمنی در مقابل زلزله در شهرهای مختلف، کاری راحت تر از ساختن بیمارستان و طراحی و اجرای بیمارستان هایی که در حوادث مختلف، پناهگاه عموم مردم شوند، نه پیش از هر بنای دیگری، تخریب شده و دست همگان را از درمان کوتاه کنند.
کاری راحت تر از تدارک منشور و یا دستورالعملی برای مواقعی مانند زلزله که دست کم بتواند امنیت کاروان های امدادی را تامین نموده و مانع از سوءاستفاده برخی از اوضاع وخیم حاکم شده بر این مناطق شود. کاری راحت تر از مقدماتی که برای مدیریت بحران لازم است به انجام رسیده باشند!
کمبودهایی که همگی با به کارگیری بالگردها رفع و رجوع شدنی هستند. بالگردهایی که مانع میشوند انسداد راه ها و مشکلات دسترسی زمینی به مناطق محروم، تأمین نشدن امنیت در منطقه، ظرفیت کم مراکز درمانی و تخریب بیمارستان ها و ده ها مشکل بزرگ، اساسی و ریشه دار موجود در کشورمان دیده شوند.
بالگردهایی که اگر چند صد فروند دیگر از آنها خریداری کنیم، حتی ممکن است بتوانیم در صورت بروز زلزله در تهران هم اوضاع را گردن غافلگیر شدن انداخته و بحران به وجود آمده را به شیوه بالگردی رفع و رجوع نماییم؛ با انتقال مجروحان و مصدومان به بیمارستان های شهرها و استان های دیگر، ارسال غذا و دارو از مناطق دیگر به منطقه زلزله زده، اعزام نیروهای نظامی و انتظامی و تلاش برای تأمین نیازهایی که در منطقه وجود دارد، ولی پیش از زلزله پیش بینی نشده بود!