پرداخت تدریجی به دو میلیون سپردهگذار، درخواست استعفا از جهانگیری، نوید خروج سکه از حباب قیمت، دسترسی موشکی کره شمالی به همه آمریکا، وام مسکن مردافکن، زمزمههای خطرناک موشکی و آدرس تحریمهای جدید، قائم مقام به روایت عمادالدین باقی و واکاوی کارنامه دولت پس از گزارش صد روزه روحانی، از موضوعاتی است که محور گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه، نهم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که موضوعاتی که در آنها برجسته شدند، نسبت به روز گذشته دارای تنوع بیشتری است. واکنشها به گزارش صد روزه روحانی از دولت دوازدهم، طرح موضوع استعفای جهانگیری و تکذیب اختلاف او با واعظی، از یک سو و درخواست محاکمه علنی نزدیکان احمدی نژاد از سوی برخی سیاسیون و یادداشتهایی در این باره، از محورهایی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز جای گرفته است.
روزنامه آفتاب یزد با چاپ تصویری بزرگ از اسحاق جهانگیری در نیم صفحه نخست شماره امروزش و درج تیتر «استعفا بده» از مطرح شدن پیشنهاد استعفا به جهانگیری برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ خبر داده و به تحلیل این موضوع پرداخته است.
اعتماد نیز با درج تصویری از علی مطهری، گزارش ویژه امروزش را به موضوع محاکمه علنی یاران احمدی نژاد که خواسته خود آنها نیز هست، اختصاصی داده و بخشی از گفت وگو با علی مطهری را، که در آن «مردم قضاوت کنند»، تیتر کرده است. این روزنامه همچنین در بخشی از صفحه نخست، عنوان گزارشی را قرار داده که در آن از تلاش فراکسیون امید برای دیدار با محصورین سخن به میان آمده است.
روزنامه جوان وام مسکن را نقد کرده و تعبیر وام مسکن مردافکن را برای آن به کار برده است. این روزنامه در گزارشی دیگر به نقل از تیلرسون نوشته است: برجام مرکز ثقل سیاست آمریکا نیست.
کیهان، اما در تیتر یک شماره امروزش، گفت وگوی دو روز پیش روحانی در تلویزیون و گزارش عملکرد صد روزه دولت دوازدهم را با تیتر «واقعیتهای اقتصادی یا گزارش ۱۰۰ روزه /مردم کدام را باور کنند؟!» را مورد نقد قرار داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها، سرمقالهها و گزارشهای چاپ شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
درس آموزی از رنجی که احمدی نژاد به ایران داد
محمد صادق جنان صفت در سرمقاله امروز ابتکار نوشت: این روزها محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و دهم و پهلوان سیاسی گروهی از ایرانیان حتی در سطح نخبگان هوش و حواس سیاست ورزان و ایرانیان را باردیگر به خود جلب کرده است و سایر رخدادها را به محاق برده است.
به طور مثال و شوربختانه باید اعتراف کرد در شرایطی که دولت دوازدهم در حال تصویب بودجه کل کشور در سال ۱۳۹۷ است و باید برپایه عادت جامعههای مدرن اخبار و گزارشهای این رخداد درصدر اخبار داخلی باشد، اما اخبار تولیدشده از سوی رئیس دولت دهم همه چشمها را به خودخیره کرده است و هوش و حواس نخبگان و شهروندان عادی دنبال ردیابی پیامدهای سخنان احمدی نژاد است. در حالی که رئیس دولت دوازدهم انبوهی از اخبار خوش و خرم در باره وضعیت خوب اقتصاد و آینده روشن دادکه با رفتار و گفتار شهروندان سازگارنیست و باید ذهن جامعه به نقد این سخنان روحانی متمرکزمیشد، اما هیاهوی احمدی نژاد و غوغایی که او دررسانههای اجتماعی به راه انداخته است فضا را چنان تیره کرده است که در این باره کمتر میشنویم.
به نظر میرسد در این روزهای احمدی نژادی شدن فضای خبری و رسانهای دست کم باید به نقد اندیشهای که این رئیس دولت داشت و آسیبهای غیر قابل جبران به اقتصاد ملی زد پرداخت تا درس عبرت باشد. واقعیت این است که بخش قابل اعتنایی از دشواریهای امروز کسب و کار ایرانیان در سطح خانوار و در سطح بنگاه و در سطح کلان از اندیشههای او و دوستان پیدا و پنهانش و هم اندیشانش سرچشمه میگیرد. تاسف بارترین و آسیب زنندهترین خصلت احمدی نژاد و حلقه نخست یارانش تحقیر و تخفیف علم و دانش بشری در حوزههای گوناگون بود که میتواند درس عبرت برای همه مدیران اذداره کنندگان جامعه باشد. این رئیس دولت با بدترین روش درفتار و کردار به دانش اقتصاد بی احترامی کرد و در حالی که متخصصان، اقتصاددانان و کارشناسان اقتصاد با نوشتن نامههای سرگشاده، نوشتن یاداشت اقتصادی و سخنرانی به او یادآور میشدند پول پاشی به روشی که او درپیش گرفته است به رشد نقدینگی و رشد و تورم دامن میزند ودولت نباید با چنین روشی شهروندان را به رنج و زحمت بیندازد با جراتی باورنکردنی دانش اقتصاد را نادیده گرفت.
احمدی نژاد با لجبازی و سرسختی ناشناسی که نشان داد هرگز نپذیرفت که دستوردادن به متغیرهای اقتصادی مثل نرخ بهره بانکی نمیتوان به خوشبختی اقتصادی رسیدو با این روشها بود که نرخ تورم را به ۴۰ درصد رساند و دسترنج میلیونها کشاورز، کارگر، کامند و بازنشسته را بر باد داد و دوستانش نیز از او حمایت کردند. محمود احمدی نژاد تنهابه دانش اقتصاد اهانت و دانش سیاست را نیز کنارنهاد و هیچ آموزهای از این دانش را قبول نکرد و راه پیشرفت آمریکا در تشدید تحریمها را باز نگه داشت و شهروندان بردبار ایرانی را به رنجی باورنکردنی انداخت که هنوز دراز این رنج بیرون نیامده اند. رنجی که احمدی نژاد با روشهای ناشناس سیاسی و تصمیم گیریهای ضد علمی بر ایران تحمیل کرده است به این زودی پایان نمیپذیرد. پیشنهاد میشود برای اینکه باردیگر جامعه ایرانی درتنورداغ افرادی مثل احمدی نژاد نیفتد و نسوزد در یک رفتار عمومی از اول تا آخر داستان وی در محیطی کارشناسانه خوانده شود تا آسیبهایی که دیدیم بازشناسایی شود.
تلاش فراکسیون امید برای دیدار با محصورین
روزنامه اعتماد در گزارشی با اشاره به تلاش فراکسیون امید برای دیدار با محصورین نوشت: مهر ٩٥ احمد مازنی، نماینده عضو فراکسیون امید در نطق میاندستور به موضوع گفتوگوی ملی اشاره کرد. پس از این نطق بود که برخی دیگر از نمایندگان اصلاحطلب مجلس نیز در این باره اظهارنظر کردند. همچنین پس از درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی، حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگویی پیشنهاد داد که اصلاحطلبان پس از هاشمیرفسنجانی برای گفتوگو و تعامل با رهبری پیشقدم شوند. این دو پیشنهاد البته چندان مورد اقبال جریان راست قرار نگرفت.
محمدرضا عارف در نشست دیروز توضیح داد کمیته گفتوگوی ملی فعال بوده و در این مدت نیز کار خود را با آرامش ادامه داده است. او البته تأکید کرد که اصلاحطلبان عجلهای ندارند و امیدوارند که مشکلات مرتفع شود.
عارف همچنین در پاسخ به پرسشی در مورد اقدامات و فعالیت کمیته رفع حصر این فراکسیون و اینکه اقدام صورت گرفته در این کمیته چه بوده است، توضیح داد که فراکسیون امید ٧ کمیته تخصصی دارد و بنابر اولویتها اقدامات از طریق این ٧ کمیته پیگیری میشود. همچنین در مقاطع خاص نیز کمیتههایی به صورت موردی تشکیل میشود، کمیته بحران در حاشیه زلزله کرمانشاه از این دست بوده است. همچنین در مورد برخی مسائل سیاسی و اجتماعی مثل برخوردهایی که بعضا با دانشجویان صورت میگیرد کمیتههایی تشکیل داده میشود که البته فراکسیون چندان تمایلی به رسانهای شدن اقدامات آن ندارد.
عارف تأکید کرد: «مسأله حصر نیز یکی از مطالبات بخشی از جوانان و جامعه ما است و تلاش داریم این مساله هر چه سریعتر به نفع منافع ملی حل و فصل شود و در فراکسیون نیز از طریق کمیته رفع حصر پیگیریهایی داشتیم، اما بنای کار این است که موضوعی رسانهای نشود و بنده نیز متعهدم.»
البته محمدرضا عارف به بخش کوچکی از اقدامات کمیته حصر اشاره کرد و توضیح داد که الگوی منطقی که در مورد حصر قابلیت اجرایی داشته ملاقاتهایی برای محصورین بوده است. عارف خبر داد که برای کروبی سه ملاقات مشخص شد که دو مورد از این ملاقاتها انجام شده است و ملاقات سوم نیز در آینده نزدیک انجام میشود. عارف همچنین تاکید کرد که همین الگو برای میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نیز دنبال خواهد شد و اصرار بر این است که این مساله به طور جدی با محوریت شورای عالی امنیت ملی طرح و دنبال شده تا این مشکل حل شود. اما سوالی که پس از ملاقات مجتبی ذوالنور (نماینده اصولگرای قم) مطرح شد این بود که چه معیاری برای ملاقاتکنندگان وجود دارد و اینکه آیا این ملاقات هم در راستای اهداف کمیته حصر فراکسیون امید بوده است؟ عارف به این سوال اینگونه پاسخ داد که این ملاقات نیز در همین راستا انجام شده و از طریق کمیته رفع حصر فراکسیون امید دنبال شد. این ملاقات نیز در همین راستا بوده که البته بنده پس از ملاقات به صورت خصوصی با آقای ذوالنور صحبت نکردم، اما آنچنان که از دوستان شنیدم بسیار راضی بودهاند. آقای ذوالنور هم بسیار علاقهمند بود. پس از جلساتی که با دوستان داشتیم مشارکت جدی داشت و مهمتر اینکه نگاه ما به این مساله نگاهی ملی است و نمیخواهیم بگوییم که این مساله لزوما از طریق فراکسیون امید حل شده یا میشود بلکه میخواهیم بگوییم دنبالکنندگان این مساله به منافع ملی، نه جریانی، توجه دارند که این مساله بسیار ارزشمند است.
همه چیز در مورد خانواده آقای خاوری
شرق در گزارشی از وضعیت خانواده محمورضا خاوری متهم مالی فراری از ایران نوشت: این جمله را یحتمل در محاورات تاکسیمحور زیاد شنیدهاید «... بچههایشان را میفرستند خارج برای روز مبادا». این جمله از مهر ٩٠ به آن سو مصداق بیرونی یافت؛ آن هم با لورفتن ماجرای فرار محمودرضا خاوری، رئیس اسبق بانک ملی ایران، از کشور. او به بهانه حضور در سمیناری در انگلیس، ایران را به مقصد بریتانیا ترک کرد و سر از کانادا درآورد. طنز تلخ تاریخ این است که رئیس یکی از مهمترین بانکهای کشور دوتابعیتی بود و تا آن روزگار این مسئله حساسیت هیچ مقام مسئولی را برنینگیخته بود. او سال ٨٥ تابعیت کاناداییاش را به دست آورد و سال ٨٦ آنجا برای خودش خانهای خریداری کرد. البته خبرهای دیگری نشان از آن دارد که خاندان خاوری (فرزندان پسری او) از سال ٨١ در تورنتوی کانادا صاحب ملک و مال بودند. خاوری سه فرزند دارد، پرندیس تک دختر خانواده است و خشایار و اردوان، پسران خاوریاند.
پرندیس خاوری برخلاف برادرهایش پی درسومشق و علمآموزی بود؛ اما گویا پدر با بخشش خانه به دختر جبران مافات کرده است. خانه خاوری در تورنتو که از قضا بسیار خبرساز هم شده است؛ نه متعلق به او که چندی پس از حضور خاوری در کانادا به نام دخترش شد. برخی گزارشها همچنین نشان از آن دارد که خاوری هفت روز پس از خروج دائمی از ایران و ورود به خاک کانادا، وام خانه سه میلیوندلاری خود را بازپرداخت کرده و خانه را به دخترش پرندیس انتقال داده است. پرندیس به همین راحتی از قبلِ پدر پولدارِ گریخته از ایران یکشبه صاحب خانه شد؛ آن هم خانهای که حالا نهتنها برای ایرانیان که برای خیلی از رسانههای جهانی محل توجه است.
پرندیس خاوری مدرک دکترای نجوم دارد. محجبه است و در تصویرهایی که از او دیده میشود، اغلب با بلوز و شلوار در اماکن عمومی مشاهده میشود
خشایار خاوری در وبسایتش نام «خش» را برای خود برگزیده است. شاید به این خاطر که تلفظ اسم خشایار در نسخه انگلیسی برای غیرفارسیزبانان کار سادهای نیست. آقای «خش»، مهندس است. او هم کارشناسی و کارشناسیارشدش را در دانشگاه تورنتو خوانده و حالا برای خودش برووبیایی دارد. از لینک دانشگاه میتوان یکسر وارد سایت کاریاش شد. در وبسایت از تجربههای کاریاش گفته و بیوگرافیاش که بیشتر مبتنیبر تمرکز بر کار ساختوساز و املاک و مستغلات است.
خش خاوری برخلاف پدر (البته در روزهای مدیریت در ایران) چهره مدرنی برای خود برگزیده است. سروصورتی صفا داده و عکس بزرگی مزین به کراوات در صفحه نخست وبسایتش دیده میشود. هرچند انتشار تصاویر این روزهای محمودرضا خاوری نیز نشان میدهد که حفظ ظاهر او در ایران و تیپهای بهاصطلاح دولتی او برای سازگاری با سمت و مسئولیت آنروزهایش بوده و حالا تصاویرش از جهت تجددگرایی با خشایار تفاوت چندانی ندارد. گاهی تیپ اسپورت میزند و گهگاه تصاویرش در حال خرید و بازدید از اماکن عمومی در تورنتو در شبکههای اجتماعی میچرخد.
خشایار خاوری در وبسایت شخصیاش درباره خودش نوشته: «کارآفرین باتجربه و تحصیلکردهای که حوزه علاقه کاریاش طیف متنوعی است از سرمایهگذاری املاک و مستغلات تا صنعت ساختوساز و فناوری اطلاعات را شامل میشود». او همچنین در وبسایتش به دریافت یک مدال دانشگاهی اشاره کرده و اینکه تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشدش در دانشگاه تورنتو در رشته مهندسی بوده است. ازجمله فعالیتهای تجاری دیگر «خش» میتوان به فعالیتش در بخش املاک و مستغلات در دو پروژه مشارکتی با ارزش مالی بین ٥٠ میلیون دلار تا یک بیلیون دلار اشاره کرد. در وبسایت او همچنین آمده: «خش از تجربه خود در زمینه سرمایهگذاری و ساختوساز بهره خواهد برد تا در انتخاب و توسعه پروژههای جدید نقش مؤثری داشته باشد. او با بهره از دانش مهندسی و معماری خود آماده همکاری با ذینفعان و متخصصان است». بنگاه هتلداری «خش» شامل سه رستوران لوکس، یک شرکت پذیرایی، دو پروژه جدید در خط لوله و یک شرکت مدیریت خدمات است. سه رستوران خش خاوری به نامهای «کاوا»، «چابرول» و «اطلس» با استقبال زیاد مشتریان کانادایی مواجه شده است، اما آخرین حوزهای که خش در تجارت به آن وارد شده، شرکت تکنولوژی استارتآپی با محوریت آیتی است. در کنار کارهای تجاری، امور خیریه و سرمایهگذاری در هنر نیز در همه کارهای خشایار خاوری در مرکز فعالیتهای تجاری او قرار دارد.
به جز تصاویری از شادیهای اردوان خاوری در یک میهمانی و برخی خبرهای پراکنده درباره مدیریت او بر انبوهی از شرکتها با اسامی ایرانی (صحت آن هنوز تأیید نشده و منبعی برای دریافت این تأییدیه نیز به دست نیامد) اطلاعات چندانی از او در اختیار نیست. برخی گزارشها نشان از آن دارد که اردوان با کمک خانواده و بهطورخاص پدرش حدود ١٤،٢ میلیون دلار پیشرفت مالی داشته است.
نام او نیز به همراه برادرش، خشایار و پدرش، محمودرضا چندی پیش در یک پروژه مشترک ساختوساز با یک تاجر ایرانی بر سر زبانها افتاد و به تشکیل یک دادگاه منتج شد. اردوان خاوری برخلاف خشایار بهجای کانادا بیشتر در حوزه دوبی مشغول به فعالیت بوده است، بهویژه در روزهایی که پدرش هنوز بر مسند مدیرعاملی بانک ملی ایران مشغول به کار بود.
خشایار و اردوان، دو پسر محمودرضا خاوری، در مسیر پدر گام برداشتهاند و حالا دستی در بیزنس دارند. همین چندی پیش بود که دادگاه شکایت یک برجساز ایرانی-کانادایی از خانواده خاوریها خبرساز شد.
نشریات گوناگونی در کانادا و آمریکا نظیر گلاباندمیل، تورنتواستار، واشنگتنپست، نیویورکتایمز، فایننشیالتایمز و بیزنسویک داستان محمودرضا خاوری و خانه و ثروتش در کانادا را بارها زیر ذرهبین خبرنگاران خود بررسی کردهاند. آنها در گزارشها به فرار خاوری به دنبال یک رسوایی مالی در ایران اشاره کردهاند. همان پروندهای که در ایران بهعنوان اختلاس سههزارمیلیاردتومانی بر سر زبانها افتاد و مانند زلزلهای مهیب دولت آن روز احمدینژاد را لرزاند. برخی گزارشگران بعضی از رسانهها با رفتن به محل خانه خاوری (که در محله اعیاننشین تورنتو واقع است) تلاش کردهاند با محمودرضا خاوری مصاحبه کنند.
هیچ خبرنگاری تا امروز موفق نشده حتی یک کلام با خاوری همکلام شود. در فقدان امکان دسترسی به خاوری و گفتوگوی چالشی با او، رسانهها به انتشار تصاویر خانه اشرافیاش در تورنتوی کانادا بسنده کردهاند.
راز عصبانیت یک اقتصاددان از گزارش روحانی
کیهان در ستون خبر ویژه امروز خود در مطلبی با عنوان راز عصبانیت یک اقتصاددان از گزارش روحانی نوشت: گفتوگوی تلویزیونی آقای روحانی به مناسبت صدمین روز فعالیت دولت دوازدهم، بازتاب قابل تاملی در محافل اقتصادی داشت.
حسین راغفر کارشناس اقتصادی اصلاحطلب در مصاحبه با فرارو تصریح کرد: من به حدی از گزارش اقتصادی آقای روحانی عصبانی شدم که تلویزیون را خاموش کردم. گزارش سیاسی آقای روحانی را گوش نکردم و بعدا بخشهایی از آن را خواندم. شیوه بیان روحانی و گزارش او به مردم حکایت از این دارد که هر روز با واقعیتهای زندگی مردم فاصله میگیرد. این فاصله، فاصله زیادی شده است. مثلا آقای روحانی در بخشی از گزارش خود از خصوصیسازی حرف زد و گفت: صندوقهای بازنشستگی باید خصوصی شوند، اما او ازطرفی میگوید ما بخش خصوصی نداریم.
حسین راغفر میگوید: آقای روحانی به این اشاره کردهاند که ما بخش خصوصی نداریم. حالا سوالی که باید از آقای روحانی پرسید این است که پس با کدام بخش خصوصی میخواهید خصوصیسازی کنید؟ آقای روحانی میگوید اقتصاد را باید به دست مردم سپرد. اما کدام مردم؟ سوال دیگر این است که مردم چه نقشی در این اقتصاد دارند؟ و چه ظرفیتهایی برای حضور مردم در اقتصاد وجود دارد؟
وی با بیان اینکه بخش خصوصی در چهار سال دولت یازدهم به شدت تضعیف شده است، ادامه میدهد: سلطه بخش دولتی مثل خودروسازی، فولاد و پتروشیمی بر اقتصاد کشور بیشتر شد. هیچ قدرتی در برابر قیمتگذاری آنها وجود ندارد. هرگونه که بخواهند قیمتها را افزایش میدهند. هیچ کس هم دربرابر تعدی اینها به مال و درآمد مردم توجهی نمیکند.
راغفر میگوید: آقای روحانی میگویند ما فولاد را به اروپا صادر میکنیم. اگر ایشان نمیدانند که چه فاجعهای بر فولاد کشور رفته، تاسف بسیار بزرگی است. یک سال و اندی است که فولاد ایران از سوی اتحادیه اروپا تحریم شده است. درحالیکه فولاد کالایی اساسی برای کشور به حساب میآید. ما تعرفه واردات آن را چهار برابر کردهایم. این باعث شد که کارتلهای فولاد، مثل فولاد مبارکه (که به ظاهر خصوصی، اما مدیرش دولتی است) قیمت محصول خود را ۶۰ درصد افزایش دهند. درعین حال هم قیمت فولاد در پایینترین نرخ ممکن به ایتالیاییهایی صادر شد که خود آنها در حقّهبازی در بین کشورهای اروپایی بینظیرند. این قیمت پایین زیر قیمت منطقی بوده است و باعث شده فولاد ایران با عنوان ضددامپینگ برای هر تن فولاد ۶۰ یورو بپردازد. به این ترتیب ایران از یک سال قبل در فولاد ممنوعالصادرات به اروپاست و ترکیه، هند و مصر جای بازار ایران را در فولاد گرفتهاند. اسناد این موضوع وجود دارد و ما آن را به یکی از نمایندگان مجلس هم ارائه کردهایم. اما آیا رئیسجمهور این موضوع را نمیداند و با افتخار اعلام میکند ما صادرکننده فولاد به اتحادیه اروپا هستیم؟
وی ادامه میدهد: اگر واقعا به دنبال خصوصیسازی هستید دولت باید اول از همه خود را کنار بکشد. کارتلهای فولاد از انرژی و رانتهای رایگانی بهرهمند هستند، اما فولاد به تولیدکننده داخلی به قیمت بسیار بالاتری نسبت به صادرات آن به کشورهای اروپایی فروخته میشود. اگر واقعا میخواهند گزارش دهند بیایند بگویند با شرکتهای بزرگی مثل ایدرو، ایمیدرو و شستا چه کار کردهاند. ما از کدام بخش خصوصی صحبت میکنیم؟ چرا پتروشیمیهایی که اسماً خصوصی هستند، مدیر دولتی دارند؟
راغفر با بیان اینکه یکی از مشکلات اساسی کشور بانکهای خصوصی است میپرسد: منظورتان از خصوصیسازی چیست؟ اگر منظورتان از آن چیزی است که به اسم خصوصیسازی جیب مردم خالی شده، شیوه عمل دولت، دعوت مردم به شورش است. دولت دارد در همین چهار سال مردم را ناامید میکند.
گزارش صد روزه روحانی به روایت روزنامه قانون
استعفای غیر جدی با اهداف نسبتا جدی
فریدون مجلسی دیپلمات سابق در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد نوشت: مصاحبه اخیر سعد حریری با سی نیوز و اظهاراتش چند بخش متفاوت داشت. او از استعفای خود با عنوان شوک مثبت صحبت میکند، از این میگوید که هیچگاه خواستار جنگ با ایران نیست، بااین حال باز هم از بنسلمان تعریف کرده و حرکات اصلاحی او را واقعی میداند، ولی به این نکته اشاره میکند که بن سلمان مشاوران تندرویی دارد، در بخشی هم اعلام میکند درباره اتفاقاتی که در عربستان برایم افتاد سکوت میکنم و حرفی نمیزنم.
حریری پیشتر از هر چیز با این جمله که چیزی از اتفاقات عربستان نمیگویم بیان میکند که در عربستان یکسری اتفاقاتی برای او افتاده به عبارتی او تایید میکند که شرایطش در ریاض عادی نبوده است حال چه بخواهد آن را شرح دهد و چه چیزی از آن نگوید.
سعد حریری در این مصاحبه درباره استعفایش چند نتیجهگیری منطقی هم کرده است اینکه او از استعفایش با عنوان شوک یاد میکند. درست است حریری اگر میخواست خواستههای عربستان را در لبنان پیاده کند موجب جنگ و ویرانی لبنان با دلایلی بدتر از آنچه که ۴۰ سال پیش برای لبنان رخ داد و هشت سال این کشور را دچار آشفتگی کرد میشد. حریری میدانست که باید رعایت اکثریت نسبی شیعه لبنان را بکند.
از طرفی این شوک به حزبالله نیز وارد شده است، حزبالله و مردم همگی خواهان حفظ رفاه فعلی هستند و اکنون بعد ازآن استعفای فرمایشی قدر شرایط رفاهی شان را بیشتر میدانند.
حریری با بازپس گیری استعفایش و اینکه در مصاحبه گفته استعفا نمیدهد، نشان داده خود نیز به این نکته پی برده که نباید آرامش کشور را بر هم زند و لبنان را دچار تفرقه و هرج و مرج کند.
از طرفی حریری دراین مصاحبه با عنوان اینکه بن سلمان مشاوران تندرویی دارد طبیعتا پیامی هم به عربستان مخابره کرده است، هرچند حریری باید بداند که بن سلمان از همه مشاورانش تندروتر است.
درباره موضوع حزب الله هم باید گفت، حزب الله در سوریه به خوبی یک ماموریت را انجام داده و خلع سلاح نیروهای حزباللهی عملیاتی نیست، مگر اینکه این نیروها در ارتش ملی با همان فرماندهی موجود خودشان ادغام شوند تا شکل قانونیتر در لبنان پیدا کنند.
در مجموع اگر صحبتهای اخیر سعد حریری را بازمان استعفایش مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که این اظهارات مثبت است. میتوان این را گفت: استعفای حریری جدی نبود، اما اهداف آن استعفا تا حدودی جدی است.